ظهر یکشنبه، سیل تجریش
روایتی از سیل تابستانی تهران که شمیران را شخم زد
فرزانه ابراهیمزاده
«ظهر یکشنبهای تابستانی بود. والک تازه آمده بود و ناهار والکپلو با ماهی داشتیم. داشتم ماهیها را سرخ میکردم که یک دفعه باران گرفت؛ آن هم وسط تابستان. خیلی زود هم بند آمد. سفره را انداخته بودیم که یکدفعه صدایی وحشتناک برخاست؛ خیال کردیم دوباره هواپیماهای عراقی آمدهاند. تا آمدم دست بچهها را بگیرم تا به پناهگاه برویم، دیدم جریان شدید آب، درهای خانه را شکست و... لحظهای بعد همه ما در تلاش بودیم تا زیر آن سیلاب، دستمان را به چیزی بگیریم که با آب که دیوارهای خانه را خراب کرده بود همراه نشویم؛ قابلمه غذا و سفره و همه زندگیمان روی آب در حال حرکت بود.»؛ این یک خاطره واقعی از خانوادهای ششنفره است که ظهر یکشنبه 4مرداد 1366در خانهشان در کوچه پشت تکیه بالای امامزاده صالح میخواستند ناهار بخورند اما سیل خانه آنها و همسایههایشان را با خود برد. عصر آن روز مادر و یک دختر خانواده و پسر یکسالهشان پیدا شدند و 2دختر دیگر را پدر سرپل تجریش یافت. این خانواده خوششانستر از 300نفری بودند که آن روز در بازار تجریش و تکیه امامزاده صالح و آن حوالی بودند.
سال66 خبر تلخ کم نداشت. جنگ با شدت در جبهه غرب و جنوب در جریان بود و روزی نبود که حجلهای سر کوچهای برپا نباشد. حمله به شهرها عادی شده بود و داغ دختران مدرسه زینبیه میانه هنوز تازه بود که در آن سپیدهدم تیرماه بوی بادام تلخ در سردشت پیچید. پس از آن، خبر از مکه رسید که زوار ایرانی در مراسم برائت از مشرکین در خانه امن خداوند شهید شدهاند. در این میان یکی از تلخترین روزهای تهران بهخصوص منطقه شمیرانات در طول قرن اخیر رقم خورد.
حوالی ساعت12بود که یکدفعه رگبار و بارش تگرگی ناگهانی، مردم را در شمال تهران شوکه کرد. آن روز یکی از گرمترین روزهای سال 66 بود و اصلا انتظار نمیرفت باران و تگرگ ببارد. شدت رگبار براساس آماری که هواشناسی بعدها اعلام کرد به حدی بود که در مدت 107دقیقه حدود 28میلیمتر ثبت شد. باران که قطع شد مردم زندگی عادی را آغاز کردند اما چند دقیقه از پایان باران نگذشته بود که صدای غرش مهیبی در میان شلوغی ظهر منطقه پیچید؛ غرشی که مردم را ترساند. نخستین و محتملترین گمانه برای مردمی که آن توده سیاهی که داشت از سمت بالای دربند و گلابدره به سمت ناودانک و جعفرآباد میآمد را ندیدند حمله هوایی و احتمال نشنیدن آژیر قرمز بود. پس بسیاری به نزدیکترین پناهگاه رفتند و این مرگبارترین اشتباه آنها بود. آنها زیرآوار آب در پناهگاه، فرصت فرار پیدا نکردند. تا مدتها کمتر کسی میدانست آن روز چه اتفاقی افتاده است. حجم مصیبت آنقدر زیاد بود که کمتر کسی جز همان باران بیمقدمه تابستانی دنبال مقصر دیگری نمیگشت. اما آن 3قطعه سنگ بزرگ که وسط سرپل تجریش پیدایشان شد خیلی زود حرف و حدیثهایی ساخت؛ ازجمله شکستن سدی که مدتی پیش بالای گلابدره ساخته بودند. آنگونه که گفته میشد، باران باعث بالارفتن حجم آب شده و چون دریچههای سد بهموقع باز نشده بود باعث شکستهشدن دیواره سد و سرازیرشدن آب پشت آن در مسیر رودخانه گلابدره و دربند و ناودانک و جعفرآباد از یک سو و دربند و ظهیرالدوله از سمت دیگر شد. سیلاب در مسیر خود به سمت تجریش از هر دوسو هرچه سر راهش بود را خراب میکرد و با خود به سمت میدان تجریش میبرد. در کمتر از چند دقیقه، آب به تجریش رسید و با طغیان رودخانه سرپل، تکیه و بازارچه تجریش زیرآب رفتند و آب از آن سو به سمت خیابان ولیعصر تا نزدیکی میرداماد و از سوی دیگر تا پایین شریعتی پیش رفت. برخی از شاهدان عینی میگویند آب در مسیر غرب تجریش تا سر توانیر ادامه داشت و در مسیر شرق تا دوراهی قلهک پیش رفت. اما بیشتر خسارت و قربانیان در میدان تجریش و میدان قدس گزارش شد.
