• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
شنبه 12 مهر 1399
کد مطلب : 112004
+
-

بوروکراسی به‌جای خرد‌شهری

یادداشت
بوروکراسی به‌جای خرد‌شهری

خسروطالب‌زاده‌- پژوهشگر فرهنگی

سرآغاز این یادداشت باید یادی باشد از مرحوم دکتر سیدمحسن حبیبی که در سال‌های اخیر از این اقبال نیک و خوش برخوردار بودم که در شورای راهبردی پهنه فرهنگی و هنری رودکی از همنشینی و همسخنی با ایشان درباره شهر و شهرسازی و هویت شهر تهران درس‌ها و نکته‌هایی بیاموزم. وی را در میان دیگران، دردمندترین شهرساز، نکته‌سنج‌ترین استاد، جامع‌نگرترین نظریه‌پرداز و فروتن‌ترین صاحب‌نظر یافتم. اگر هیچ صفتی در او نبود جز همان نخستین، یعنی درد و رنج شهر داشتن کفایت می‌کرد برای یکتایی او در این غربت و کویر بی‌دردی و سراب نظریه‌پردازی‌ شهری. برای کسب شهرت و مقام و ثروت، سخن نمی‌گفت و پشت دیدگاه‌هایش کوششی و حرصی برای کسب پروژه و طرحی و اندوختن مال و منال نبود. خودش بود و سخنش که دردمندانه از رنجی که می‌برد، می‌گفت و نظرش با آه و سوزی قرین بود.

 خدایش رحمت کناد.
شهر تهران روزی به اراده ملوکانه شاه طهماسب نه‌تنها به شهر بلکه به مقام افتخاری پایتخت لقب گرفت و به‌گونه‌ای «جهشی» ارتقای رتبه یافت و ‌گذار از «روستا» به «شهر» را بدون سپری‌کردن مراحل شهری‌شدن یعنی تقسیمات و پهنه‌بندی و شکل‌گیری نظامات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به عطیه دربار یک‌شبه پشت سر گذاشت و در غیبت و فقدان نهادهای مدنی، پایتخت شد. اما تهران گویی همچنان «ته‌ران» است یعنی دشتی در زیرزمین و این‌بار نه مظاهر شهری بلکه معنی و هویت شهری چنان رازی را درون خود پنهان کرده است. تهران پرهیز دارد از اینکه مسئله اصلی خود را بازنمایی و هویدا کند و همچنان در زیر سطوح و لایه‌های شهر، تهرانی بودن و منشأ مسائل تهران چیست، هنوز راز ناگشوده و ناآشکار است.

شهر گسسته
ارسطو می‌گفت «جهان، انسان و شهر» 3جزء یک کتاب‌اند که یکی با قلمی درشت، یکی با قلمی میانه و یکی با قلمی ریز نگاشته شده است. این سه از هم جدایی و تفکیکی ندارند؛ انسان همان عالم صغیر است و شهر همان انسان صغیر. اگر در مقام وحدت و پیوستگی و همنوایی باشند، انسان خوشبخت‌ و سعادتمند است و شهر شهر فضیلت و خیر و عدالت است. فضیلت هر شهر وابسته به فضیلت شهروندان آن است. آنگاه که میان این سه مفارقت و هجران پدید آمد، انسان پریشان‌احوال و بی‌مکان می‌شود که گویی در شهر معشوق و مقصود خود را گم کرده است.

گفت معشوقی به عاشق کای فتی / تو به غربت دیده‌ای بس شهرها
پس کدامین شهر ز آنها خوش‌ترست / گفت آن شهری که در وی دلبرست
هر کجا که یوسفی باشد چو ماه / جنتست ارچه که باشد قعر چاه

