سعید مروتی ـ روزنامهنگار
برای سینمای ایران ابتدای دهه70، امتداد انتهای دهه60 بود. آنچه در سالهای ۶۸ و ۶۹ رخ داده بود (فضای نسبتا بازی که حاصل پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی بود) در سالهای ۷۰ و ۷۱ هم ادامه یافت. این 4سال نقطه اوج سینمای هدایتی، حمایتی مدیریت منسجم سینما در دهه60 بود که همراه با تغییرات گسترده سیاسی، اجتماعی، فرهنگی از فضای بسته میانههای دهه60 کمی فاصله میگرفت و بستری فراهم میکرد تا فیلمسازان خودشان باشند و بهترین فیلمهایشان را بسازند. دهه70 اینگونه آغاز شد.
پایان جنگ، آغاز دوران سازندگی، عوض شدن فضای شهر و تحولات گسترده در تمامی عرصهها؛ دهه70 با چنین حال و هوایی آغاز شد. دهه60، دهه آرمان و عقیده و شعار، دهه تسلط گفتمان عدالتخواه انقلابی و دهه چپگرایی و حضور و دخالت و نظارت پررنگ دولت در تمام عرصهها به پایان رسید. دهه70 با امیدها و آرزوهای فراوان شروع شده بود. امید به بازسازی ویرانههای بهجا مانده از جنگ تحمیلی و شروع گشایش اقتصادی و اجتماعی. دههای که شهردار تهران پروژه تغییر سیمای پایتخت را کلید زد. دیوارهای پارکها برداشته شدند و کشتارگاه قدیمی تهران جای خودش را به فرهنگسرای بهمن داد؛ دهه راه افتادن کانون فیلم و کلاس موسیقی در جنوب شهر. فرهنگسراها منتقدان راستگرای دولت را یاد کاخ جوانان میانداخت. وزارت ارشاد هنوز دست جناح چپ بود و خط امامیهای دهه60 از دولت دفاعمقدس گذر کرده و به دولت سازندگی رسیده بودند. افزایش نشریات و شنیده شدن صداهای متنوع و متفاوت و ساخته شدن فیلمهایی که قبلا نمیشد به آنها حتی فکر کرد؛ تبعاتی داشت که خیلی زود و در همان اوایل دهه 70خودش را نشان داد. مدیران فرهنگی از همان انتهای دهه 60، عوض شدن روزگار را به رسمیت شناخته بودند. هنوز تشکیلات منسجم سینمای هدایتی، نظارتی، حمایتی پابرجا بود ولی انگار نوبت به اعتماد به برخی سینماگران هم رسیده بود. این سیاست تازه هزینههایی را هم به همراه داشت که مورد پر سر و صدا و جنجالیاش که شهر را به هم ریخت «نوبت عاشقی» و «شبهای زایندهرود» بودند و نمونه مهم اما مغفول ماندهاش «بانو»ی مهرجویی که در بهمن ۷۰ و در آستانه برگزاری دهمین جشنواره فیلم فجر توقیف شد (و ۷ سال بعد بدون هیچ تغییر و ممیزی روی پرده آمد).
مدیریت سینما متوجه بود که با ضوابط سال۶۶ نمیشود به تدارک فیلمهای اکران۷۰ پرداخت. «عروس» پرفروشترین فیلم اکران۱۳۷۰ در سینماهای تهران هم تن دادن مدیران به تغییر و هم نشانههای تحولات جامعه ایران را نمایان میکرد. جالب اینکه سازنده عروس که از اردوگاه فیلمسازان نزدیک به نظام (و باسابقه مدیریت در تلویزیون دهه60) میآمد ابایی نداشت که تعلق خاطر و تأثیرپذیریاش از سینمای آمریکا را نمایان سازد؛ سینمایی که در سراسر دهه 60 تقبیح میشد و بهنظر میرسید در اردوگاه چپ الگوهای مناسبتری برای سینمای ایران وجود دارد تا هالیوود که دیروز و امروز منحط نامیده میشد.
روی دیگر سکه تغییرات «افعی» محمدرضا اعلامی بود. کارگردان «نقطه ضعف» در دهه70 به بازسازی رمبو رضایت داده بود؛ فصلی تازه برای اوج گرفتن سینمای اکشن. در سالهای بعد و با کنار رفتن انوار و بهشتی، اکشن از معدود گذرگاههای عبور برای فتح گیشه بود.
