روزگار خاموشی شانزهلیزه تهران
خیابان لالهزار با شروع دهه1360 پوست انداخت
خیابانی پر از ماجراهای عجیب و قصههای تاریخی. لالهزار برای مدتی طولانی در مرکز تهران نقش یک تفرجگاه اصلی را ایفا میکرد؛ شیکپوشترین جوانان آلامد و بهروزترین ماشینهای به تهران آمده، لباسفروشیهای فرنگی و کافهها و تئاترها و سالنهای سینما. این خیابان به نیازِ تفریح و سرگرمی هر قشر و طبقهای پاسخ میداد. همان خیابانی که داریوش اسدزاده آن را بالاتر و بهتر از شانزهلیزه پاریس میدانست. در طول تاریخ و گذر از سالیان دراز، این تنها لالهزار بوده که برجا مانده است. در دل آمد و شدها و تغییر و تحولها لالهزار بهعنوان مهمترین مرکز تفریحِ جوانان دهههای1330 و 1340، برای نسلهای بعد کارکردی نوستالژیک بهخود گرفت. افول این خیابان از اوایل دهه1350 آغاز شد. تئاترهای روشنفکری جای خود را به کارهای عامهپسند دادند و سینماها به نمایش فیلمفارسی رویآوردند. پوستاندازی جدیتر خیابان لالهزار از سال1360 آغاز شد و رفتهرفته سرعت گرفت. بیژن شافعی در گفتوگو با نوید پورمحمدرضا در شماره دوازدهم نشریه «آنگاه» این دوره را چنین روایت میکند: «انقلاب که رخ میدهد لالهزار دو چهره به خودش میگیرد. یکی چهرهای است که بسیاری فکر میکنند اینجا «لالهزاری» است، یعنی از نظر اجتماعی آن کلمه لالهزاری که رویش است، مربوط به یکسری طبقات اجتماعی پاییندستی است که میخواهند اوقات فراغت خودشان را در آن صرف کنند، درصورتی که این برداشت چندان درستی نیست. وقتی انقلاب شد، تا قبل از شروع جنگ و تحولات سال1362، لالهزار و خیابانهای فرعی آن در ابتدای آن دهه از بعد مسائل سیاسی بسیار فعال بودند. چون تمام کهنه سیاسیهای گذشته در لالهزار فعال شدند. بسیاری از خیاطان و کفاشان، از کسبهای که بین سالهای1332 تا 1357 سرکوب شده بودند، دوباره برگشتند. اینها افرادی بودند که صدایشان بسته شده بود و اینها در این سهچهار سال یا شاید باید گفت 4سال و خردهای فعال شدند و لالهزار همچنان یک چهره سیاسی و اجتماعی با گرایش چپ برای خودش داشت، البته گرایشهای دیگری هم در کنارش بودند. این جو در لالهزار و خیابانهای فرعیاش وجود داشت. کوچه برلن این را داشت و منوچهری و لالهزار پایین و بالا هم همینطور. فضای خیلی جذابی داشت. به هر حال بین دوره جنگ تا سال67 یا بهعبارت دیگر بین 62 تا 67 همهچیز خاموش شد و درواقع تحتتأثیر جنگ قرار گرفت و عملا نه لالهزار بلکه کل ایران برای موضوع جنگ آماده شد که دیگر شامل لالهزار هم میشد...».
تئاتر نصر (تماشاخانه تهران) را میتوان تنها مرکز تفریح و سرگرمیای دانست که پس از انقلاب نیز به فعالیت خود ادامه داد. از اوایل دهه1360 زمام کار این سالن در دست جهاد دانشگاهی بود و تئاترهای مختلفی روی صحنه میرفت و تا پس از جنگ نیز ادامه داشت. حسن عظیمی؛ بازیگر، نویسنده و کارگردانِ کهنهکار تئاتر در گفتوگو با نگارنده این دوره را بهتفصیل شرح میدهد. برای شنیدنش میتوانید به شماره دهم از پادکست «رادیو نیست» با موضوع تئاتر نصر رجوع کنید. در پایان اما من دلم میخواهد لالهزار را با آن سکانس زیبای فیلم «توفان در شهر ما» به یاد بیاورم. همانی که گرشا، سپهرنیا و متوسلانی در مقابل دوربین خاچیکیان در لالهزار درخشان دهه1330 در حال تعقیبوگریز هستند. همان فیلمی که در روز نخست اکران جمعیت عظیمی را در مقابل سینما ایران در همین خیابان جمع کرده بود؛ لالهزاری درخشان از نورِ فرهنگ و هنر، نه نورِ لوستر و لامپ و تجهیزات برقی.