نگاهی به وقایع سیاسی سال1364
شکاف چپ و راست
سال1364 شمسی درحالی که بعد از عملیات بدر در جبهههای جنگ تحرک خاصی صورت نگرفته بود و تنها عملیاتهای ایذایی و تثبیتی همچون عملیاتهای عاشورا و قدس در جبهههای غرب و جنوب در جریان بود، چهارمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در مردادماه برگزار شد. نیروهای انقلاب با گرایشهای مختلف روی رئیسجمهور، آیتالله سیدعلی خامنهای اجماع داشتند و بسیار طبیعی بود که ایشان نامزد اصلی انتخابات ریاستجمهوری باشد. از سوی دیگر در درون هرم قدرت نیز بحثهایی در مورد دولت مورد نظر رئیسجمهور مطرح بود. از سال1360 که آیتاللهخامنهای بهعنوان رئیسجمهور برگزیده شد، دولت او با نخستوزیری میرحسین موسوی، در درونش بحثها و بعضا اختلافاتی میان برخی از وزرا با نخستوزیر شکل گرفته بود که منجر به استعفای عدهای از آنها نظیر احمد توکلی وزیر کار و حبیبالله عسگراولادی وزیر بازرگانی شده بود. رویه دولت در تمرکز اقتصاد در دولت و سیطره بر بازار مهمترین دلیل این اختلاف بود؛ البته به گمان دولت، وضعیت جنگی کشور، دولتی بودن اقتصاد را توجیه میکرد و آن را باعث کنترل و تثبیت قیمتها در بازار میدانست. در مقابل عسگراولادی و توکلی و دیگر اعضای دولت که جمعا 7نفر بودند استدلال میکردند که این رویه درنهایت باعث «دولتی شدن مردم» میشود و اقتصاد در کشور قفل و انحصار در دولت میماند. این ماجرا درون حزب جمهوری اسلامی نیز وجود داشت و عملا 2جناح چپ و راست در مقابل همدیگر کارایی حزب جمهوری اسلامی را نیز به چالش کشیده بودند. در چنین شرایطی انتخابات دوره چهارم ریاستجمهوری کلید خورد. واضح بود که رئیسجمهور با نخستوزیری دوباره میرحسین موسوی مخالف است و گفته میشد این موضوع نیز قبل از نامزدی در انتخابات بیان شده که گزینه ایشان برای نخستوزیری، میرحسین موسوی نخواهد بود. در انتخابات دوره چهارم ریاستجمهوری 2نامزد دیگر یکی حبیبالله عسگراولادی وزیر بازرگانی مستعفی و دیگری سیدمحمود کاشانی فرزند آیتاللهکاشانی که آن موقع نماینده مجلس بود با آیتاللهخامنهای رقابت کردند که درنهایت، آیتاللهخامنهای با کسب 12میلیون و 205هزار و 12رأی (85درصد) از مجموع 14میلیون و 238هزار و 587شرکتکننده در انتخابات برای دومین بار بهعنوان رئیسجمهور ایران انتخاب شد. محمود کاشانی با یک میلیون و 397هزار و 548رأی رتبه دوم و حبیبالله عسگراولادی مسلمان با 276هزار و 502رأی رتبه سوم را کسب کردند.
در موقع نطق رئیسجمهور در مراسم تنفیذ، آیتاللهخامنهای از دولتسالاری انتقاد کرد و نشان داد که در عدممعرفی میرحسین موسوی برای نخستوزیری اصرار دارد. با این حال تحرکات بسیاری در مجابکردن رئیسجمهور آغاز شد که اوج و تمامکننده ماجرا، گزارش محسن رضایی به امامخمینی بود که در آن عدممعرفی میرحسین موسوی را یک عامل منفی در روحیه رزمندگان اسلام عنوان کرد. فرستادگان، از پاستور به جماران و برعکس در حرکت بودند. این روزها و ماجرا را میتوان در خاطرات سال1364 آیتاللههاشمیرفسنجانی بهخوبی مشاهده کرد، درنهایت آیتاللهخامنهای نخواست از نظر امامخمینی تخلف کند و نخستوزیر را به مجلس معرفی کرد. در مجلس اما اتفاق عجیبی رخ داد که یکی از سرفصلهای فراموش شده در تاریخ معاصر است. 99نفر از 270نماینده به میرحسین موسوی رأی اعتماد ندادند. این 99نفر عمدتا از جناج موسوم به راست بودند و از سوی جناج چپ با تبلیغات بسیار مورد شدیدترین وجه با عنوان اینکه از حکم امام تبعیت نکردهاند مورد حمله قرار گرفتند. هاشمیرفسنجانی در کتاب خاطرات خود مینویسد: «عصر آقای [فضلالله] محلاتی آمد. درباره جنگ و سپاه و ارتش صحبت کرد و از اینکه این خط، انگ مخالفت با امام خورده سخت ناراحت بود؛ میگفت اکثریت اعضای سپاه سخت عصبانیاند و ممکن است حاضر به محافظت از آنها نباشند. از جاهای دیگر هم خبر میرسد که نهادهای انقلاب درصدد اظهار انزجارند؛ وضع نمایندگان هم هیجانی است».
به هر حال انتخابات ریاستجمهوری و ماجراهایش ختم به خیر شد، اما شکافی که با عنوان راست و چپ در کشور ایجاد شد، سالهای بعد سپهر سیاست ایران را درگیر خود کرد.