
پسر هزارساله

از روزهای وحشتناک حمله وایکینگها، تا بحبوحه قحطی جنگ جهانی اول، تا دنیای پر از شگفتی امروز انگلستان، «الفی» همگی را به چشم دیده است. «پسر هزارساله» داستان ما، مثل پدر و مادرش، به رؤیای همیشگی آدمها دست پیدا کرده؛ عمر طولانی. الفی در روزی از روزهای 11سالگی، بعد از آنکه پدرش در راه حفظ مرواریدهای زندگی جان خود را از دست داد، در غاری تاریک، یکی از سه مروارید باقیمانده را بر زخم بازو میکشد و یکی هم اتفاقی به زخم پای گربهاش میخورد. از آن لحظه الفی دیگر بزرگ نمیشود تا برای همیشه برای محافظت از خودش، مادر و گربهاش، عمر جاویدان داشته باشد. طلوعها از پس غروبها میآیند و او هزار بهار و زمستان به چشم میبیند اما، احساس میکند از آن روز شوم در غار، دیگر حتی یک روز هم زندگی نکرده است. مگر میشود آرزوی تمام آدمهای دنیا برای الفی پوچ باشد؟ او حالا از ته دل آرزو دارد میرا شود. دلش میخواهد پابهپای دوستانش بزرگ شود. از اینکه میبیند آنها بزرگ میشوند و او را پشت سر میگذارند، متنفر است. هزارسال زنده بودن به او آموخته است که ابدیت، زندگی را از ارزش تهی میکند. او و مادرش قرنها دور از چشم مردم در جنگلی زندگی میکردند تا آنکه یک روز، آتشسوزی بزرگی تنها داراییهای زندگی را از او میگیرد؛ مادرش و خانهشان. او حالا باید با دنیایی جدید روبهرو شود؛ دنیای مدرن و عجیبِ امروز. آیا الفی میتواند تنها مروارید زندگی باقیمانده را پیدا کند و به زندگی عادی برگردد؟ آیا میتواند طعم دوستی پایدار را بچشد؟ «راس ولفورد»، نویسنده موفق کتابهای علمی-تخیلی کودک و نوجوان، نویسنده «پسر هزارساله» است. پسر هزارساله، سومین رمان اوست و به گفته خودش، آن را از تمام کتابهایش بیشتر دوست دارد.
این کتاب با ترجمه زهره خرمی در 392صفحه به بهای 58هزار تومان، توسط نشر پرتقال به چاپ سوم رسیده است.