دوران فترت سینمای ایران در دهه70 از ۷۳ تا ۷۶ طول کشید؛ دوران بازگشت محدودیتها و سختگیرانهتر شدن ممیزی. در همین دوران اما مهرجویی فیلمهای موفق زنانهاش را ساخت. کیارستمی با «زیر درختان زیتون» به کن رفت و با «طعم گیلاس» نخل گرفت. مخملباف آخرین شعبدههایش را برای تماشاگر مشتاق آن سالهایش با «سلام سینما» رو کرد. میان انبوه اکشنها و جنگیهای این دوره، دو جواهر رسول ملاقلیپور (سفر به چزابه و نجات یافتگان) هم ساخته شدند و حاتمیکیا پرسشهای مهمی را با «برج مینو» و «بوی پیراهن یوسف» مطرح کرد. کمدی جنگی «لیلی با من است» همه را خنداند. بازگشت ایرج قادری هم مربوط به همین دوران است. صفهای طولانی سینماهای نمایشدهنده «میخواهم زنده بمانم» بیهودگی سالها مبارزه با فیلمفارسی را نمایان کرد. در همین دوران مجید مجیدی از بازیگر فیلمهای ایدئولوژیک دهه60، به فیلمسازی مهم ارتقا مییابد. در این سالها خبری از تقوایی و بیضایی نیست ولی کیارستمی، مهرجویی و کیمیایی همچنان فیلم میسازند. کیارستمی مسیر دهه شصتش را امتداد میبخشد و هرچه میگذرد بر اعتبار جهانیاش افزوده میشود. مهرجویی بهترین دوران حرفهایاش را سپری میکند و کیمیایی به ارتباطی گسترده با نسل جوان دست مییابد؛ نسلی که در دوران «سرب» و «دندان مار» کودک یا نوجوان بود بهار جوانیاش را با «ضیافت» و «سلطان» طی میکند. سالهای ۷۴ تا ۷۶، محدودیتها بسیار بیشتر از سالهای ۷۰ و ۷۱ است. سینمای اجتماعی خیلی مجال رشد ندارد و در عوض اکشن کاری رونق دارد. در میانههای دهه70، قصه اکران تهران و اکران شهرستان به کل متفاوت است. سالهایی که کمتر فیلم اکشنی از شهرستانها دست خالی بازمیگردد. قبل از دوم خرداد جمشید هاشمپور فاتح گیشه است و با تکیه بر محبوبیتی فوقالعاده تماشاگر به سالنهای سینما میآورد.
با پیروزی جناح چپ در دوم خرداد، نامزد مورد حمایت طیف گستردهای از سینماگران بر مسند ریاستجمهوری تکیه زد. بعد از دوم خرداد ناگهان فضا باز شد. روزنامه و حزب و شعار سیاسی به همراه امید به تغییر و گشایش در تمام عرصهها، حال و هوای جامعه را تغییر داد و به همراهش سینمای ایران هم پوست انداخت. با وزیدن نسیم اصلاحات به سینما، «دو زن»، «قرمز» و «شوکران» ساخته شدند. اما فیلم نمونهای این دوران «آژانس شیشهای» بود که با لحنی اعتراضی نادیده گرفته شدن نسل دفاعمقدس در دوران سازندگی را روایت میکرد. چنین درام نفسگیری قبل از دوم خرداد سابقه نداشت، هرچند که پروانه ساختش در آخرین روزهای حضور راستگرایان در ارشاد صادر شده بود.
سینمای انتهای دهه 70، به زندگی ایرانی نزدیکتر شد. روابط عاطفی کاراکترها به رسمیت شناخته شد. اگر یک سال قبل از دوم خرداد، سکانسهای عاطفی فیلم «سلطان» قلع و قمع میشد و عاشقانه بودن فیلم کیمیایی تحمل نمیشد، حالا حرف زدن از عشق و ساختن عاشقانه محل ایراد نبود. در چنین فضایی «مصایب شیرین» ساخته میشد و شوکران جلوی دوربین میرفت. ستاره شدن هدیه تهرانی و امکان حضور پرسونای مسلطش (زن جوان مقتدر و کنشمند) محصول دوم خرداد بود. زن طبقه متوسط که مقابل زور میایستاد و از حقوقش دفاع میکرد. همچنان که نیکی کریمی دیگر ستاره دهه 70 که در زمانی دیگر(ابتدای دهه 70 و دوران سازندگی) چهره شده بود هم در فیلمهای میلانی منادی زن آزادخواهی شده بود.
سینمایی که کمدیهایش هم رنگی از جسارت به همراه داشتند (مرد عوضی، مومیایی ۳) و در اکران عمومیاش میشد به توقیفیهای سالهای قبل راه داد(آدم برفی، دیدار و بانو).
به جبران سالها مکتوم ماندن عشق و سالها جوانی نکردن، سینمای ایران پر شد از انواع و اقسام فیلمهای عاشقانه و جوانانه. جوانهای گیتار بهدست با عینک دودی و موهای ژل زده از راه رسیدند. حالا دیگر نیازی نبود بیژن امکانیان نقش جوانهای تازه از سربازی برگشته را بازی کند. در فضای باز ایجاد شده فیلم سطحی هم ساخته شد(همانطور که قبل از دوم خرداد انبوهی فیلم نازل ساخته میشد). فیلمهایی تداعیبخش حال و هوای تینایجریهای دهه 50 شدند (دستهای آلوده، غریبانه و...) و فیلمهایی به خطوط قرمز نزدیک شدند. و همه اینها مخالفان و منتقدانی داشتند. از محافل سیاسی تا طیفهای سینمایی.
فیلمهایی که در سال پایانی دهه 70 اکران عمومی شدند، بهعنوان نشانههایی از یک دوران در یادها ماندند. از «بوی کافور، عطر یاس» و «متولدماه مهر» گرفته تا «عروس آتش» و شوکران. اعتراض کیمیایی صریحتر از همه با لحن پیشگویانهاش هم روزگار را شهادت داد و هم از پایان یک دوران سخن گفت: «اینم یه دورهس تموم میشه».
و طولی هم نکشید که تمام شد.
قبل و بعد از دومخرداد
سینمای دهه70 ایران؛ همراه با تغییرات، همسو با تحولات
در همینه زمینه :