• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
سه شنبه 15 مهر 1399
کد مطلب : 112328
+
-

خطاب به تهران، با درد و اندوه

متخصصان حوزه‌های مختلف، تهران را چگونه می‌بینند و چه مشکلاتی در پایتخت آنها را کلافه کرده است؟

خطاب به تهران، با درد و اندوه


مائده امینی- سمیرا مصطفی‌نژاد ـ روزنامه‌نگار

شب می‌توانست واقعا از تهران دور باشد. تهران می‌توانست همیشه نور و کوچه‌هایش به قول آن ترانه‌ نوستالژیک یادآور غرور باشد. تهران می‌توانست «شهر» ما باشد اما... آنچه این روزها در آن قدم می‌زنیم، همه شلختگی، ازدحام، استرس و آوارگی است. نسل‌ها آمدند و رفتند و تهران را فراموش کردند. پایتخت قاجار کم‌کم تبدیل به شهر بی‌هویتی شد برای ما که روتین‌های فشرده و استرس‌های از اینجا تا به آنجا رسیدنش روی ما ماند و خستگی ما روی او. همه در شلوغی تهران گم می‌شوند. انگار این شهر برای خیلی‌ها ساخته نشده است؛ از ستاره‌شناس گرفته تا شاعر... از کارگری که تنها وسیله رفت و‌آمدش مترویی است که از آدم لملمه می‌زند گرفته تا جوانی که بدون خودروی شخصی‌اش از خانه خارج نمی‌شود. در نگاه هنرمندان وکلا، نویسندگان، مهندسان، کیهان‌‌شناسان و... اما کدام ناسازگاری تهران پررنگ‌تر است؟‌ اگر آنها قرار بود مدیریت شهر را در دست بگیرند، برای اصلاح این ملغمه کهنه چه می‌کردند؟ 



محیطی که جای زیستن نیست 
علیرضا امتیاز؛ معمار و طراح

تهران به‌عنوان یک کلانشهر، از ساده‌ترین دستورالعمل‌های محیط‌زیستی که دیگر کلانشهرها به آن پایبند هستند، پیروی نمی‌کند. هیچ برنامه یا طرح منسجمی برای رعایت پروتکل‌های محیط‌زیستی که شامل دستورالعمل‌هایی پیرامون مصرف آب، مدیریت پسماند، کاهش آلودگی صوتی، افزایش سرانه فضای سبز، ترویج فرهنگ احترام به حیوانات، مدیریت مصرف انرژی و... می‌شود، هرگز برای پایتخت تدوین نشده است. پایتخت ایران بالاترین هدررفت سوخت‌های فسیلی را دارد و در میزان مصرف آب در آن زبانزد جهانیان است. اما وقتی از فقدان طرح منسجم و جدی برای پایین‌آوردن مصرف انرژی، برق، آب، سوخت و... حرف می‌زنیم، یعنی برنامه‌ای هدفمند برای اصلاح رویکرد کنونی وجود ندارد؛ برنامه‌ای که با بررسی (برای مثال) مصرف آب امسال، تکنیک‌هایی ارائه دهد تا مصرف سال بعد5 درصد، مصرف 2 سال بعد، 5درصد و... کاهش پیدا کند تا در نهایت همه شهروندان به الگوی مصرفی مناسبی برسند. متأسفانه هم‌اکنون، این طرح حتی اگر تدوین هم شود، کسی مسئولیت اجرای آن را قبول نمی‌کند و دغدغه به ثمررسیدن آن را ندارد. همانطور که می‌بینیم به‌نظر نمی‌رسد تهران برنامه کوتاه‌مدت و میان‌مدتی برای بهینه‌کردن مصرف داشته باشد.


زلزله تهران؛ مسئله‌ای فراتر از یک کلانشهر 
مهدی زارع؛ استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی 

ریسک زلزله به‌دلیل وجود بافت فرسوده و جمعیت زیاد و همچنین نزدیکی به پهنه گسل‌های فعال در شهر تهران به نسبت هر جای دیگری در ایران بالاتر است. در محدوده شمال، شمال شرق، غرب و جنوب شرق تهران گسل‌های فعالی وجود دارد، اما بخش‌هایی از این گسل‌ها، هیچ فعالیت لرزه‌ای از خود بروز نمی‌دهند. چنین نواحی‌ای کاندیدای مهمی برای وقوع زلزله‌هایی با بزرگای 7 ریشترهستند. حدود 2.4میلیون نفر در پای دامنه رشته کوه‌های البرز روی پهنه گسل شمال تهران ساکن هستند. حدود 5میلیون نفر (براساس آخرین سرشماری سال1395) در منطقه 8تا 21شهرداری تهران در محور مرکزی تا جنوب تهران زندگی می‌کنند که بافت فرسوده و خاک نرم این مناطق، امکان تشدید امواج لرزه‌ای را افزایش می‌دهد. براساس آمار سال95 در تهران 979ساختمان مرتفع وجود دارد که 25درصد از آنها در بافت‌های عمدتا فرسوده مانند منطقه 12واقع شده است. همزمان بلندمرتبه‌سازی در مناطقی مانند الهیه، موجب بروز مشکل دسترسی در هر زمین‌لرزه احتمالی شده است. بررسی اخیر نگارنده روی ریسک زلزله در تهران در سال99 نشان داد، مرکز شهر، به‌ویژه به سمت جنوب و جنوب غرب تهران از بیشترین ریسک زلزله برخوردار است. اما بخش‌هایی از مناطق شمالی، مانند منطقه5 شهرداری که در شمال‌غرب تهران واقع شده، از بخش وسیعی از سطح ساختمان‌سازی‌شده برخوردار و در معرض بالاترین ریسک برآورده شده زلزله در تهران است.


