سیدمحسن شهیدی، فرزند استاد شهیدی، مجتهد و ادیب نامآشنای معاصر، از پدر و خاطراتش میگوید
تحقیق کردن سرگرمی پدر بود
پرنیان سلطانی
سید جعفر شهیدی، رئیس مؤسسه لغتنامه دهخدا و بنیانگذار مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی بود. استادتمام دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ازجمله پژوهشگران برجسته زبان و ادبیات فارسی، فقه و تاریخ اسلام است که بین اندیشمندان معاصر کمتر نظیرش را دیدهایم. این تقریبا تمام اطلاعات ما از این مجتهد، محقق، ادیب و مورخ نامآشناست که اگر نبود، ممکن نبود کار لغتنامه دهخدا و حتی فرهنگ فارسی معین به این جامعیت پیش برود. واقعیت این است که اگر همکاری در تدوین فرهنگ معین و لغتنامه دهخدا، تنها دستاورد عمر 89ساله این استاد مسلم ادبیات فارسی بود، باز هم کافی بود تا ادبیات فارسی برای همیشه وامدار او باشد؛ چه رسد به اینکه او چندین و چند تالیف، ترجمه و تصحیح هم از خود به یادگار گذاشته که از او چهره یک ادیب و پژوهشگر تمامعیار را متجلی میسازد. در این گزارش با مهندس سید محسن شهیدی، سومین فرزند استاد همراه شدیم تا بیشتر درباره زندگی این بزرگمرد ادبیات فارسی بدانیم.
انتخاب نام خانوادگی «شهیدی»
نخستین سؤالی که از سومین فرزند استاد شهیدی میپرسیم، درباره نام خانوادگیشان است. سیدمحسن، برایمان توضیح میدهد که چطور امروز ما این مجتهد و پژوهشگر بزرگ را با فامیلی شهیدی میشناسیم؛ «زمانی که قرار بود پدر صاحب شناسنامه شود، در یک مغازه پارچهفروشی کار میکرد. نام خانوادگی صاحب مغازه شهیدی بود و او از سر ملاطفت اجازه داد تا شاگرد یتیمش همین نام خانوادگی را بر خود نهد.»
از اجتهاد تا همکاری با علیاکبر دهخدا
یکی دیگر از وجوه زندگی منحصر به فرد استاد شهیدی، زندگی بهعنوان یک روحانی در روزگار جوانی است. دکتر شهیدی در سال 1320برای تحصیلات علوم دینی و فقه راهی نجف شد و در آنجا به درجه اجتهاد رسید! اما چند سال بعد بهدلیل بیماری از ادامه فعالیت در حوزه بازماند و ناگزیر به ایران بازگشت. این تغییر در محل سکونت، مسیر زندگیاش را نیز تغییر داد و باعث شد سر از دانشگاه درآورد. محسن شهیدی در اینباره میگوید: «عوامل مختلفی باعث شد تا پدر با درجه اجتهاد در حوزه علمیه، لباس روحانیت را کنار گذاشته و راهی دانشگاه شود. مهمترین آنها این بود که پدر بار مسئولیت چنین لباسی را بسیار سنگین میدانست و از آنجا که حفظ حرمت این لباس در فضای ضددینی دهه 30، تنها در محیطهای کاملا روحانی مثل نجف امکانپذیر بود، ترجیح داد در تهران با لباس روحانیت در جامعه حاضر نشود». درنهایت آشنایی با محمد معین، او را به راه ادبیات فارسی کشاند و باب آشنایی با علیاکبر دهخدا را باز کرد. به این ترتیب استاد شهیدی که تا آن روز زیرنظر استادانی چون آیتالله بروجردی و آیتالله خویی آموزش دیده بود، دستیار علیاکبر دهخدا شد.
مطالعه و تحقیق؛ تنها سرگرمیهای پدر
تمام عمر بابرکت استاد شهیدی، صرف مطالعه، تحقیق و پژوهش شد. محسن که دانشآموخته معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، در اینباره میگوید: «در تحقیقات دانشگاهی، پدر روحیهای بهاصطلاح «اکتشافی» داشت که به اعتقاد من در مورد ایشان برخاسته از رویکرد اجتهادی متداول در تعالیم حوزوی بود. یادم نمیآید هیچگاه مطلبی را بدون تحقیق و تفحص، بهصورت جزمی و قطعی و الزامی پذیرفته باشد؛ همیشه بهدنبال یادگرفتن مطالب جدید و کشف مفاهیم تازه بود». بعد با بیان خاطرهای از پدر ادامه میدهد: «هال و پذیرایی منزل پدری ما در نارمک که امروز کتابخانهای عمومی است، در گذشته با قفسههای کتاب احاطه شده بود. میز ناهارخوری نسبتاً بزرگی که در طول روز محل صرف وعدههای غذای خانواده بود، با جمعشدن بساط غذا به کمک میز تحریر پدر میآمد! گاه میشد که تا 10جلد کتاب (در موضوعهای مختلف) همزمان روی این میز گشوده میشد و مورد مراجعه ایشان بود. مصداق عملی «ارجاع عرضی» را اینجا میشد دید!»
