ذائقهساز
رسانههای تصویری وامدار ارونقیکرمانی شدند
علیاکبر شیروانی
دانهای که دهه30 با مجلات و روزنامهها و پاورقینویسی کاشته شده بود، دهه40 با سینما و کتاب رشد کرد و رسول ارونقیکرمانی، یکی از میانهداران این میدان بود. ارونقیکرمانی پلیسینویس دیگری بود که بیش از دیگر پاورقینویسان دغدغههای اجتماعی داشت و آثارش رنگوبوی بومی گرفت. از دیگر سو، نویسندگی در روزنامه و سردبیری اطلاعات هفتگی، او را ذائقهشناس و ذائقهساز متبحری کرده بود و ردپای خردهروایتهای عاشقانه در داستانهایش فراوان بود که گاه به بیراهه میرفت. زبان ارونقیکرمانی، ساده و بیآلایش بود و به اقتضای مطبوعات پیچیدگی نداشت، اما تکیهاش بر گفتوگونویسی و صحنهپردازی داستانی براساس مکالمه، در کارهای او برجسته بود. با رونق بازار سینما و تئاتر و بعدتر تلویزیون در این دهه، چنین خصلتی، کاربردی و مقبول رسانههای نو بود و آثار پاورقینویسان، پایههای فیلمفارسی را ساخت. نثر ارونقیکرمانی در ادبیات ردی طولانی بهجا نگذاشت، اما رسانههای تصویری وامدار او هستند. «چهرهاش را غم گرفته بود و آشکارا ناراحتی و اندوه در نگاهش موج میزد. آنروز چندبار بهانه گرفت و به من تشر زد: پسر، تو هم پاک مفتخور شدی... چرا جارو نزدی؟ من گفتم: حاجی جارو زدم! گفت: دروغ نگو پسر! بعد رجبخان به حجره آمد. خوشوبش کرد و گفت: تازه چه خبر حاجی؟ حاجی گفت: هیچی! رجبخان گفت: مگه کشتیت غرق شده؟ حاجی جواب داد: دیشب خواب بدی دیدم! انشااله خیره حاجی... میدونی که در تعبیرخواب گفتنیها وارونه میشه. بعد پرسید: چه خوابی دیدی حاجی؟ حاجی لحظاتی چند با تسبیح زرد کهربایش بازی کرد و دانههای آن را شتابزده شمرد و گفت: دیدم یه مار شکل یه زن به طرفم میآد... اون منو نیش زد... اول ریخت یه افعی داشت، بعد شکل عوض کرد و شد یه زن... یه زن زشت و پیر. رجب قاهقاه خندید: دیوونه شدی حاجی... تعبیر این خواب خیلی آسونه... شاید باز تجدیدفراش کنی.»