بهگفته شاهدان عینی، آب مانند یک توده سیاهرنگ به سمت پایین میآمد و به هیچچیزی سر راهش رحم نمیکرد. ساکنان خانههایی که در کنار گلابدره بودند نخستین قربانیان این سیل شدند. آن زمان وقت نماز جماعت بود و نمازگزاران مسجد همت یکدفعه با سیل مواجه شدند. بازماندگان میگویند با ورود آب به مسجد، هرکس به هرچه توانست چنگ زد تا با آب نرود. آب فقط دیوار جنوبی مسجد را برد و همین باعث شد برخی از نمازگزاران نجات پیدا کنند. آب در مسیر خود وارد بیمارستان شهدای تجریش هم شد؛ بیمارستانی که در ساعتهای بعدی با وجود آسیبدیدن پزشکان و پرستاران، مرکز امداد و نجات شد؛ هرچند بخشی از آمبولانسهای اورژانس که در خیابان دربند بودند همراه سیل رفته بودند. تکیه پایین تجریش که یکی از بناهای شاخص تاریخی شمیران بود در این سیل بهطور کامل تخریب شد و بخشی از اشیای آن همراه آب رفت. اما مهمترین چیزی که آب آن را برد جان مردمی بود که بخت آنها را آن روز به آن منطقه کشاند. بعد از گذشت سالها هنوز آمار دقیقی از تعداد جانباختگان سیل66 منتشر نشده است اما گفته میشود 300نفر در این حادثه جان خود را از دست دادهاند.
بسیاری از ساکنان خیابان گوگل و پشت امامزاده صالح، اعضای خانواده و همسایگانشان را در پل رومی پیدا کردند. خیلیها مفقود شدند و تا مدتها بوی مرگ در آن حوالی میآمد. میدان تجریش 2ماه بعد از این حادثه بسته شد و عملیات پاکسازی و بازسازی ادامه داشت. وضعیت سرپل تجریش بعد از این حادثه بهطور کلی تغییر کرد. سطح میدان 20سانت بالاتر آمد. یکی از 4قطعه سنگ بزرگ که از بالای کوه و همراه سیل به پایین آمد تا مدتها در مرکز میدان قرار داشت. سرانجام در سال82 شهرداری تهران این سنگ بزرگ قاتل را به قسمت شمالی میدان برد و بعد از حکاکی روی آن بهعنوان یادآوری این حادثه سر خیابان جعفرآباد که محل اصلی ورود آب به میدان تجریش بود نصب کرد. این حادثه مانند سایر حوادث، شایعات زیادی هم همراه خود داشت. از آنجا که سیل از بخش شرقی گورستان ظهیرالدوله رد شده بود، خسارات زیادی به آن وارد کرد و بخشی از آن را به کلی از بین برد. گفته میشد تعدادی از جنازههای پیداشده متعلق به این گورستان بودهاند ولی منابع رسمی این نقل را تأیید نکردند. در 29شهریور66 نخستوزیر وقت دستور داد تا چندین باب مغازه که متعلق به ارتش بود در اختیار مردمی گذاشته شود که محل کسبوکارشان را در این سیل از دست دادند. این ماجرا هرچند با مخالفت ارتش روبهرو شد اما در نهایت حرف دولت به کرسی نشست.