یادگیری زبان در میانسالی
نکته برجسته زندگی استاد شهیدی، اشتیاق او به آموختن تا آخرین روز زندگی پربارش بود؛ نکتهای که پسر سومش آن را با بیان خاطرهای از روزهای میانسالی پدر تأیید میکند؛ «پدر در میانسالی به یادگیری زبان انگلیسی پرداخته بود. با تمام مشغلهای که داشت، بدون آموزگار و تنها با اتکا به تلاش و پشتکار خویش، کتابهای مختلفی را ابتدا از رمانهای خلاصهشده انگلیسی مثل «رابینسون کروزوئه»، «جزیره گنج» و... و در ادامه متون سنگین تاریخی و دینی غربی را ترجمه و مطالعه میکرد! دور تمام لغاتی که معنی آنها را نمیدانست با مداد خط میکشید و بعد بهدنبال معنی آنها در دیکشنری میگشت؛ مسیری بسیار سخت و طاقتفرسا! نخستین متون را که نگاه میکردیم، تقریبا دور تمامی کلمات به جز افعال و حروف اضافه و... را خط کشیده بود! » .
تربیت فرزندان
از سیدمحسن شهیدی میخواهیم کمی هم برایمان درباره شیوه تربیتی پدر بگوید؛ اینکه در تربیت فرزندانش بیشتر روی چه مسائلی تأکید داشت که میگوید: «در این موضوع، پدر مبنا و روش اخلاقی خاصی داشت که شخصا تنها پس از درگذشت ایشان و با مرور مجدد خاطرات خود، متوجه آن شدم. رویکرد پدر در مسائل تربیتی، رویکرد امر به معروف و نهی از منکر بود که باز برگرفته از تربیت حوزوی او بود. به این ترتیب که نگاه پدر به امر پرورش اخلاقی ما، نگاه بندهای به بندگان دیگر بود که خودش را در قبال رشد و تعالی آنها مکلف میدانست. این «مامور به تکلیف و نه مأمور به نتیجه»دانستن خود، مؤثرترین عامل در اجتناب از بروز برخوردهای هیجانی، عاطفی و احساسی میان پدر و فرزندان بود که متأسفانه در اغلب موارد نتایج عکس بهدنبال دارند. از اینرو چه در مسائل عبادی و چه در زمینه موضوعات روزمره زندگی مانند درسخواندن و مراودات اجتماعی و چه در بعد مسائل شخصیتی مثل اعمال و رفتار فردی، تربیت پدر کاملا شکل ارشادی و غیرمستقیم داشت».
همه چیزدر کتاب
یکی از توصیههای مرحوم دکتر شهیدی به فرزندانش، زود خوابیدن بود. محسن میگوید: «شب ساعت 9:30- 9 که میشد، پدر برایمان میخواند: هر نیک و بدی که در کتاب است / بر هم بزنید که وقت خواب است! اینطور نبود که مثلا چراغها را خاموش کند، یا به خواب زودهنگام مجبورمان کند اما همین که توصیه میکرد شبها زود بخوابیم باعث شده بود زودخوابیدن به یکی از عادتهای اصلی من و برادرها و خواهرم در کودکی تبدیل شود. حتی در حساسترین زمانهای دوران تحصیل مثل شبهای امتحانات نهایی دبیرستان یا کنکور، به یاد ندارم شبی دیرتر از ساعت 10:30-10خوابیده باشم!»
مرتبکردن فیشها
مرحوم استاد شهیدی روزهایی که در حال تهیه فیشهای لغتنامه دهخدا بود، فرزندانش را هم به مشارکت میطلبید که همین کار باعث شده بود محسن همیشه در مدرسه، کاندیدای مبصری باشد! خودش درباره این خاطره از پدرش میگوید: «تابستانها، پدر فیشهای مربوط به لغات را به خانه میآورد و روی زمین میچید، بعد از ما میخواست کمکش کنیم تا آنها را بهترتیب حروف الفبا مرتب کنیم. این کار مرحوم پدر، علاوه بر اینکه باعث سرگرمیمان در روزهای تعطیلی مدارس میشد، سبب شده بود که من در همان سن کم ترتیب الفبا را به خوبی یاد بگیرم و هر وقت قرار بود برای کلاس مبصر انتخاب شود، کاندیدای این پست شوم! چون یکی از وظایف اصلی مبصرها نوشتن اسم بچهها بهترتیب حروف الفبا بود».
اصحاب چهارشنبه!
استاد شهیدی با بسیاری از معاصران نامآشنای زمان خودش حشر و نشر داشت؛ ازجمله علامه دهخدا، دکتر محمد معین، بدیعالزمان فروزانفر، جلالالدین همایی، محمدعلی اسلامی ندوشن، عبدالحسین زرینکوب، دکتر مهدی محقق، سیدموسی صدر و.... با برخی از آنان نیز ازجمله دکتر معین، دکتر محقق و دکتر اسلامی ندوشن آمد و شد خانوادگی داشت. اما بهاصطلاح امروز، مهمترین گعده علمی و ادبی او و دوستانش روزهای چهارشنبه در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری امروز) شکل میگرفت که به همین دلیل به حاضرین در آن جمع، «اصحاب چهارشنبه» میگفتند. اینطور که فرزند دکتر شهیدی میگوید در این جلسات بزرگانی چون سیدجعفر شهیدی، شهید مطهری، سیدمحمد محیط طباطبایی، دکتر محمد معین، مجتبی مینوی و... حاضر بودند.