مسموم کردن ذائقه
حسین کیانی: کنسرت- نمایشهایی مثل «سیصد» به تئاتر ایران ضربه میزنند
شقایق عرفینژاد-روزنامهنگار
نزدیک ۲دهه است که فضای موسیقی و تئاتر ایران تحتتأثیر نمایشهای موزیکالی قرار گرفته که منتقدان هنرهای نمایشی و برخی اهالی تئاتر و موسیقی ایران هدف اصلی این پدیدههای نمایشی را فراتر از تجارت صحنهای زیر لوای اسامی فرهنگیای چون فردوسی نمیدانند. سال ۱۳۹۶ کنسرتنمایش «سی» با داستانهایی از شاهنامه با موفقیت در کاخ سعدآباد اجرا شد. در بخش موسیقی این کنسرت- نمایش همایون شجریان و سهراب پورناظری حضور داشتند و در بخش تئاتر هم متنی از نغمه ثمینی به کارگردانی علیاصغر دشتی و با بازی سحر دولتشاهی، بهرام رادان، مهدی پاکدل، بانیپال شومون، حسین صوفیان، دلنیا آرام و صابر ابر روی صحنه رفت که بهعنوان یک کنسرت- نمایش موفق بسیار مورد توجه قرار گرفت. بعد از این موفقیت، سال گذشته کنسرت- نمایش «سیصد» این بار بهعنوان کاری از سهراب پورناظری و با کارگردانی امیر جدیدی و خوانندگی رضا بهرام در کاخ سعدآباد اجرا شد که جواد عزتی، طناز طباطبایی، مهران غفوریان، دلنیا آرام و خود امیر جدیدی در آن بازی میکردند. این اجرا در آن زمان بحثهای زیادی ایجاد کرد؛ از قیمت بالای بلیت گرفته تا وضعیت نامناسب صندلیهای تماشاگران و دید نداشتن تماشاگران انتهای سالن به صحنه و همینطور استفاده از چهرههای سینمایی و کارگردانی یک کنسرت- تئاتر بزرگتوسط یک بازیگر سینما که پیش از آن هم هیچ نمایشی را کارگردانی نکرده بود.
حالا برای بار سوم بخش دیگری از نمایش«سیصد» با عنوان فرعی «گات»
مدتی است در کاخ سعدآباد در حال اجراست. اگر نمایش قبلی «سیصد»پس از چندین اجرا با واکنشهایی روبهرو شد، در مورد این نمایش همچنان که روی صحنه نرفته بود، واکنشها شروع شد. تبلیغهای این کنسرت- نمایش بدون هیچ اسمی از نویسنده، کارگردان، خواننده و بازیگران انجام گرفت و بعد کمکم اسامی نوید محمدزاده، بهرام افشاری و بهرام رادان بهعنوان بازیگران این نمایش اعلام شد.
اما همچنان هیچ اطلاعاتی به جز نام سهراب و تهمورس پورناظری درباره گردانندگان نمایش اعلام نشد و حتی تماشاگرانی که هفته اول به دیدن نمایش رفتند نه نامی از کارگردان میدانستند و نه نویسنده و نه حتی بازیگران. با واکنشهای پس از آن بود که اسم رضا گوران بهعنوان کارگردان منتشر شد، اما او اعلام کرد کارگردان این نمایش نیست و مشاور کارگردان بوده و منظور او محمد رحمانیان بود که بهدلیل مسائلی در نیمه راه از گروه جدا شده بود و حالا هم اسمش تنها بهعنوان نویسنده در اطلاعات این کنسرت- نمایش دیده میشود.
بلیت ۹۰۰هزار تومانی، استفاده از بازیگران چهره، حضور چهرههای سرشناس، اعطای تندیس، تبلیغات گسترده در شهر، خوانندگی سهراب پورناظری و رویکرد تجاری نمایش هم مسائل دیگری است که اطراف این نمایش مطرح شده است، اما مهمترین مسئله، همان رویکرد تجاری است.
سالندارهایی که مثل دلالهای بازار عمل میکنند
حسین کیانی، نویسنده و کارگردان تئاتر مهمترین دلیل اجراهای متعدد کنسرت- نمایش در تهران را وضع وخیم اقتصادی تئاتر میداند: «تئاتر همواره در همه جای دنیا نیاز به حمایت نهادهای فرهنگی و ارگانهای شهری دارد. (در همه کشورهای معتبر دنیا شهرداریها از تئاتر حمایت میکنند و بودجه میدهند و دولتها هم حسب تصمیمهای فرهنگی تئاتر را بهعنوان یک عامل مهم فرهنگی تشخیص میدهند و از آن حمایت میکنند.) در ایران بعد از انقلاب متأسفانه فقط از نیمه دهه 70 تا اوایل دهه 90یعنی چیزی حدود ۱۵سال تئاتر حمایت واقعی شد. وقتی این حمایتها از تئاتر برداشته میشود، 2چیز بهوجود میآید؛ یکی دغدغههای اقتصادی اهالی تئاتر که چطور زندگی را بگذرانند و دوم مسئله تئاتر خصوصی که مثل آفت- روی این کلمه آفت تأکید میکنم- به جان تئاتر افتاده و سالندارهایی که مثل دلالهای بازار و واسطههای سکه و ارز تئاتر را تبدیل را به یک محل درآمد سرشار کردهاند. این دو مسئله در پی نبود حمایت واقعی از تئاتر پیش آمده است.»
