مرد تاریخ
محمدتقی شریعتی از نقد کسروی تا اثبات مصدق
سیدمحمد حسین محمدی
در این زمان و زمانه درباره کسروی گفتن، بیشتر مناسب حال آنکسانی است که با تاریخ مأنوساند. اوضاع ولی از حوالی 1311 و حداقل تا یک دهه بعد از آن، بهگونه دیگری بود. آرا و اندیشههای کسروی و نقدهای تندوتیزی که به مذهب داشت، آنقدر پر سروصدا بود که زمینه فعالیتهای فرهنگی بسیار زیادی را فراهم کرد. بسیاری از این جمعیتها و انجمنها و تشکلهایی که در ابتدا برای مبارزه با آرای کسروی تشکیلشده بودند، پس از مدتی وارد زمینههای سیاسی شدند و مسئلهشان از فعالیت دینی و فرهنگی به فعالیت سیاسی تغییر پیدا کرد. یکی از این چندین و چند تشکلی که چنین سرنوشتی داشت، کانون نشر حقایق اسلامی بود. این کانون که در سال1323توسط محمدتقی شریعتی و در مشهد پایهگذاری شده بود، بنا داشت تا در لابهلای سروصداهای حزب توده و کسروی و فضای بسته مذهبی، صدای دیگری باشد. شریعتی درس حوزه خوانده بود اما عبا و عمامه نداشت. همین نکته کوچک شاید بتواند بخشی از شخصیت فکری او را نیز نشان بدهد. شریعتی در دیداری با آیتالله بروجردی گفته بود با این لباس بهتر میتواند جوانان و دانشگاهیها را هدایت کند. آیتالله بروجردی نیز برایش دعا کرده بود. تمام تمرکز کانون نشر حقایق اسلامی در گامهای نخست صرفاً معطوف به مسائل فرهنگی و مذهبی بود؛ اما با شروع جنبش ملی نفت رفتهرفته، شریعتی قطار کانون را در ریل دیگری انداخت و کانون، از نهادی صرفاً فرهنگی تبدیل شد به یکی از مراکز اصلی حامیان دکتر مصدق در مشهد. تا پیش از اختلاف میان آیتالله کاشانی و مصدق، نام شریعتی حتی در کنار نام شیخ محمود حلبی نیز قرار میگرفت. بعد از بالا گرفتن این اختلاف، شریعتی همچنان مدافع مصدق ماند و بابت این حمایت نیز هزینههای زیادی داد. البته باید توجه داشت که دفاع شریعتی از مصدق بهمعنای مقابله با کاشانی نبود، در واقع شریعتی بیش از آنکه بهنقد کاشانی بپردازد به اثبات مصدق میپرداخت. فعالیتهای سیاسی شریعتی بعد از کودتای 28مرداد دوباره روند نزولی گرفت و سبب شد تا او مجدداً به رسالت اولیهای که برای خود تعریف کرده بود، بپردازد. او این فعالیت را تا سال وفاتش 1366ادامه داد. ثمره آن زحمات آثار متعددی است که توسط بسیاری از عالمان همچون علامهجعفری، سیدجلال آشتیانی، شهید مطهری، مورد تمجید و تعریف قرارگرفته است و باقیاتالصالحاتی است از آن استاد بزرگ.