• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
یکشنبه 23 آذر 1399
کد مطلب : 118610
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/v2w90
+
-

سازگاری غیرممکن است

کیم‌کی‌دوک به روایت کیم‌کی‌دوک

آرش نهاوندی_روزنامه نگار

کیم‌کی‌دوک(2020- 1960) از عجایب دنیای سینما بود. پیشینه‌ دانشگاهی نداشت. قبل از ورود به دنیای سینما، کارگر کارخانه‌ها و نظامی بود. با وجود این، کی‌دوک در زمان اوج فعالیت سینمایی خود به‌عنوان یکی از تحسین‌شده‌ترین و برجسته‌ترین کارگردانان آسیایی در جشنواره‌های معتبر سینمایی شناخته شده بود. کیم کی‌دوک، در زمره نسل اول سینماگران موج نوی سینمای کره‌جنوبی قرار داشت. ویژگی او در فیلمسازی ساخت فیلم‌های خلاقانه، عمدتا با سرمایه شخصی و خلق داستان‌هایی با شخصیت‌های دارای دیالوگ کم یا بدون دیالوگ با تمرکز ‌بر ویژگی‌های روانشناسانه آنها بود. او توانست با ساخت فیلم‌هایی با مضامین ترسناک، خشن و ناراحت‌‌کننده که اغلب نشان‌دهنده جلوه‌هایی واقعی از زندگی بودند، جوایز جشنواره‌های معتبر سینمایی ونیز و برلین را به‌خود اختصاص دهد. برای نخستین‌بار او با فیلم «دختر سامریایی» برنده جایزه خرس نقره‌ای در بخش بهترین کارگردانی در سال‌2004 شده بود. فیلم «خانه خالی» نیز برای وی جایزه بهترین کارگردان شصت‌و‌یکمین جشنواره فیلم ونیز در سال2004 را به ارمغان آورد. او با فیلم «پیتا» در ژانر درام و جنایی در سال‌2012 برنده جایزه شیر طلایی ونیز شده بود. فیلم «آریرنگ» دیگر اثر وی نیز برنده جایزه ‌نوعی نگاه جشنواره کن شده بود. فیلم‌های «جزیره»، «نشانی ناشناخته»، «گارد ساحلی»، «بهار، تابستان، پاییز، زمستان... و بهار» از دیگر فیلم‌های مهم او هستند. در این مطلب به منتخبی از گفته‌های کیم کی‌دوک درباره ویژگی فیلم‌هایش با سایت‌های «سنسس آف سینما» و «تایمز کره» پرداخته‌ایم.

نفرت :  من نفرت را در معنا و مفهومی بسیار کلی‌تر به‌کار می‌برم. تصور نمی‌کنم درست باشد این واژه را خارج از معنا و مفهوم کلی آن به‌کار ببریم. منظور من از نفرت، نفرتی خاص که متوجه چیزی یا فردی باشد، نبوده است. این احساس زمانی که چیزهایی را می‌بینم که توضیحی برایشان نمی‌یابم، به من دست می‌دهد. درست به همین دلیل است که من فیلم می‌سازم؛ من چیزی یا حادثه‌ای را می‌بینم که درکش نمی‌کنم، پس یک فیلم در مورد آن می‌سازم تا بتوانم درکش کنم. شاید بهتر باشد در اینجا از واژه «درک نادرست» به جای نفرت استفاده کنیم.

نابرابری: سؤالی که در زمان ساخت فیلم«پسر بد» در ذهنم شکل گرفت، این بود که چرا درحالی‌که ما در زمان تولد از حقوق برابر برخورداریم، در بزرگسالی به‌صورت جدا از هم با حقوق نابرابر طبقه‌بندی می‌شویم؟ چرا ما را از روی ظاهرمان قضاوت می‌کنند؟ چرا زیبایی و زشتی ما از نظر دیگران مهم جلوه می‌کند؟ چرا طبق استانداردهایی که پس از تولد ما و در زمان رشدمان در جوامع وجود دارند، ما در طبقات مختلف اجتماعی که نمی‌توانند با یکدیگر سازگاری داشته باشند، قرار می‌گیریم؟ سؤال اصلی که ذهن مرا به‌خود مشغول کرد، این بود که آیا برای طبقات اجتماعی سازگاری و ادغام‌شدن غیرممکن است؟ پاسخ من به این پرسش این است که انسان‌ها صرف‌نظر از طبقه اجتماعی، ظاهر و ثروت خود، باید به یکدیگر احترام بگذارند.