او معتقد است اینگونه از کنسرت- نمایشها نمونههای خارجی ندارند: «ما در دنیا یک چنین نمایشی نداریم. یک اپرا داریم که نمونه ایرانیاش را میتوانیم تعزیه بدانیم که یک اپرای مذهبی است. تعریف اپرا در جهان مشخص است، متنهایی هم که توسط آهنگسازان بزرگ در سده هفدهم و هجدهم برای اپرا نوشته شده، مشخص است. گروهها و تمرینها هم معلوم است. یک تئاتر موزیکال هم دارند که بیشتر در برادوی اجرا میشود و در اروپا وجود ندارد و بیشتر یک سرگرمی خوشساخت است؛ یعنی شما نمیتوانید به اسم سرگرمی هر اثر نازلی را به تماشاگر قالب کنید.»
از بین رفتن رویای فرهنگی
حسین کیانی درباره آسیبهایی که کنسرت-نمایشهایی چون «سیصد» میتوانند در پی داشته باشند، میگوید: «مثل سالنهای خصوصی که در درازمدت تبدیل به آفت تئاتر شدند، این کنسرت ـ نمایشها هم در درازمدت به تئاتر ضربه میزنند؛ چون به شکل خطرناکی ذائقه تماشاگر را مسموم میکنند و در درازمدت این اتفاق برای فرهنگ نمایشی ما بسیار خطرناک خواهد بود. وقتی اینها حضور دارند، اجازه رشد تئاتر فرهنگی داده نمیشود. منظورم از تئاتر فرهنگی تئاتر دغدغهمند است؛ تئاتری که دغدغهاش انسان ایرانی و فرهنگ و تاریخ ایران است؛ تئاتری که فرهنگ ما را توسعه و ارتقا دهد. این
کنسرت- نمایشها با فربه شدنشان سببساز از بین رفتن رویای فرهنگی میشوند. هنرمندانی هم که دغدغه چنین تئاتری را دارند در
چرخ دندههای این مناسبات له میشوند و دیگر جایی پیدا نمیکنند و کمکم از تئاتر هجرت میکنند و به فعالیت دیگری روی میآورند یا به کل از ایران میروند.» او درباره اینکه چرا بیشتر این نوع نمایشها برگرفته از متون کهن فارسی و درباره اسطورههای ملی هستند و احساسات میهنپرستانه مخاطب را تحریک میکنند، میگوید: «یک دلیلش این است که یک میهنپرستی و ملیگرایی نهفته درون ما ایرانیها مدتی است بیدار شده است. این ملیگرایی نهفته به هیچ طریقی قابل کتمان نیست و درون هر ملتی هم وجود دارد که با توجه به جریانات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این ملیگرایی نهفته گاهی رشد و جلوهنمایی بیشتری دارد. ما در شرایطی زندگی میکنیم که این ملیگرایی ظهور کرده است. کسانی هم که شکارچیان خوبی هستند تصور میکنند از این حس نهفتهای که رو شده میتوانند بهرهبرداری کنند و نیت پاکی هم ندارند.»
یک کاسبکاری محترمانه و شیک
کیانی معتقد است هیچ دغدغه فرهنگی و ملی پشت این کنسرتـنمایشها نیست و به جز دغدغه مالی در این میان چیز دیگری وجود ندارد و یک کاسبکاری محترمانه و
شیک است.
او میگوید که اگر این کنسرت ـ نمایشها تماشاگران زیادی دارند دلیلش این است که تماشاگر انتخاب دیگری ندارد: «ما دچار فقر انواع گونههای نمایشی هستیم؛ مثل خریدار ماشین ایرانی که ماشین کیفیت پایین ایرانی را میخرد چون گزینه دیگری ندارد، در تئاتر هم همین است. تنها دسترسی تماشاگر ایرانی به تئاتر، همین نمایشهایی است که روی صحنه هستند. میشود فیلم تئاترهای خوب خارجی را در یوتیوب نگاه کرد، ولی چیزی که روی صحنه بتوان تماشا کرد، همین نمایشهاست. تماشاگر میخواهد از تئاتر بهره ببرد.
تنها گزینههای موجود هم برای اینکه در سالن بزرگ با دکور بزرگ بازیگران مطرح را ببیند و موسیقی گوش کند و چندان هم درگیر فکر نشود، همین کنسرت-نمایشها هستند. این رستوران تئاتری ما همین 3،2 نوع غذا را دارد و مشتری-تماشاگر هم از همین منو انتخاب کند.