• شنبه 1 دی 1403
  • السَّبْت 19 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 21
پنج شنبه 27 آذر 1399
کد مطلب : 119029
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/VOW95
+
-

فرنگیس طوسی؛ روایتگر شاهنامه از اهمیت نقش قصه به‌ویژه قصه‌های اسطوره‌ای و بومی در تربیت کودکان می‌گوید

قصه، زندگی را شیرین‌تر می‌کند

چله‌نشینی
قصه، زندگی را شیرین‌تر می‌کند

پرنیان سلطانی

ظاهر «قصه» اگر چه یک سرگرمی و تفریح برای بچه‌ها به‌حساب می‌آید، اما باطنش بسیار ژرف‌تر از ظاهر سرگرم‌کننده‌اش است. واقعیت این است که قصه، نقش بسیار مهمی در تکامل شخصیت بچه‌ها دارد و راه بسیار خوبی برای انتقال مفاهیم تربیتی به آنهاست؛ برای همین، موضوع قصه‌ای که برای بچه‌ها انتخاب می‌کنیم، اهمیت بسیاری دارد. به‌خصوص اینکه ادبیات فارسی ما در حوزه قصه بسیار غنی و از داستان‌های کهن و آموزنده سرشار است. در آستانه شب یلدا که از گذشته‌های دور با قصه عجین شده، سراغی از فرنگیس طوسی روایتگر شاهنامه گرفتیم تا از او که دکتری زبان و ادبیات فارسی دارد و قریب به یک دهه است شاهنامه را برای کودکان و بزرگسالان تدریس می‌کند، درباره اهمیت قصه به‌ویژه قصه‌های اسطوره‌ای و بومی در تربیت کودکان و نقش آنها در زندگی انسان‌ها بپرسیم.