شهر با دل و جان آدمیان معنی و تفسیر می‌شود و بازتاب حال و مقام شهروند است. شهر بی‌هویت را شهروندان مضطرب و سرگردان می‌سازند. مقدمه ساختن شهر تهران آرامش‌بخش و دلپذیر و بانشاط، شهری‌شدن ساکنان تهرانی است و تا زمانی که فرهنگ شهر زیر چیرگی سیاست‌اندک‌بین و سودای پول و ثروت است و حال شهرنشینان تهرانی چنین است، سامان‌یافتن تهران، رؤیایی است دوردست. در ازای تاریخ تهران، مهاجرانی که به تهران آمدند تا صاحب منصب و قدرت و ثروت شوند، تهران را با همان حال خود همنوا و همساز کردند؛ شهری برای سوداها و رویاهای دست‌نیافته.
«دلبر» و «یوسف‌» شهر تهران همان پول و قدرتی بوده است که می‌باید از هر راهی و به شتاب به دست آید و همین حرص و ولع پول و قدرت بود که امروز زیربنای شهر بی‌قواره است. پول، به قول گئورگ زیمل، این نهاد قدرتمند مدرنیته، در پس «حیات ذهنی» شهر تهران موتور محرکه شده است. بیشتر ساخت و سازها و نماها و معماری‌ها از کوچک تا برج‌ها و مال‌های تجاری فقط جوهره سوداگری و پول‌پرستی و پولشویی است.
اما این تجدد مقلدانه در میان شهر و شهروندان پایان ندارد و سویه رازآمیز دیگری دارد که در نظام اداری و مدیریت این شهر به‌عنوان یکی از مسائل اساسی شهرسازی در تهران خود را بازنمایی می‌کند. در کتاب سمینار «مسائل اجتماعی شهر تهران» که در سال1343 منتشر شد و از مهم‌ترین اسناد تاریخی و ارزشمند تبیین و تبارشناسی مسائل شهر تهران است، یکی از 50سخنران این سمینار مهم شهردار جوادیه است که آن روز به بوروکراسی شهرداری‌های تهران اشاره می‌کند که شهرداری مناطق آن روز 10اتاق برای رؤسا و مدیران شامل معاونت دفتر رئیس، بایگانی و درآمد و پیشه‌وران و فنی و اجراییات و کشیک و صاحب‌جمع و آبدارچی در ساختمان‌های 2 یا 3طبقه دارند و آن زمان وی می‌گفت این بوروکراسی توان حل مشکل مردم را ندارد و باید اصلاح شود و راهکار خودش را ارائه می‌داد. این بوروکراسی که از زمان تاسیس بلدیه در سال1286 شمسی و تشکیل اداره‌ای به نام احتسابیه به دستور ناصرالدین‌شاه به‌عنوان نهادی دولتی آغاز شد، امروز به شهرداری با 9معاونت و بیش از 95اداره کل، سازمان، شرکت، مرکز، مؤسسه و... و بیش از 100هزار کارمند رسمی و پیمانی و قراردادی مبدل شده، که یکی از بوروکراسی‌های عظیم شهری است. این نظام واسطه میان شهروندان و شهرداری است. قرار است در زمانه گسستگی میان عالم و انسان و شهر این بوروکراسی به جای هرسه این ارکان، طراحی و معماری و مهندسی و اجرا و نظارت کند تا شهری در تراز شهرهای مدرن و متجدد بسازد. اما این بوروکراسی خود به مسئله شهر تهران مبدل شده است. هر طرح شهری که معماران طراحی می‌کنند، در هفت خوان و هزارتو از شورای شهر و معاونان و مدیران شهری باید بگذرد تا روی زمین اجرا شود و دست آخر آنچه اجرا می‌شود برآورد‌کننده خواست و میل هیچ‌کس نیست. زیرا در نهاد عظیم بوروکراسی ظاهراً معماران و شهرسازان تصمیم‌ می‌گیرند اما در چرخه اداری، هر نهادی بنا بر قانون جرح و تعدیلی اعمال می‌کند؛ درنهایت این پیمانکاران، کارپردازان و کارخانه‌داران و مصالح‌فروشان هستند که تصمیم می‌گیرند چگونه طرح اجرا شود و چه مصالحی و موادی در پروژه‌های شهری به‌کار بسته شود. در نظام بوروکراسی روندهای اداری همان خرد و مهندس شهری هستند که تصمیم می‌گیرند در بخش‌هایی از طرح‌ها مطابق نقشه عمل شود و کدام به صلاح نیست. بوروکراسی شهرداری جای خرد شهری عمل می‌کند و در زنجیره تصمیمات از شورای شهر تا شهرداران ناحیه و کارپردازان شهرداری طراحی شهری در این تسلسل اداری همان چیزی می‌شود که بعدها به مسئله شهری از قبیل مشکل کف‌سازی زشت و بی‌دوام، مبلمان شهری رنگارنگ و با هویت چهل‌تکه، تونل‌سازی مشکل‌ساز و بناهای بی‌هویت و... می‌انجامد.
تهران از مبانی نظری شهرسازی و هویت شهری تا راهبردها و برنامه‌ریزی و سطح اقدام شهری برای ساماندهی و نوسازی و بازسازی شهری و حل مسائل اجتماعی و فرهنگی و کسب‌وکار شهری و... دچار مشکل و مسئله است و پیشینه این مسائل هم از همان زمان بلدیه تا دوران پهلوی اول و دوم و تا امروز در چرخه تداوم و تکرار بوده است.
تهران برای ساخته‌شدن به قول مرحوم دکتر حبیبی نیازمند مبانی است و تا این مبانی روشن و مدون نشود، کاری از پیش نمی‌رود.

این خبر را به اشتراک بگذارید