مسعود میر- روزنامه نگار
«و در آن روز مردم طلب مرگ خواهندکرد و آن را نخواهند یافت و تمنای مرگ خواهند داشت اما مرگ از ایشان خواهد گریخت.» /مکاشفه یوحنا
این جمله گویی جاری شدن چشمه پاکی است بر دیوار کاهگلی زندگی و آغاز نمادین فیلمی که سراسر استعاره است و نماد. «چشمه» را «آربی آوانسیان» براساس رمان «چشمه هغنار» اثر «آرمن» ساخت و «آرمان»، ستاره سالهای دور سینما در کنار گروهی از بهترینهای روزگار در آن بازی کرد. چشمه اما حالا دوباره در تصویر خیال جاری است چون خبر مرگ دوباره از راه رسیده و میدانیم که جوان عاشق پیشهای که در چشمه گفت:«من باغ را از برگهای خشک پاک میکنم» حالا دیگر در میان ما نیست. پرویز پورحسینی ایفاگر نقش واروس، پسر واغیناک زرگر در رمان، یکی دیگر از عشاق هغنار بود. پسر زرگر در آن فیلم که در سال1351 ساخته شد شاید مصداق گناه و بخشش و رهایی بود. او در چشمه خشک معشوق درگذشته را وداع کرد و هنگام مواجهه با فرزند دشنه بهدست او سینهاش را چاک داد تا به وصال یار برسد.
همان صدای بخشنده پدری که پسر را از کشتن منصرف کرد و گفت: «مگه نگفتم این چاقو شرش رفته نیکیاش مونده، از این چاقو دیگه آدم نمیمیره» به پسرزرگر امان داد که: «میخواد بره به شهر خدا. راهش رو نبند.» با همین رهایی بازیگر درجه یک و آرام سینمای ما سینه خیز رسید به صحرا، بلند شد و دوید تا در خاطرات ریز و درشت سینما و تلویزیونیاش ناگهان برسد به 20 سال بعد، برسد به عمو قدرت و دستهای رنگیاش را در چشمه سختکوشی و صداقت بشوید.
حالا سال1371 است و «روزی روزگاری» آنقدر محبوب شده که هنوز از حرارتش حتی اندکی کاسته نشده است. عمو قدرت از آن نقشهای خوشرنگی بود که پرویز پورحسینی با بازی درخشان خود توانست لعاب ماندگاری به آن بزند و یکی دیگر از دهها قدرت نمایی خود جلوی دوربین را برای همیشه در خاطرات تصویری ما ثبت کند.
حالا یک ربع قرن به سال پخش روزی روزگاری اضافه کنید تا برسید به سالی که
« قاتل اهلی» با همه حواشیاش به نمایش درآمد تا دوباره بهخاطر بیاورید که اندازه نقش مهم نیست و بازیگران درجه یک میتوانند مرغوبیت نقش را رقم بزنند. پورحسینی با کوله باری سنگین از تجربه و کارنامهای شلوغ و آبرومند حالا حاج آقا نور را به حافظه تصویری ما هدیه میکند تا یادمان بیاید فاصله چشمه تا نور را باید با خشت تمرین و تجربه و تلاش هموار کرد. کاش بخشی از مکاشفه یوحنا در این روزهای سیاه فصل نارنجی تعبیر میشد، کاش مرگ از ما میگریخت، کاش پرویز پورحسینی در چشمه کمال ناپدید نمیشد...
نور به قبرت بباره پسر زرگر، عمو قدرت
در همینه زمینه :
کوتاه از حادثه
نقد خبر