سکوت و تجربه روانی :دلیل اصلی اینکه شخصیت‌های فیلم‌های من سخن نمی‌گویند، این است که چیزی عمیقا روح آنها را آزرده و به آنها آسیب روانی وارد کرده است. اعتماد آنها به سایر همنوعان خود از بین رفته؛ چرا‌که در طول زندگی خود با افراد زیادی مواجه شده‌اند که تعهداتشان را نسبت به آنها زیر پا گذاشته‌اند. به‌عنوان مثال، زمانی به آنها گفته شده بود «عاشقت هستم» درحالی‌که شخصی که به آنها ابراز عشق کرده بود، واقعا عاشق آنها نبود. من ترجیح می‌دهم خشونتی را که شخصیت‌های فیلم‌هایم از خود بروز می‌دهند، نوعی زبان بدن توصیف کنم. من ترجیح می‌دهم این خشونت را نوعی بیان فیزیکی بنامم تا خشونتی صرفا منفی. زخم‌ها و جراحاتی که به شخصیت‌های فیلم‌هایم وارد شده است، نشانه‌هایی از تجربیات تلخی هستند که از جوانی درون خود دارند. شخصیت‌های فیلم‌های من در زمان نوجوانی و جوانی و زمانی که نمی‌توانستند در قبال آسیب‌های فیزیکی، روحی و روانی، نظیر تنبیه بدنی والدین، رفتارهای خشونت‌بار از سوی بزرگسالان یا سایر همسالان، از خود دفاع کنند یا واکنش مناسبی نشان دهند، دچار آسیب‌های جبران‌ناپذیری شده‌اند. خود من هم از این نوع تجربیات از سر گذرانده‌ام، در گذشته برخی از نوجوانانی که از من هم کم سن و سال‌تر اما از نظر جسمانی قوی‌تر بودند، مرا مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. حتی در زمان عضویتم در نیروی دریایی نیز برخی از سربازانی که درجه نظامی بالاتری از من داشتند، بدون هیچ دلیل منطقی من را کتک زده بودند. از خود همواره می‌پرسم چرا ما باید در دوره نوجوانی و جوانی چنین مسائلی را تجربه کنیم؟ آیا نمی‌شد اوضاع به‌گونه‌ای باشد که یک‌سری از تجربیات ناگوار در دوران نوجوانی و جوانی برای انسان‌ها پیش نیاید؟ این پرسش‌ها تا زمانی که وارد عرصه فیلمسازی‌ و کارگردانی شدم نیز ذهن من را به‌خود مشغول کرده بود، امروز من در واقع در فیلم‌هایم به مخاطبانم توضیح می‌دهم که چه احساسی درباره تجربیات گذشته دارم.

سادگی : من روی فیلم‌هایم سرمایه‌گذاری می‌کنم و محدودیت بودجه معمولا به من این اجازه را نمی‌دهد که فیلم‌هایم را از نظر زمان و امکانات توسعه دهم. نمی‌توانم خیلی روی جلوه‌های ویژه و بصری هزینه کنم، در نتیجه ناگزیرم بیشتر روی موضوع فیلم کار کنم یا روی شخصیت‌های فیلم‌ها متمرکز شوم. سرمایه، باعث تولیدات بزرگ سینمایی می‌شود. در نبود سرمایه‌گذاری‌های بزرگ، شما تنها کاری که می‌توانید برای گسترش فیلمتان انجام دهید، این است که ترکیب معنا‌داری از احساسات شخصیت‌ها در فیلم ارائه کنید. در مجموع می‌توان گفت اگر فیلمی درام یا داستان نداشته باشد، اصلا فیلم نیست. پس اگر شما فیلم من را تماشا می‌کنید، باید پیام مرا از طریق داستان فیلم دریافت کنید.

خشونت :من نمی‌خواهم در فیلم‌هایم دروغ بگویم. من هر بار که فیلمی می‌سازم و آن را عرضه می‌کنم، از نظر فیلمسازی‌ پیشرفت می‌کنم و بر این باورم که حق دارم یک سری از صحنه‌ها را آزادانه در فیلم‌هایم نمایش دهم. در جوامع امروزی فیلم‌های زیادی نمایش داده می‌شود که صحنه‌های خشن و ترسناک و ناراحت‌کننده ندارند.  حتی اگر تعداد محدودی از مخاطبان فیلم‌های من را ببینند، من نظرم را درباره فیلمسازی‌ عوض نخواهم کرد. من مایلم فیلم‌هایی بسازم که تماشاگران بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و برای آن اهمیت قائل شوند. من به دنیای خودم به‌عنوان موضوع محوری داستان فیلم‌هایم می‌پردازم. از نظر من مردم نیز می‌توانند هم در زمان نمایش فیلم‌هایم و همچنین در گذر زمان دریافت‌های متفاوتی از داستان‌ فیلم‌هایم داشته باشند.

این خبر را به اشتراک بگذارید