عیسی محمدی- روزنامهنگار
همین چند وقت پیش بود که کلیپی توی اینترنت و شبکههای مجازی پخش شد؛ مردم را نشان میداد که چطور برای اجناس بهشدت ارزان شده و تخفیف بالا خورده، سر و دست میشکنند. در حالت عادی البته این تصویرها نشانهای منفی از خودشان بروز نمیدهند، اما در زمانه ما و در زمانه کرونا، همین تصویرها و فیلمها کلی حرف برای گفتن دارند: واقعاً چرا برای یک تخفیف، باید چنین سر و دست شکست؟ تکلیف بیماری کرونا چه میشود؟ تکلیف آن کادر درمان خسته و جان به لب آمدهای که از این موجهای جدید کرونا دیگر نفسبریده، دارد آخرین توان خودش را مصرف میکند چه میشود؟ مردم چه گناهی کردهاند؟ اصلاً چرا آن کاسب باید چنین کاری کند و این مردم چرا باید چنین پیچیده در هم، برای کمی خرید خودشان را به آب و آتش بزنند؟
البته نیازی نیست چنین کلیپی را تماشا کنید. کافی است کمی در اتوبوس، مترو، خیابانها و مغازهها دور بزنید تا ببینید که هنوز این ماجرای مراعات کردن، برای بعضیها جا نیفتاده است. چرایش را باید عقلای قوم، بنشینند و مطالعه کنند. اما واقعاً ما چرا به اینجا رسیدهایم؟ از جامعه اخلاقمدار دهه 50 و 60، چطور شد که به این جامعه آشفته دهه 90 رسیدهایم؟
روزگاری داشتم تلویزیون تماشا میکردم. از همین برنامههایی که علی درستکار مجریاش بود. معمولاً مهمان های خوبی هم میآورد. در یکی از برنامهها، موضوع بحث حقالناس بود و اینکه این ماجرای حقالناس چقدر دنبالهدار است و نمیشود به این راحتی از سر آن گذشت. مهمان برنامه در جایی، از این صحبت میکرد که برخی از چهرههای معنوی و بازاری، به قدری به حقالناس پایبند بودند که حتی در غیر از جایی که خط کشی شده بود، از خیابان عبور نمیکردند. میدانید چرا؟ چون اگر در جایی غیر از این خطوط عبور کنند، ماشینها ناچار به ترمز خواهند شد و همین ترمز بیمورد ماشین، باعث میشود تا در درازمدت کارکرد سیستم ترمز و دیگر سیستمها کمتر شود. این اشخاص چنین فکر میکردند که اینها نیز، بخشی از حقالناس است و ما اگر از روی خط عابر پیاده عبور میکردیم، این ماشینها ناچار به ترمز بیمورد نبودند و در نتیجه آسیب نمیدیدند.
دقت میکنید که مفهومی به نام حقالناس تا کجاها کش میآید؟ بحث صرفاً اخلاق محض نیست؛ هرچند که در بحث کلان قضیه، اخلاق شهروندی و اخلاق همسایگی و اخلاق معیشت و اخلاق علماندوزی و... نیز خود، بخشی از این موضوع حقالناس محسوب میشوند.
دکتر محمود سریعالقلم در یکی از مقالات خود که موضوع غالبشان درباره آسیبشناسی رفتار ایرانیان و علل عقبماندگی آنهاست، به نکته جالبی اشاره میکند. او میگوید ما شاید در حوزه تظاهر دینی و پایبندی به ظواهر شرع، پیشروترین جامعه دنیا باشیم، اما در پایبندی واقعی به آنها جزو ضعیفترینها. به زبان سادهتر بخواهیم بگوییم، نوعی ریاکاری پنهان در دل این ماجرا پنهان است. حرف، حرف به غایت درستی است که میشود ساعتها دربارهاش گفتوگو کرد. به قول این جامعهشناسان دینی، پایبندی به مناسک دینی در ما قوی و پایبندی به سبک زندگی و اخلاقیات در ما در پایینترین حد است. شاید یکی از دلایش هم سادگی پایبندی به ظواهر و سختی و دشواری پایبندی به اخلاقیات و سبک زندگی باشد.
حقیقت امر اینجاست که ما هم در حال از دست دادن اخلاقیات هستیم، هم در حال از دست دادن بایستههای یک زندگی شهروندی معقول؛ هرچند که ایندو مشارکتهای زیادی هم دارند و در جاهایی به هم میرسند. دلیلش را نمیدانم یا اینکه اینجا محل بحث دربارهاش نیست. اما چیزی که هست، همین مورد است؛ اینکه ما از جامعهای که در آن دردها و دغدغههای عمومی و جمعی فراوان بود، داریم به سمت جامعهای حرکت میکنیم از انسانهای انفرادی که از سر ِ اجبار جغرافیا و تاریخ و زیستشناسی، دارند یکجا زندگی میکنند و این، هولناکترین تصویر پیش روی جامعه ما میتواند باشد...
یکشنبه 2 آذر 1399
کد مطلب :
116517
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/DkZ0q
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved