مهرداد رهسپار
خواندنیهای تئاتر در دهه40 انواع گوناگون دارند، اینکه میگوییم «خواندنی» بهخودی خود نکتهای دارد. همه میدانیم که تئاتر هنری دیداری و شنیداری است، و یا به قول معروف «سمعی و بصری» است.
بنابراین خواندنیهای تئاتر را نمایشنامهها، نقدها، گزارشها، مرورنویسیها و در نهایت گفتوگوهای مطبوعات با هنرمندان تئاتر تشکیل میدهد. پس در خواندنیهای تئاتر آنچه پیش چشم نداریم، جلوههای دیداری و شنیداری تئاتر است. با این حال در یک دستهبندی کلی، میتوان این بازنمائی ناقص از هنر تئاتر در دهه40 را به چند دسته تقسیم کرد؛ نقد نمایشنامه، مرورنویسی برای اجراها و نیز نقد اجراها و در آخر مقالاتی درباره نقد وضعیت کلی تئاتر.
در این صفحه به مهمترین خواندنیهای تئاتر در دهه40 میپردازیم. برخی از مهمترین نقدهای تئاتر در دهه40 را منتقدان ننوشتهاند. یعنی «منتقد تئاتر»، بهعنوان کسی که کار آن دیدن نمایشها بهطور مرتب و نوشتن مطالبی مربوط به آن باشد، بدون اینکه در نوشتن و یا کارگردانی خود را صاحب ادعا بداند. مسئله برعکس است، برخی از مهمترین نقدهای تئاتر در دهه40 از آن کسانی است که خود دستی در هنر تئاتر دارند. اما این یک قاعده نیست، گاهی برخی از تحصیلکردههای رشته تئاتر، مانند پرویز ممنون، زندگی حرفهای خود در دهه40 را وقف نگارش نقد میکنند. نوع دیگری از خواندنیهای تئاتر مروری است بر اجراها و چند سطری تشویق و یا انتقاد از بازی فلان بازیگر و توصیف دکور و مسائلی از این دست که در بحث نقد تئاتر اهمیتی ندارند. اما یکی از رویدادهای مهم نقد در دهه1340 این است که نویسندگانی که در نشریات دهه40 قلماندازی میکنند، به نمایشنامه بهصورتی مستقل از اجرا نگاه میکنند، به این معنا، نمایشنامه برای آنها مانند یک اثر ادبی مستقل است.
2نمونه از این نقدها یکی از نجف دریابندری بر نمایشنامه «ای بیکلاه ای باکلاه» از غلامحسین ساعدی است و دیگری مجموعه نقدهایی از بهرام بیضائی، سیروس پرهام، شمیم بهار و کریم امامی درباره نمایشنامه «ابر زلف و ابر زمانه» از محمد اسلامی ندوشن.
خواندنیهای تئاتر
در همینه زمینه :