انجمن چریکساز
بسیاری از اعضای گروههای سیاسی مخالف رژیم پهلوی اساسا سابقه فعالیت در انجمن حجتیه را در کارنامه خود داشتند؛ بهعنوان مثال وحید افراخته در رابطه با فرآیند مذهبیشدن خود در بازجوییهایش که بیشتر شبیه درددلی است که میخواهد بازجویان خود را توجیه کند، نوشته: «در سالهای 10-9دبیرستان بودم که به توصیه یکی از اقوام مادرم پایم به یک جلسه مذهبی دورهای قرآن باز شد. اداره کننده این جلسه جوانی بود بازاری، نسبتا متعصب و در عینحال سیاسی. او به مدت 7ماه در جریانات 15خرداد و سرکوبی نهضتآزادی در ارتباط با این گروه، محکوم به زندان شده بود. فردی بود که زیاد روی ما تأثیر میگذاشت و به این ترتیب نخستین نطفههای مخالفت با رژیم و ظالمشمردن حکومت با رنگ مذهبی، در ذهن ساده و بینقش من شکل گرفت و با مطالعات منظمتر شکلگرفتهتر شد. کتابهای مهندس بازرگان، طالقانی و... مرا بیشتر از دستگاه متنفر میکرد. پساز مدتی پایم به جلسات انجمن ضدبهائی باز شد. یکی از مهمترین مسائلی که مرا به این فعالیت جذب کرد، ماهیت ظاهرا سیاسی آن بود؛ اینکه به ما گفته میشد بهائیت ساخته استعمار است و در اجرای تفرقه بینداز و حکومت کن، بهائیها بهتدریج دارند در تمام دستگاههای دولتی نفوذ میکنند و روزی با یک کودتا دین رسمی را بهائیت اعلام خواهند کرد و... . این مطالب در کنار انگیزههای مذهبی و اعتقاد به امام زمان(عج) که ایجاد و تقویت میشد، موجب گردید وقت زیادی روی این فعالیت بگذارم. یکی از اصولی که در جلسات انجمن تأکید میشد، عدمدخالت در امور سیاسی بود. دلیلی که آورده میشد این بود که فعالیت سیاسی موجب خواهد شد دولت انجمن را متلاشی کند و ما از اختلاف اساسی خود یعنی مبارزه بهخاطر امام زمان (عج) بازبمانیم. البته عملا انجمن محیط مساعدی برای رشد افکار سیاسی فرد میشد، زیرا به هرحال دارد وارد یک جمع میشود و در معرض برخورد عقاید گوناگون. یک آمارگیری ساده نشان میدهد که تعداد قابلتوجهی از اعضای مجاهدین دارای سابقه فعالیت در انجمن هستند، در واقع هرچه فرد بیشتر در انجمن میماند افکارش بیشتر شکل میگیرد و در عینحال قالب غیرسیاسی انجمن بیشتر برای تحقق بخشیدن به آرمانها و اهداف سیاسیاش تنگ میشود تا آنجا که سرانجام روزی این قفس تنگ را شکسته و پا به میدان وسیع فعالیتهای سیاسی میگذارد. این نکته از نظر ایجاد محیطهای سالم فکری برای جوانان و از بین بردن محیطهای ناسالم، قابل توجه برای مسئولین امر است. به هرحال روزبهروز دامنه فعالیت من در انجمن وسیعتر میشد. برنامههای شناسایی و تبلیغ، جاسوسی و نفوذ در بهائیت، اداره کردن جلسات سخنرانی و... وقت زیادی از من میگرفت. در شبهای سرد زمستان، درس و زندگی را ول کرده و دنبال این کار میرفتم...».
اسناد و خاطرات سایر مبارزین در دوره پهلوی دوم نیز ادعای افراخته را تأیید میکند، بهنحوی که تنها بهعنوان مثال، همپرونده افراخته، یعنی محسن خاموشی نیز فعالیت خود در انجمن حجتیه را اینگونه تأیید میکند: «من در کلاس چهارم دبیرستان به انجمن ضدبهائیت رفتم. اوایل کلاس پنجم دبیرستان بودم که سروصدای مجاهدین بلند شد و من بیشتر به کارهای سیاسی کشیده شدم»1.
افراخته در جای دیگر هنگامی که در نقش مشاور نیروهای ساواک ظاهر میشود، در رابطه با انجمن مینویسد: «من خودم سالها در انجمن بودم و از شرایط آن با خبرم. چهکسی میتواند یکایک جلساتی را که تحت پوشش انجمن و با بردن چندخبر ضدبهائی در گوشه و کنار ایران و بهشمار زیاد از تعدادی جوان احساساتی و مذهبی تشکیل میشود، کنترل کند؟ این واقعیت را در عمل ببینیم: چند درصد اعضای مجاهدین دارای سابقه فعالیت در انجمن ضدبهائی بودهاند؟ این عدد قابل توجه آیا چیزی جز این حقیقت را نشان میدهد که در یک مرحله دیگر مذهب بهانه صورت اقناعکننده روحیه مذهبی این جوانان که بدیهی است تحتتأثیر عوامل موجود تا حد زیادی نیز سیاسی شده است. و این عدماقناع آنها را بهکار مهمتری میکشاند و آیا این کار چیزی جز فعالیت سیاسی، اما با تفکر ارتجاعی و دگماتیک و تعصبآمیز مذهبی خواهد بود؟ بهنظر من نباید فرقی کیفی بین کلاسهای اسلامشناسی شریعتی در حسینیه با بحثها و سخنرانیهای اسلامی در جلسات انجمن قائل شد. آیا اگر گردانندگان حسینیه قول میدادند وارد مسائل سیاسی نشوند، مسئله حل بود؟ آیا هیچ تشکل و فعالیت مذهبی را که از جوانان تشکیل شده باشد میتوان بیخطر دانست؟ البته طبیعی است که فعلا اجتماعاتی از قبیل هیئتهای صرفا مذهبی، دورههای قرآن، دستجات سینهزنی و... مورد نظر نیست هرچند که در شرایطی آنها نیز متهم خواهند شد»2.
1.بازجویی ثبت شده از محسن خاموشی،پرونده 3310005 مرکز اسناد انقلاب اسلامی
2.پرونده 1403600091 مرکز اسناد انقلاب اسلامی