بازنمایی رنگی یک خیابان سیاهوسفید
ساخت شهرک سینمایی غزالی جدی میشود
کمیته مجازات در روزهای پایانی دوره احمدشاه قاجار دست به اسحله بردند و یک سلسله ترور را علیه ایادی بیگانه آغار کردند. نیمقرن بعد علی حاتمی برای روایت تلویزیونی داستان آنها نیازمند ساختن یک شهر بود. علی حاتمی برای محقق کردن رؤیایش، مجموعهای از عکسهای عمارتها، خیابانها و بافت محلههای تهران قدیم را جمعآوری کرد و عازم ایتالیا شد. در منابع آمده است که او با کمک یک نقاش ایتالیایی تابلوهای کوچکی را اتود زد و سپس با کمک یکی از بهترین دکوراتورهای ایتالیایی به نام جانی کورتینا و گروه بزرگ او، نقشه شهرک را در مقیاس مورد نظر ترسیم کرد و با ساخت ماکتی از شهرک به ایران بازگشت. در این زمان و پس از جستوجوهای فراوان یکی از اراضی اطراف تهران را برگزید و در اسفندماه1358 کار ساخت شهرک سینمایی غزالی در 10هکتار کلید خورد و در سال1359 با جدیت بیشتری دنبال شد که البته تکمیل و تثبیت آن تا اوایل دهه70 بهطول انجامید. آیدین آغداشلو در گفتوگو با نگارنده درباره همکاری با علی حاتمی میگوید: «در پروژه هزاردستان قرار بود درباره آن شهری که میساخت کمکهایی کنم، اما خودش آقای شکیبا را پیدا کرد. همه این منظرهها که در شهرک سینمایی نصب است، کار او بود و خیلی هم با قابلیت کار را انجام داد. تابلوها را هم رضا مافی نوشت که همانجا از اسب افتاد. دلیلش سکته مغزی بود، اما همه فکر کردند ضربه مغزی شده است». حاتمی برای ساختن سریال هزاردستان در پی بازنمایی لالهزار قدیم بود. او خیابانی سیاهوسفید و پُر از خاطره را خیلی رنگارنگ به تصویر کشید و بهدنبال تجسم یک رؤیای از دست رفته بود. این را شاید بتوان نخستین تناقض کار حاتمی دانست. بیراه نیست اگر برای عدهای باورپذیر نبوده نباشد. او بهدنبال شبیهسازی بود، چنانکه خودش در گفتوگو با امید روحانی (ماهنامه فیلم، شماره 69) میگوید: «کسی مثل من که دنبال شیشه لیموناد و تکتک رنگهای لیموناد رفته و با جستوجو پیدا کرده، همه جزئیات صحنهاش را پیگیری میکند و نمیتواند این نکات و مسائل را طی 10سال نخوانده باشد. بگذارید بگویم که در اصل منکر تاریخ هستم. با واقعیت هم اصلا کاری ندارم؛ مسئله من نیست». محسن آزرم در مقاله «شهر فرنگ علی حاتمی» در شماره12 نشریه «آنگاه» در اینباره مینویسد: «... یکی از این چیزها ماجرای لالهزار علی حاتمی بود که مثل هرچیز دیگری در ساختههای ظاهرا تاریخی حاتمی اسباب سوءتفاهم شد. و اینبار سوءتفاهم بیشتر بود، یا بحث دربارهاش بیشتر بود، چون حاتمی تهرانی را ساخته بود که خیلیها لابهلای کلمات دیگران دربارهاش خوانده بودند، یا چندتایی عکس سیاهوسفید از این شهر دیده بودند. هیچکدام این نوشتهها و هیچکدام آن عکسها رنگ هزاردستان را نداشت؛ رنگولعاب هزاردستان انگار یکراست از دوران طلایی سینمای استودیویی آمریکا آمده و سر از تلویزیون دهه60 ایران درآورده بود. هزاردستان به سریالهای همدورهاش شبیه نبود و در زمانه ستایش فقر و تنگدستی و حذف رنگهای جذاب و شاداب، درنهایت سخاوت همه رنگها را بهکار گرفته بود تا کسی نتواند چشم از آن بردارد».
گرچه انگیزه اصلی روانشاد حاتمی از ایجاد شهرک سینمایی غزالی، ساخت سریال هزاردستان بود، اما او گام بزرگی برای سینما و تلویزیون ایران برداشت که هیچگاه فراموش نخواهد شد. این شهرک لوکیشن فیلمهایی مانند «کفشهای میرزا نوروز»، «مریم مقدس»، «کارآگاه علوی»، «شیخ مفید»، سریال «شهرزاد» و... بوده است که هریک به فراخور نیاز، این محل را بازسازی کردهاند. برای پایان، چیزی بهتر از این جمله خود حاتمی نیافتم: «وقتی کار ساخت شهرک غزالی را شروع کردم جوانی بودم و وقتی از در شهرک غزالی درآمدم، پیرمردی شده بودم».