مرجع عراق
آیتالله سیدابوالقاسم خویی غریبانه به خاک سپرده شد
سید محمد حسین محمدی
بسیاری از مراجع امروزی، یا شاگرد آیتالله سیدابوالقاسم خویی بودهاند و یا متأثر از او. حتی پیش از آغاز مرجعیت، کرسی درسش، شلوغترین درس حوزه نجف بود. بعد از وفات آیتالله سیدمحسن حکیم، مرجعیت به او منتقل شد. این انتقال مرجعیت اما حاشیههای فراوانی داشت. از یکسو سیدمحسن حکیم بهعنوان یک مرجع تقلید عرب شناخته میشد و انتقال مرجعیت از یک عرب به آیتالله خویی عجم، چیزی نبود که بهراحتی برای عدهای هضم شود و از سوی دیگر نیز برخی از نزدیکان آیتالله حکیم، نوعی نگاه موروثی به مرجعیت داشتند. گزینه مورد وفاق این دو طیف، پسر ارشد آیتالله حکیم، سیدیوسف، بود. بعد از وفات سیدمحسن حکیم برخی از این افراد به منزل سیدیوسف حکیم رفته و شعار داده بودند: «قلَّدنا السّید یوسف». همچنین یکی دیگر از فرزندان آقای حکیم در مسجد هندیها روی منبر گفته بود: «سیدیوسف! ما با تو بیعت میکنیم که مرجعیت از خاندان حکیم بیرون نرود». سیدیوسف حکیم اما هیچ رغبتی به مرجعیت نشان نمیداد و تمام کسانی که به او مراجعه کرده بودند را به آیتالله خویی ارجاع میداد. آیتالله سیدمحمدباقر صدر نیز اگرچه به فضل علمی استادش معتقد بود و ازنظر رتبه، در شمار شاگردان آیتالله خویی قرار میگرفت، اما پذیرش مرجعیت آقای خویی برایش جای اما و اگر داشت. سازوکار بیت آیتالله خویی، موردپسند آیتالله سیدمحمدباقر صدر نبود. پس از جلسات متعدد، محمدباقر صدر، در پاسخ به یک استفتا، آیتالله خویی را بهعنوان مرجع اعلم معرفی کرد. پیششرطهای محمدباقر صدر و طرفدارانش البته هیچوقت محقق نشد و اختلافات تا جایی بالا گرفت که آیتالله صدر مجبور شد در پاسخ به استفتائی دیگر، خود را شاگرد و فرزند آیتالله خویی معرفی کند تا به این شکل، حجم عظیمی از شایعات شکلگرفته درباره اختلاف میان این استاد و شاگرد، فروکش کند.
رابطه امامخمینی و آیتالله خویی، نیز توأم با احترام متقابل بود؛ آیتالله خویی پس از وقایع سال42 در ایران، پیگیر تهیه نامهای از آیتالله شاهرودی و آیتالله حکیم برای مرجعیت امام خمینی شد تا ایشان مصونیت یابد و جانش در خطر نباشد. با اینکه در آن زمان بخش گستردهای از جامعه سنتی ایران از آیتالله خویی تقلید میکردند، اما با خیزشهای انقلابی، بسیاری از جوانان امام خمینی را بهعنوان مرجع تقلید انتخاب کردند. همچنین آیتالله سیدمصطفی خمینی از شاگردان آقای خویی بود و پس از شهادت ایشان، آیتالله خویی بر پیکر آقامصطفی نماز خواند. با پیروزی انقلاب در ایران آیتالله خویی از تشکیل حکومت اسلامی استقبال کرد، اما شرایط سخت زندگی در اختناق رژیم بعث موجب سکوت ایشان شد؛ شرایطی که روزبهروز سختتر هم میشد. آیتالله خویی درنهایت پس از شکست انتفاضه شعبانیه حصر خانگی شد و بهدلیل حمایت مستقیم از انتفاضه به دستور صدام، دستگیر و به بغداد تبعید شد. ایشان سرانجام در روز 17مرداد سال1371 بهدلیل بیماری قلبی در کوفه درگذشت و در مسجد خضراء صحن حرم امیرالمومنین علیعلیهالسلام در نجف و به شکلی غریبانه دفن شد.