جمعیت تهران، بالاتر از توان این شهر است 
بهرام مبشر؛ کیهان‌شناس و نماینده سازمان فضایی اروپا (ESA) در ناسا

دیدگاه یک کیهان‌شناس شاید نتواند به اساسی‌ترین مشکلات یک شهر اشاره کند. هرچه باشد، شهرها برای کیهان‌شناسان طراحی نشده‌اند. کلام و اولویت‌های من متفاوت از اکثر افرادی است که در تهران سکونت دارند و شاید همین موضوع، ایجاد ارتباط با مشکلی که از نظر من اساسی است را دشوار کند. از این‌رو به مشکلی ملموس‌تر در تهران اشاره می‌کنم. من در تهران متولد و بزرگ شده‌ام. پیش از ترک کشور برای تحصیل، تمام زندگی‌ام در تهران گذشته‌ است. هنوز هم زیبایی‌های این شهر و مردمانش، محله‌های قدیمی و حاشیه‌های شهر که برای فرار از زندگی شهری به آن پناه می‌بردیم را به یاد دارم. از زمانی که تهران را ترک کردم، در شهرهای زیادی سکونت داشته‌ام و بسیار سفر کرده‌ام اما هنوز تهران را زادگاهم می‌دانم. هنوز وقتی هواپیما در فرودگاه تهران فرود می‌آید هیجان‌زده می‌شوم. برایم نوستالژیک است. تهران جایی است که هنوز آن را خانه می‌نامم. با این‌همه، تهران امروز نسبت به تهرانی که ترکش کردم بسیار متفاوت شده است. نخستین مشکلی که هرسال با ورود به تهران حس می‌کنم، شلوغی بیش از اندازه و جمعیت بیشتر از گنجایش شهر است. شاید این موضوع به‌نظر ساکنان شهر نیاید چون به آن عادت کرده‌اند. حاشیه شهر به بهای نابودی طبیعت به مجتمع‌های مسکونی تبدیل شده است. دشت‌های وسیع و درخت‌های کهنسال به واحد‌های لوکس و خیابان‌های باریکی که حتی توان تحمل ترافیک را ندارند تبدیل شده‌اند. نه هوا دیگر تمیز است و نه آب طعم سابق را دارد. اغلب فکر می‌کنم اگر زمانی به ایران بازگردم آیا در تهران ساکن می‌شوم؟ قطعا خیر. ترجیح می‌دهم در شهری کوچک نزدیک به طبیعت با مردمانی که بیشتر از دغدغه‌های روزمره، جذب ارزش‌های انسانی باشند زندگی کنم. دوست دارم کنار مردمانی باشم که نمایی وسیع‌تر از هدف اصلی زیست را می‌بینند.


یک ابرروستای بزرگِ بی‌هویت 
نعمت احمدی؛ حقوق‌دان 

تهران یک ابرروستاست. شهری که ما امروز از آن به‌عنوان یک کلانشهر یا پایتخت بزرگ یاد می‌کنیم، متشکل از بیش از 60روستای ناهمگون است که تا پیش از تهران‌شدن، تعریف خود را داشتند... جماران، اوین، درکه، ده‌ونک، ‌حسن‌آباد زرگنده، ‌دروس... اینها همه روستاهایی بودند که به‌هم پیوستند؛ بدون هیچ هویت و رویکرد شهرسازانه‌ای. کدام پایتخت مثل تهران است؟ در کوچه‌های تنگ و باریک این ابرروستا برج‌های 30طبقه ساخته‌اند. اصلاحات ارضی بی‌برنامه، واگذاری‌های غلط سازمان مسکن، مهاجرت استان‌های آسیب‌دیده از جنگ... همه و همه دست به‌دست هم دادند تا شکل‌گیری پایتخت بدون قواره و برنامه پیش برود. شهری که قرار بود 4 میلیون جمعیت داشته باشد، با یک جمعیت 15میلیون نفری در حال انفجار است. کار به جایی رسید که شهرداران مجبور به فروش آسمان (یا همان تراکم) شدند. کم‌کم خیابان‌ها در قالب فروش پارکینگ به شهروندان مازاد رواج یافت و محصول این مدیریت غلط شهری همین تهرانی است که امروز به سختی در آن نفس می‌کشیم. گسترش اصولی جنوب تهران هم با تاسیس مکانی مانند بهشت زهرا، متوقف شد. غرب تهران، بادگیر تهران را با ساخت‌وساز اصولی و انبوه‌سازی کارشناسی‌نشده نابود کردند. گردش باد و هوا در پایتخت انجام نمی‌شود و وارونگی دما اتفاقی است که مدام دامن شهروندان را می‌گیرد. همین غرب تهران را ببینید! چطور می‌توان در آن بدون خودروی شخصی زندگی کرد؟  پایتخت ما بی‌هویت و شلخته است. هر کس هر طور که زورش رسیده از این شهر استفاده کرده و رفته است. تهران، شهریتی ندارد. شهری مانند واشنگتن همسن تهران است اما آن کجا و پایتخت ما کجا؟ تهران ما از دردهای مزمن درمان‌ناپذیر رنج می‌برد...
 

این خبر را به اشتراک بگذارید