قصههاییکه زندگی میبخشند
از سایکو درام تا هیپنوتراپی
جمال رهنمایی
«پهلوان اکبر میمیرد» نخستین نمایشنامهای بود که در تماشاخانه سنگلج در ضلع جنوبی پارک شهر روی صحنه رفت. این تماشاخانه که قدیمیترین تماشاخانه تهران است در سال 1344و همزمان با برگزاری نخستین جشنواره نمایشهای ایرانی ساخته و افتتاح شد و در زمان خود مجهزترین سالنی بود که منحصرا برای اجرای نمایشهای ایرانی استفاده میشد. هنوز هم اهالی تئاتر میدانند که برای اجرای نمایشنامههای ایرانی بهتر است سراغ این تماشاخانه بروند.
در نخستین سال افتتاح این تماشاخانه 4نمایش روی صحنه رفت. پهلوان اکبر میمیرد، نوشته بهرام بیضایی «چوب بهدستهای وزیل» و «بهترین بابای دنیا» نوشته غلامحسین ساعدی و «امیر ارسلان» نوشته پرویز کاردان. این تماشاخانه علاوه بر قدمت تاریخی و ارزشی که بهعنوان میراث فرهنگی دارد، به نمایشهای ایرانی فراوانی جان بخشیده و بخش مهمی از غنای تاریخی این سرزمین در این سالن روی صحنه رفته است.
هنر نمایش و بهخصوص تئاتر قرابت زیادی با حوزه روانشناسی و بهخصوص روانکاوی دارد. بیدلیل هم نیست که غلامحسین ساعدی از نخستین نمایشنامهنویسان ایرانی، روانپزشک و روانکاو نیز هست. نمایشها از زندگی و روح انسان الهام میگیرند و سپس زندگی و روح انسان را میسازند.
در حوزه فلسفه روانشناسی، نمایش بیانکننده حالاتی است که کلام در بیان آنها ناتوان است و یک تبادل عاطفی و احساسی مستقیم میان موضوع نمایش و تماشاگر برقرار میکند و این رابطه بیواسطه و گاهی بیکلام رابطهای کاملتر از رابطه گفتاری و نوشتاری است.
در حوزه درمان روانشناسی نیز نمایش نقشآفرین است و «سایکودرام» یا قصه درمانی یک شیوه پرطرفدار در میان روانشناسان و روانپزشکان است. در این شیوه درمانی خاطرات آزاردهنده و مرضی بیمار طی فرایند قصهگویی با خاطرات مطلوب جایگزین میشود.
در شیوه درمانی «هیپنوتراپی» نیز با استفاده از هیپنوتیزم تداعیهای جایگزین در حالت خلسه توسط بیمار و درمانگر تقویت شده و با گسترش این تداعیهای تازه، خاطرات نامطلوب، وحشتآفرین و آسیبزا از قبیل اختلالات اضطرابی و فوبیاها از دسترس ذهن فرد دور میشوند. اینها اجرای نمایشهایی است که درون ذهن فرد تداعی و اجرا میشوند.
استفاده از نمایش و تئاتر در حوزه روانشناسی و درمان روزبهروز در حال گسترش و توسعه است. قصهها میتوانند حال ما را خوب و بیماریهای روح را از ما دور کنند.