شهر تهران و اقشار آسیبپذیر و حساس
گیتی اعتماد-شهرساز
چند سال قبل محقق جوانی در یکی از شهرهای بزرگ آمریکا خود را به ظاهر خانم بسیار سالخوردهای درآورد و در فضاهای عمومی به رفتوآمد و گشتوگذار مشغول شد. حاصل تحقیق او، آن بود که مردم عادی (بهخصوص جوانان) عمدتا نهتنها به سالمندان کمکی نمیکنند، بلکه هرجا که فرصت باشد، حق آنها را ضایع و به آنها اجحاف میکنند. بهطور خلاصه، زندگی برای سالمندان در شهرهای بزرگ، شلوغ و متراکم آمریکا در خارج از خانه، امن و راحت نیست.
البته تحقیق فوق بیشتر در زمینه اجتماعی و فرهنگی بود، اما من میخواهم به این موضوع بپردازم که در شهرهای ما بهخصوص شهر تهران که نمونه بارزی از شهرهای دیگر خواهد بود، زندگی برای اقشار آسیبپذیر (سالمندان، معلولان، کودکان و گروههایی از زنان) امن و راحت نیست.
یکی از رایجترین و پررفتوآمدترین فضاهای شهری پیادهروها هستند. اگر دقت کنید در یک مسیر پیاده، گاه بعد از پیمودن چند متر مجبور به رفتن به سوارهرو میشوید؛ چون یا به وسیله دیوارههای یک کارگاه ساختمانی یا مصالح ساختمانی یا ماشینآلات آن کارگاه، ادامه مسیر مسدود است و یا بساط مغازههای مجاور (میوهفروشی، سوپرمارکتها، تعمیرگاهها و...) پیادهرو را اشغال کرده و عبور راحت و بیخطر را غیرممکن میسازد. حتی اگر این موارد نباشد، رمپهای پارکینگ که متأسفانه برخلاف مقررات (که باید از بر زمین در داخل پیادهرو شروع شود) از لب سوارهرو آغاز میشود و چنان اختلاف سطحی بهوجود میآورد (بهخصوص در پیادهروهایی که پهنتر بوده و دارای باغچه هستند) که عبور را خطرناک و گاه برای سالمندان و معلولان غیرممکن میکند.
بهطور کلی شیب عرضی و طولی هم پیادهروها و هم سوارهروها در نقاطی از تهران بسیار زیاد و صعبالعبور است؛ نمونههایی از آن در شمال محله گیشا در خیابانهای فرعی دیده میشود که واقعا بسیار دور از استانداردهای شهرسازی است.
نمونه دیگری از فضاهای عمومی شهری غیرقابل استفاده برای بخش عمدهای از این اقشار، متروست. حتی در ایستگاههایی از مترو که پلهبرقی دارند، برای رسیدن به پلهبرقی باید از پله معمولی گذر کرد و تازه پلهبرقی هم برای ویلچر و کالسکه مناسب نیست و نیاز به آسانسور از سطح پیادهروی خیابان تا سطح خرید بلیت و ورود به محوطه و تا سطح سوار شدن قطار احساس می شود. مشکل عبور و مرور پیاده یا با ویلچر یا با کالسکه تقریبا در همه فضاهای عمومی وجود دارد؛ از پیادهروها گرفته تا پارکها و سینماها و مراکز اوقات فراغت تا ادارات مختلف. حتی در نقاطی که کنار پلهها رمپ گذاشتهاند شیب آنچنان تند است که رمپ را گاه غیرقابل استفاده میکند.
مشکل دیگر شهر، وجود موتورسوارها در نقاط ممنوعه است. در خیابانهای شلوغ، موتورها یا از پیادهرو عبور میکنند یا در سوارهرو در خلاف جهت حرکت میکنند که اینها برای پیادهها از همه اقشار بسیار خطرناک است.
پارک ماشین در پیادهروها و جلوی ورودیها و روی پلهای پیادهرو مشکل دیگری است. در بسیاری از موارد خط عبور پیاده در سوارهروها به پل پیاده ختم نمیشود که این هم برای همه اقشار مشکلساز است.
اما درباره کودکان، شهر واقعا نامهربان است. جز آبخوری در 2سطح آن هم در معدود نقاط، تسهیلات خاصی برای کودکان در شهر پیشبینی نکردهایم؛ مثلا تعبیه نکردن تلفنهای عمومی برای مواقع اضطراری، به کار نبردن نردههای مناسب در ساختمانها یا نقاط پرتگاه و دارای اختلاف سطح در مکانهای مختلف شهر و از این قبیل. غیر از مترو، اتوبوسهای ما هم برای اقشار آسیبپذیر نامناسب است.
پلههای ورودی بعضی از اتوبوسها بسیار بلند است و همه اتوبوسها پله دارند که ورود ویلچر را بدون کمک دیگران غیرممکن میسازد و برای سالمندان بسیار سخت و گاه ناممکن. در هنگام برف، فقط در سوارهروها شن و نمک میپاشند؛ چون شهر، همه پیادهها را بهعنوان شهروند بهحساب نمیآورد؛ چه رسد به اقشار آسیبپذیر که یک زمینخوردن در سطح یخزده ممکن است به قیمت زندگی آنها تمام شود. از این موارد و سختیها در شهر تهران و سایر کلانشهرهای ما بسیارند. به امید روزی که با به کار بستن تمهیداتی ساده و ارزان، (چون بسیاری از آنها نیاز به مقرراتی معقول و نظارت بر اجرای این مقررات دارد) شهر را برای این اقشار، قابل استفاده و مهربان کنیم.