چگونه همه با هم اشتباه میکنیم
از شرکتهای مضاربهای تا مؤسسات مالی و اعتباری
جمال رهنمایی
مدیرعامل شرکت مضاربهای سحر و الیکا، نخستین کسی بود که از میان مدیران صدها شرکت مضاربهای که در سال1369 تاسیس شده بودند به جرم فساد فیالارض و با حکم دادگاه انقلاب اعدام شد. «اسلام کردلر» شاگرد پیراهندوزی بود که بهدرستی فهمیده بود فضای پس از جنگ فضای رونق و تورم است. دفتر 100متری او در طبقه چهارم یک ساختمان قدیمی در خیابان ولیعصر مملو از مردمی بود که با بستههای ریزو درشت اسکناس در راهپله ساختمان و خیابان ولیعصر صف کشیده بودند تا در ازای سود سالانه 48درصدی به شرکت سحر و الیکا پول نقد بدهند.
این کسبوکار با سرعت حیرتآوری رشد کرد و نقدینگی روانه بازار کالا و زمین و آپارتمان شد و ظرف مدت کوتاهی اثرش را در تورم چنددرصدی در کالا و مسکن نشان داد. شرکتهای مضاربهای تعطیل شدند و از محل فروش اموال آنها پولهای مردم به آنان برگردانده شد. چند سال بعد آدمهای اسم و رسمدار و پشتوانهدار همین کار را در قالب مؤسسات مالی و اعتباری دنبال کردند، با این تفاوت که ضررهای چند دههزار میلیارد تومانی این مؤسسات از محل بودجه عمومی کشور پرداخت شد.
تمایل به کسب سود بیشتر در مقابل کار کمتر یا حتی بدون کارکردن، حکایتی قدیمی و تکراری بوده و در اغلب موارد شیوه کار، برانگیختن طمع ورزی آدمی است.
این واقعیت که رفتار ما اغلب سخت تحتتأثیر گروههایی قرار میگیرد که به آنها تعلق داریم، اصلا جای تعجب ندارد. رابرت زایونک این پدیده رفتاری را در قالب نظریه سائق زایونک درباره آسانسازی اجتماعی و حضور افراد بهعنوان منبع انگیختگی توضیح داده است. تحقیقات فراوانی نظریه زایونک را تأیید کردهاند و وقتی آدمهای زیادی یک کار را انجام بدهند بقیه آن را آسانتر تکرار میکنند و هرچه حضور افراد در یک موقعیت بیشتر باشد، ما با سرعت بیشتر و دقت کمتری به تکرار آن میپردازیم.
مشابه این پدیدهها در شرکتهای هرمی، بلیتهای بختآزمایی، انواع قرعهکشیها و سایتهای شرطبندی همواره در حال تکرار است و ما با مشارکت در این بازی از پیش باخته، همچنان در حال از دست دادن سرمایههای خود هستیم.