آیت الله کاشانی
قتل در خانه کاشانی
یک سند تازه منتشرشده از درگیری در خانه کاشانی و خاطرهای که ضد آن را نقل میکند
10مرداد 1332 و حدود 2 هفته قبل از کودتا، در منزل ابوالقاسم کاشانی در محله پامنار تهران اتفاقی رخ داد که باعث جدایی همیشگی کاشانی و مصدق شد و اساسا اگر رشته پیوندی ولو اندک وجود داشت، با این اتفاق گسست. در یکی از مجالسی که در خانه کاشانی برگزار میشد، سخنان تندی از سوی طرفداران کاشانی علیه مصدق درباره انحلال مجلس توسط نخستوزیر به زبان آمد که به درگیری میان حامیان کاشانی و طرفداران مصدق منجر شد. براساس گزارش شهربانی که برای نخستین بار در همشهری سنگ و الماس منتشر میشود، در این درگیری یک نفر بر اثر ضربات سنگ و چاقو کشته شد. این گزارش همچنین نام برخی از متهمان احتمالی تحت تعقیب را بیان کرده است.
محمدحسن سالمی، نوه دختری آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی که در این واقعه دستگیر شد، میگوید: «از دو طرف ما را سنگباران کردند؛ یکی از خیابانی که آسفالت بود و نباید در آن سنگ وجود داشته باشد، یکی هم از روی پشتبام خانهای که به خانه ما نزدیک بود. سنگها روی سر مردم بیپناهی که برای نماز و شنیدن سخنرانی آمده بودند، میافتاد و خون و خونریزی راه انداختند. شهربانی هم مانع مهاجمان نمیشد. مرحوم حدادزاده، تاجر آهن که سالیان سال مرید آقای کاشانی بود و نمازش را به ایشان اقتدا میکرد، از خانه بیرون رفت و گفت:«مردم! آمدهاید صاحبزمان را بکشید؟» به آقای حدادزاده حمله کردند و با چاقو به جانش افتادند. 16 ضربه چاقو خورد... دست خالی بودیم و نمیتوانستیم با آنها مقابله کنیم. شانسی که آوردیم، این بود که یکی از دوستان برادرم که قبلاً افسر بود و یک هفتتیر داشت، اسلحهاش را به برادرم داد و برادرم از روی پشتبام چند تیر هوایی شلیک کرد. پس از آن جماعت مهاجم پا به فرار گذاشتند. اوضاع نسبتاً آرام شد. آیتالله کاشانی را به شمیرانات بردند تا جانش از گزند حوادث مصون بماند. آقای عبدالصاحب صفایی، نماینده مجلس به دکتر مصدق تلفن کرد و سنگباران خانه آقای کاشانی را اطلاع داد. آقای دکتر مصدق نه متعجب شد و نه ابراز تأسف کرد. به آقای صفایی گفت: آقا ملت! جلوی ملت را که نمیشودگرفت». مشخص است گزارش شهربانی که جرقه درگیری را سخنان تحریکآمیز طرفداران کاشانی عنوان میکند با خاطرات آقای سالمی نوه مرحوم کاشانی بسیار متفاوت است.
بازداشت در جنگ جهانی دوم
سیدابوالقاسم کاشانی را در هنگامه جنگ جهانی دوم به همراه 164 نفر از افراد متنفذ لشکری و کشوری به اتهام تشکیل ستون پنجم آلمان در ایران توقیف کردند و آنها در امیرآباد تهران و اراک تحتالحفظ زندانی شدند. وقتی کاشانی از دستور توقیف خود آگاه شد تلگرافی به فرمانداری نظامی فرستاد و تسلیم شدن خود را موکول به شرایطی اعلام کرد، اما فرماندار نظامی از طریق درج آگهی در جراید به وی اخطار داد که خودش را تسلیم کند. سرانجام او در 27خرداد1323 شمسی دستگیر شد.کاشانی 28ماه در زندان نیروهای متفقین در رشت، اراک و کرمانشاه به سر برد. این فوقالعاده روزنامه مهینپرستان از بازداشت کاشانی و برخی از افراد منتفذ در آن دوران خبر میدهد.
اجازه نقل حدیث
آیتالله کاشانی البته در کنار حضور سیاسی در دهه 20، در زمان رضاشاه بیشتر به امور مذهبی میپرداخت و حتی به برخی از افراد من باب اینکه اجازه اجتهاد در امور دین دارد، اجازه نقل حدیث نیز میداده است که نشان میدهد بیش از اینکه مرد سیاست باشد، در امور مذهبی نیز اجازه اجتهاد داشته است. در این سند او به شخصی بهنام شیخ فصالله جربویی اجازه نقل حدیث میدهد.
تظاهرات علیه بهائیان
براساس این سند شهربانی، فعالیتهای در شرف وقوع جمعیت آیین اسلام علیه فرقه ضاله بهائیت به سال 1321گزارش شده است. این جمعیت، نزدیک به آیتالله کاشانی بود. مبارزه با بهائیت تا سالها بعد همواره مورد توجه آیتالله کاشانی و حتی آیتالله بروجردی قرار داشت. مخصوصا پس از اینکه بهائیان در سال 1329مسلمانی را در ابرقو به طرز فجیعی کشتند، این مسئله بسیار جدیتر مورد توجه قرار گرفت. بعد از کودتا نیز گفته میشود که آیتالله بروجردی و کاشانی برای تخریب مرکز بهائیان در تهران اقداماتی انجام دادند که در نهایت با کمک فلسفی، واعظ معروف این مرکز توسط ارتش تخریب شد.
عکسهایی از حضور اجتماعی، مراسم فوت، حج و دیدار با اعضای فداییان اسلام آیتالله کاشانی