    اگر موافقید گفت‌وگویمان را از خاصیت و اهداف قصه شروع کنیم. به‌نظرتان قصه تا چه اندازه می‌تواند در زندگی انسان‌ها نقش داشته‌باشد؟
در یک تعریف کلی می‌توان گفت قصه زندگی را پربارتر، جذاب‌تر و شیرین‌تر می‌کند. علاوه بر این، داستان‌ها نقش بسیار مهمی در تکامل شخصیت کودک دارند. کودک از طریق شنیدن قصه به بسیاری از ارزش‌های اخلاقی مانند شجاعت، هم‌دوستی، امید، آزادگی، جوانمردی، مهربانی با حیوانات و... پی می‌برد. از طرفی قصه که عامل مهمی در سرگرم کردن کودکان است، قدرت تخیل‌شان را پرورش  و به فکر و خیال‌شان نظم می‌دهد، باعث تلطیف عواطف و احساسات‌شان شده و از طریق بالابردن میزان کتابخوانی و گسترش گنجینه واژگان، قدرت بیانشان را هم تقویت می‌کند.
    تا صحبت از هدف قصه‌گویی است، این سؤال را هم بپرسیم که به‌نظرتان این روزها که اعضای خانواده فرصت بیشتری برای با هم بودن دارند و بچه‌ها بیشتر در خانه هستند، چطور می‌توانیم با قصه، مفاهیم تربیتی را به بچه‌ها منتقل کنیم؟
قصه‌گویی یک روش بسیار انعطاف‌پذیر است؛ یعنی روش و شیوه‌ای است که می‌تواند برای گروه‌های مختلف با خصوصیات متفاوت به‌کار برود. قصه‌ها این قدرت را دارند که مفاهیم ارزشی و اخلاقی جامعه را به‌طور غیرمستقیم منتقل کنند اما اگر به‌دنبال تأثیرگذاری حداکثری هستیم، باید با دنیای کودک آشنا بوده و منطق او را بپذیریم. به این ترتیب کودک در فضای ایمن قصه قرار‌می‌گیرد و به دور از اضطراب و تنش، می‌تواند وضعیت موجود در قصه را با زندگی واقعی خودش مقایسه کرده و به‌طور کاملا غیرمستقیم به‌خودآگاهی برسد؛ خودآگاهی‌ای که مقدمه‌ای برای خودتنظیمی و خودکنترلی‌اش خواهد شد.
    به‌نظر می‌رسد در گذشته به‌دلیل نبود سرگرمی‌های متفاوت، قصه یکی از اصلی‌ترین ابزارهای سرگرمی و تربیتی برای بچه‌ها به شمار می‌رفت اما امروز در عصر ارتباطات و تکنولوژی، در حاشیه قرار گرفته‌است. در دنیای امروز با چه تکنیک‌هایی می‌توان بچه‌ها را پای قصه نشاند؟
قبل از هر چیز شخص قصه‌گو باید ذهن و بیان خودش را مهیای قصه‌گویی کند. به‌نظر من علاقه به قصه‌گویی در وجود تمام ما انسان‌ها نهادینه شده است. اگر به کتاب‌های آسمانی هم دقت کنیم، می‌بینیم که در تمام این کتاب‌ها، خداوند با زبان قصه با انسان‌ها صحبت می‌کند؛ چون هر قصه بازگوکننده ماجرایی است که حس کنجکاوی را در انسان برانگیخته می‌کند. پس همه ما ذاتا قصه‌گو هستیم، فقط برای اینکه بهتر بتوانیم با مخاطب‌مان که اینجا منظور بچه‌ها هستند، ارتباط برقرار کرده و آنها را پای قصه‌هایمان بنشانیم، باید کمی مهارت‌های قصه‌گویی را در خودمان تقویت کنیم. ارتباط چهره‌به‌چهره، تسلط به کلمه‌ها، کمی شناخت ادبیات و از همه مهم‌تر تصویرسازی، تکنیک‌هایی است که می‌توانیم با آنها بچه‌ها را مشتاق شنیدن قصه کنیم. در واقع قصه‌گو باید تصویرگری باشد که به جای استفاده از رنگ، قلمو و مدادرنگی، به درستی از کلمه‌ها استفاده کرده و به وسیله این هنر شفاهی، برای بچه‌ها تصویرسازی کند. اگر این اتفاق بیفتد، هم کودکان به راحتی جذب قصه‌هایمان می‌شوند، هم تفکر دیداری در آنها گسترش پیدا‌می‌کند که همین تفکر دیداری باعث بروز خلاقیت در آنها خواهد‌شد.
    در این میان اگر به‌دنبال استفاده از جنبه آموزشی قصه هستیم، باید قصه‌های درستی را انتخاب کنیم. برایمان درباره اهمیت پرداختن به قصه‌های اسطوره‌ای و بومی برای کودکان می‌گویید؟
