مشقتهایی برای نوشتن
فرزام شیرزادی ـ داستاننویس و روزنامهنگار
نویسنده هرقدر تجربه زیستی، سرد و گرم چشیدنهای روزگار و رنج و مشقتهای مختلف را چه در دوران کودکی یا بزرگسالی از سر گذرانده باشد، موضوعات بکرتری برای نوشتن در اختیار دارد. «کاترین آن جونز» فیلمنامهنویس و داستاننویس آمریکایی در کتاب «راه داستان» در اینباره مینویسد: «هر قدر دوران کودکی سختتر و دشوارتری داشته باشید، در بزرگسالی بیشتر به نویسندگی شما کمک خواهد کرد.» در واقع گذشته مشقتبار برای بسیاری از نویسندگان، نویسندگیای پربار را در پی داشته است. بسیاری از هنرمندان در خانوادههای مسئلهدار بزرگ شدهاند و بهعنوان راهی برای بقای روح، یاد گرفتهاند که زخمهای خود را به مجرای خاصی هدایت کنند.
آنتوان چخوف، فئودور داستایفسکی، ویرجینیا وولف وبسیاری از نویسندگان دیگر را میتوان نام برد که در کودکی، نوجوانی و حتی بزرگسالی در خانوادهای پر رنج و مصیبت بزرگ شدهاند و اغلب پدرانی مستبد و لطمهزن به روح وروانشان داشتهاند. هریک از آنها، آن رنجها و سختیها را به مجرای نوشتن هدایت کردهاند و نویسندگانی صاحبسبک و عنوان شدند. آلیس میلر، روانشناس جسور و مطرح در کتاب «بدن هرگز دروغ نمیگوید» به کودکی مشقتبار داستایفسکی، چخوف، کافکا، نیچه، مارسل پروست، فریدریش فون شیلر، ویرجینیا وولف، آرتور رمبو، یوکیو میشیما و جیمز جویس اشاره میکند و با دلایل قرص و محکم از میان داستانهای این نویسندگان، ریشه رنج آنها را در بزرگسالی از خانواده و پدر و مادرشان میداند.
رابرت رابستون، در گفتوگو با «پاریس ریویو» میگوید: «من این بخت را داشتم که با فردی روان گسیخته که مادرم بود بزرگ شوم که امتیاز فوقالعادهای برای فهم رابطه واقعیت و زبان به انسان میدهد. ناچار بودم در برابر تأثیرپذیری از جهان اسکیزوفرنی الگویی از واقعیت بسازم و علیت را برای خودم جفت و جور کنم.»