قلعه نخست وزیر
فضل الله زاهدی برای حفظ دولت کودتا دست به دامن محله بدنام شد
فرزانه ابراهیمزاده
«به دستور سپهبد زاهدی نخستوزیر، شهرداری تهران موظف میشود اطراف محله جمشید(شهرنو) حصاری بکشد و کلیه راههای منتهی به آن را مسدود و محدود کنند تا مشکلاتی که پیش از این در محله وجود داشت کمتر شود».
با این دستور یک منطقه محصور شده شبیه قلعهای قابل نفوذ در داخل شهر تهران شکل گرفت که محدودیت رفتوآمد در آن وجود داشت و محله بدنام شهر را تبدیل به قلعهای قابل کنترل کرد. هنوز یک سال از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نگذشته بود که زاهدی چنین دستوری را به بهانه ساماندهی محله جمشید که بسیاری به اسم شهرنو میشناختند، صادر کرد؛ فرمانی که در ادامه دستور قبلی خود برای ساماندهی زنان بدکاره شهر بود؛ زنانی که در کودتا و به قدرت رسیدن زاهدی نقش مهمی داشتند.
حصار بیرونی شهر، محله قجرها، نجیبخانه، محله جمشید، جمشیدآباد، قلعه زاهدی، شهرنو، قلعه خاموشان و... نامهایی است که شاید در ذهن، تصاویر معروف کاوه گلستان از این محله را به یاد آورد؛ محلهای که خارج از دروازه قزوین قرار داشت و بعد از گسترش و تخریب دروازههای شهر، وارد تهران شد. بخشی از این محله را زنانی بهوجود آوردند که پیش از آن در حرمسرای شاهان قاجار بودند. در نیمه دوران پهلوی اول، محمودعرب یا زال ممد که صاحب چند شیرهکشخانه تهران بود، آنجا را تبدیل به محلی برای کسب و کار کارگران جنسی کرد. ارباب جمشید که وضعیت نابسامان این زنان را در آنجا دید هزینه ساخت خانههایی را در این محله پرداخت تا این زنان را اسکان دهد. او برای تامین هزینه معاش این زنان چند مغازه ساخت و از اجاره آنها به این زنان کمک میکرد. با تکمیل خانههای تازه، محله آسفالت شد و داشت سر و شکل آبرومندی میگرفت که جنگ جهانی دوم آغاز و پایش به ایران باز شد. وضعیت جنگی بار دیگر شهرنو را فعال کرد. برخی پژوهشگران معتقدند که در کنار زنان ایرانی، زنان لهستانی هم در این محله ساکن شدند؛ حتی تا قبل از تخریب قلعه، در انتهای خیابان دوم این محله، کوچهای بود به اسم لهستانی.
محله قلعه ۱۳۵ هزار مترمربع مساحت داشت و خیلی زود کوچههایش بهخاطر مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ پر شد از زنان و دختران جوانی که برای لقمهای نان، تنفروشی میکردند. هدایتالله حکیمالهی، نویسنده کتابهای تحقیقی در زمینه مطالعات اجتماعی و جامعهشناسی درسال ۱۳۲۴ از پایین آمدن سن روسپیگری خبر داد و گفت که در محله جمشید دختران 12-10 ساله هم تنفروشی میکنند.
شهرنو بعد از جنگ، کم کم برای خودش قدرتی پیدا کرد و افرادی مانند ملکه اعتضادی و پری آژدان قزی، با حمایت اوباش تهران مثل محمود مسگر، این منطقه را میگرداندند. همینها بودند که در 28مرداد 1332 دلارهای آمریکایی را پر لباسشان گذاشتند و ۳۰۰ نفر زن داخل محله را به سمت بهارستان و چهارراه مخبرالدوله بردند. این زنان جزو حملهکنندگان به دفتر روزنامه باختر امروز بودند. ملکه اعتضادی بعد از پایان کودتا و زمانی که زاهدی بهعنوان نخستوزیر معرفی شد، در رادیو حرف زد و اعلام کرد که دست خائنین را کوتاه کرده و دولت تازه را مورد تایید قرار داد. سهم زنان قلعه اما از همراهی با کودتا همان حصاری بود که دورشان کشیدند. این حصار البته با بهانه حراست داخل قلعه بالا آمد اما باعث شد تا کنترل فضای داخل آن راحتتر باشد. زاهدی خوب میدانست کسانی که او را یاری کردند را اگر نتواند مهار کند، میتوانند زیرپای او را هم خالی کنند. با دستور زاهدی، شهرنو با حصاری جدید و دو دروازه آماده شد. به پاس همین حصار، قلعه و شهرنو نام دیگری هم پیدا کرد؛«قلعه زاهدی».
پاسگاهی ویژه هم در ورودی قلعه وجود داشت که این محله را کاملا حراست میکرد. ورود زنان جز زنانی که در آنجا شاغل بودند ممنوع شد. غیر از مردانی که در آنجا کار میکردند، هر مرد برای ورود به منطقه قلعه باید ورودی میپرداخت که از ۵ تا ۱۰ تومان بود. با وجود آنکه قانون مجازات عمومی مصوب ۲۳ دی ۱۳۰۴ روسپیگری را جرم شناخته بود اما پاسگاه این منطقه آن را رسمیت میداد و شهرداری و وزارت بهداشت به زنان مجوز کسب میدادند. قلعه جدید به دو قسمت اصلی و فرعی تقسیم میشد؛ قسمت اصلی شامل خیابانهای کمیل، استخر، قنات و قوام بود که دارای ۳۶ کوچه و در هر کوچه ۳۰ الی ۵۰ خانه وجود داشت. در هر خانه چندین خانواده توأمان زندگی میکردند و گاهی در یک اتاق چند مرد و زن میزیستند. فیلمبرداری و عکاسی در داخل قلعه ممنوع بود و فقط با مجوز ساواک انجام میشد. شاید برای همین بود که تصاویری که مانده محدود به تصاویر کاوه گلستان و فیلم ناتمام کامران شیردل است.
سرانجام قلعه زاهدی یا شهرنو در ۹ بهمن ۱۳۵۷ در بحبوحه انقلاب برای همیشه فروریخت.