همانطور که قبلا هم گفته شد، قصه‌ها به راحتی در وجود بچه‌ها راه پیدا کرده و او را با خودشان همراه می‌کنند. پس انتخاب محتوای قصه بسیار دارای اهمیت است و بهتر است داستان‌هایی را برای بچه‌ها انتخاب کنیم که هویت ایرانی دارند. داستان‌هایی از اساطیر ایرانی که بهترین نمونه‌اش شاهنامه فردوسی است. شاهنامه منبعی بسیار موثق و بسیار غنی از میراث مشترک ایرانی‌هاست که در آن هویت ایرانی آشکارا دیده می‌شود. به همین دلیل گزینه بسیار خوبی برای قصه‌گویی بچه‌ها به‌حساب می‌آید. واقعیت این است که شاهنامه به‌قدری قصه‌های جذاب و آموزنده دارد که اگر بچه‌ها با آنها آشنا شوند، دیگر هیچ‌کدامشان سراغ ارباب حلقه‌ها و هری‌پاتر نمی‌روند. ما اسطوره‌هایی مثل رستم، کاوه آهنگر و فریدون و موجودات شگفت‌انگیز و خیال‌انگیزی مثل رخش، سیمرغ و دیو داریم که متأسفانه بچه‌های ما اینها را نمی‌شناسند. به جای آن هری پاتر و مرد عنکبوتی را می‌شناسند. چون دیگران اسطوره‌های نداشته‌شان را تبدیل به فیلم کرده و به جهان نشان می‌دهند، اما ما داشته‌هایمان را مخفی کرده و حتی در حد قصه‌های شبانه هم، آنها را از بچه‌ها دریغ می‌کنیم.
    نقش خانواده‌ها در این چرخه کجاست؟ منابعی در دسترس از شاهنامه به زبان کودکانه وجود دارد که بتوان به کمک آنها بچه‌ها را با شاهنامه آشنا کرد؟
شکی در این نیست که باید شاهنامه را برای کودکان قابل‌فهم و قابل‌درک کنیم. من هر زمان که می‌خواهم برای بچه‌ها از اسطوره بگویم، یک جامدادی نشان‌شان می‌دهم و می‌پرسم روساخت این جامدادی چیست؟ جواب چیزی مثل پارچه، چرم یا فلز است. بعد جامدادی را باز می‌کنم و می‌گویم داخلش چیست؟ آن‌وقت جواب‌ها به مداد، پاک‌کن، خودکار و... تغییر می‌کند. بعد می‌گویم این جامدادی حکم اسطوره را دارد. هر اسطوره‌ای دارای یک روساخت و یک ژرف‌ساخت است. روساخت آن قصه و افسانه است و ژرف‌ساخت آن حقیقت و تاریخ است. بعد که از اسطوره‌ها برایشان رمزگشایی می‌کنم، آن‌وقت است که با آنها ارتباط بسیار خوبی برقرار می‌کنند؛ به‌عنوان مثال در شاهنامه صحبت از «دیو» می‌شود. وقتی برای بچه‌ها دیو را توضیح می‌دهم و بعد همین بیت فردوسی را برایشان سند می‌آورم که «تو مر دیو را مردم بدشناس»، متوجه می‌شوند که منظور از دیو، انسان‌های بد هستند و به این ترتیب این موجود خیالی برایشان قابل‌لمس می‌شود. هم‌اکنون انیمیشن چند داستان شاهنامه آماده شده و بازنویسی‌هایی به زبان کودکان داریم که می‌توانیم از آنها برای بچه‌ها استفاده کنیم. اما به‌نظر می‌رسد هنوز هم نیاز به بازنویسی‌های بیشتر و بهتر و ساخت انیمیشن‌های هنری پرقدرت‌تری داریم تا بتوانیم بچه‌ها را با فضای شاهنامه و قصه‌های ناب و آموزنده ایرانی آشنا کنیم.
    خودتان کدام داستان‌های شاهنامه را برای بچه‌ها پیشنهاد می‌کنید؟ تجربه 10سال تدریس شاهنامه برای بچه‌ها مشخص کرده که آنها بیشتر با کدام داستان‌های شاهنامه ارتباط برقرار‌می‌کنند؟
هفت‌خان معمولا جذابیت خیلی خاصی برای بچه‌ها دارد و این مرحله‌به‌مرحله بودن داستان، آنها را برای دنبال‌کردن قصه ترغیب‌می‌کند؛ داستان کیومرث و اهریمن هم همینطور. برای دخترخانم‌ها به‌طور خاص، نبرد گردآفرید و سهراب، قصه تهمینه و داستان زال و رودابه، خیلی جذاب است اما اینطور نیست که داستان‌های شاهنامه را جدا کرده و بگوییم فقط اینها مناسب کودکان هستند. به‌نظر من هر بیت شاهنامه درس مهمی از زندگی است و باید به همه آنها پرداخت؛ مثلا در همین داستان رستم و سهراب که کشته‌شدن یک فرزند به‌دست پدرش برای بچه‌ها بسیار عجیب و دور از ذهن است، آنها متوجه دلیل این اتفاق می‌شوند و یاد می‌گیرند نباید زیاده‌خواه باشند یا وقتی برایشان از اسطوره «زُروان» یا «زَروان» می‌گوییم، وفای به عهد را یاد‌می‌گیرند. اسطوره زروان نیت کرده بود وقتی فرزندش به دنیا آمد، حکومت و سلطنت را تا 3هزار سال به‌دست او بسپرد. بعد اهریمن به دنیا آمد که نماد سیاهی و تاریکی بود و زروان با اینکه می‌دانست نباید دنیا را به‌دست او بسپرد، اما از آنجا که قول داده بود، پای حرفش ایستاد و به این ترتیب دنیا 3هزار سال تحت سیطره پلیدی، سیاهی و تاریکی قرار‌گرفت. با این داستان، بچه‌ها یاد می‌گیرند باید تحت هر شرایطی به قولی که داده‌اند عمل کنند و پای حرفشان بایستند. واقعیت این است که شاهنامه به قدری آموزنده است که من همیشه می‌گویم اگر بچه‌های ما فقط یک‌بار شاهنامه را بخوانند، دیگر هیچ‌وقت زیر بار هیچ ظلم و استبدادی نرفته و تا همیشه آزادگی خودشان را حفظ خواهند‌ کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید