سازمان اجتماعی و نظامهای تولید روستایی
بخشی از مقاله منتشرنشده روانشاد مهدی طالب که برای نخستینبار در همشهری منتشر میشود
آنچه در ادامه میآید، مقدمه و بخشی از مقاله منتشرنشده 89صفحهای «مهدی طالب»، استاد فقید جامعهشناسی دانشگاه تهران با عنوان «سازمان اجتماعی و نظامهای تولید روستایی»، در مجموعه 5جلدی «جغرافیای جامع ایران» است. آیین رونمایی این کتاب، امروز ساعت 10صبح در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی برگزار میشود.
«سازمان اجتماعی روستا، استقرار و شکلگیری روستاها در ایران تحتتأثیر عواملی چند، ازجمله ویژگیهای طبیعی، تحولات سیاسی و ویژگیهای اجتماعی بوده است. جز در حاشیه جنوبی دریای خزر، عامل محدودکننده کشاورزی در ایران وجود آب، اعم از ریزشهای آسمانی، آبهای جاری یا آبهای زیرزمینی بوده است. بر این اساس، استقرار انسانها در پهنه سرزمین بهصورت روستاهای مجتمع بوده است. اسکان روستاییان بهصورت مجتمع در روستا یا قریه، واجد کارکردهایی بوده است: ازجمله استفاده بهتر از آب، پایداری در برابر خطراتی که بعضا (خاصه در خشکسالیها) توسط چادرنشینان روستاییان را تهدید میکرده است و یا امکان مقابله با رقیبانی که درصدد تاراج اموال آنها بودند، و همچنین مقاومت در برابر عوامل حکومتی که از ایادی حکام محلی بهشمار میآمدند. زندگی جمعی روستاییان تنها ناشی از خواست آنها و الزامات زندگی اجتماعی نبود، بلکه مالکان و کسانی که سهمی از حاصل کار آنها داشتند نیز از این موقعیت بهره میبردند، زیرا با کمک آنها میتوانستند منافع خود را در مقابل رقبا تأمین کنند. در مواردی، حصارهای حصین بنا شده، امکان حفاظت از افراد و اموال روستا را فراهم میکردند. روستا از گذشته و حداقل بعد از اسلام در ایران بهعنوان کوچکترین سازمان اجتماعی توسط حکومت شناختهشده و بر همین مبنا، روابط با روستاییان را سامان داده است. در ایران، روستا بهعنوان واحدی جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، واحـد تولید بوده و معنای مالکیت یا مدیریت در سطوح مختلفی مطرح بوده است. از یک طرف، همه آبادیها که تعبیر ملک بر آن جاری بوده، در اختیار قدرت مرکزی یا شاه بوده که نماینده آن ملک محسوب میشده است. بدینترتیب، سطوح سلسلهمراتب قدرت بهصورت زیر بوده است:
سطح اول (سطح ملی): حکومت؛ پادشاه، سلطان.
سطح دوم (سطح محلی): مالکان بزرگ؛ خانها، مالکان، تیولداران، اقطاعداران و...
سطح سوم: سطح جامعه روستایی.
در سطح روستا معمولا یا مالک یا نماینده و مباشر وی (در مورد مالکان غایب) و یا مستأجران و... وجود داشتند که بالاترین رده را در سطح روستا تشکیل میدادند؛ یعنی در بالای هرم قدرت و سلسلهمراتب اجتماعی قرار داشتند. پس از آنها، سرجفتها یا سربنهها و یا سالارها و... و در کنار آنها، کدخدا، داروغه، دشتبان و... قرار میگرفتند. اداره هر روستا که «ملک» نامیده میشد، در اختیار ملکدار یا مالک بود و بالاخره، در سطح روستا، تقسیمبندیهای دیگری، ازجمله بلوک، جفت، بنه و... وجود داشت که ادارهاش براساس مدیریت مالک، برعهده برخی از زارعان بود؛ درحالیکه مالکیتی بر زمین و آب نداشتند. مدیریت مالک بر روستا که وجهی از آن به «ملکداری» تعبیر شده است، دارای ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود. بااینکه غالب مالکان بزرگ، مالکان و یا حکام و تیولداران و... در ده غایب بودند، مدیریت خود را مستقیم یا غیرمستقیم و از طریق مباشران و عوامل خود اعمال میکردند.»