در کرونا «بودن»
در-کرونا- بودن، انگار به این صورت است که در لباس خودمان باشیم. شرایط اینگونه «شده» است. همانطور که در لباس خودمان هستیم. کرونا فینفسه «مکان» نیست، «زمان» هم نیست، اما دستکم در سطح فرض یا تصور ما، در تمامِ مکانها هست. این بودنِ منتشر، یک شرایط ویژه است؛ تهدیدی برای بدن و بهویژه برای «نفَس»، این بنیادیترین عامل پیوند ما با حیات. پس فرضِ بودن کرونا در هر مکانی -فرضی که تمام لحظهها با ماست و البته برای صیانت از خود این فرض باید با ما باشد- معنی دیگری به مکان و مکانها میدهد؛ یعنی خود مکان را به تهدیدی علیه جان انسان تبدیل میکند، حال آنکه کروناویروس در اصل نه مکان است و نه زمان، اما هم «بیمکان» است و هم «بیزمان».
بیمکان بودن به این معنی است که حدی برای بودن آن در مکانها نیست و در هر مکانی ممکن است حضور (حضورِ حاضر و غایب) داشته باشد؛ اما بیزمان بودن -منهای آن معنا که تا کی قرار است در میان ما باشد- بر این معنی ناظر است که در عملکردن یعنی در تهدید جانی انسانها، حد زمانی ندارد؛ هر ساعت از شبانهروز و در هر «آن» ممکن است حملهور شود. در جنگهای میان کشورها یا قبایل و اقوام، بهرغم نامعلوم بودنِ لحظه حمله، بنا به تجربه یا شناختی که از اوقات زمانی و استراتژیها و تکنیکهای جنگی داریم، تقریبا لحظه حمله را میتوان حدس زد. تهدید ویروسی اخیر که پیامدهای آن کمتر از جنگی تمامعیار نیست، ابهام مکانی و زمانی سنگینی در خود دارد. این ابهام سنگین چهبسا از اصل ویروس خطرناکتر است. سبب این ابهام، همان بیمکانی و بیزمانی است که در ذات این پدیده هست.
ایده مکان در اصل بر مفهوم «پیوستگی» استوار است، به این معنی که تمام مکانها به هم پیوستهاند. نمیتوان مکان را بدون مفهوم پیوستگی درنظر آورد. شما ابتدا در جایی هستید و سپس به جای دیگری میروید، از یک نقطه به نقطهای دیگر، مثل خطی که نقاط متفاوتی دارد و شما از یک نقطه به یک نقطه دیگر منتقل میشوید. منظور این نیست که مکان خطی است اما پیوستگی دارد. همین مفهوم پیوستگی مکانها به یکدیگر، در کنار مفهوم جاری انسان که میتواند این ویروس را از مکانی به مکان دیگر حمل کند، خطرات مکان را بیشتر میکند.
مکانها پیوستهاند و این انسانها هستند که مکانها را پیوستهتر میکنند، یعنی ممکن است ویروسی را که در یک مکان خاص بوده بتوانند به مکانی دیگر منتقل کنند. این مکان آخر، «خطرجا»ی تازهای است. برای همین است که تمام ما، «مکان شخصی» خود را از تمام مکانهای دیگر امنتر میدانیم، زیرا قائلیم این مکان را از تمام مکانهای پیوسته، جدا (ایزوله) کردهایم، یا بهعبارت دیگر، آن را از مکانی «پیوسته» به مکانی «ناپیوسته» تبدیل کردهایم. این جدا (ایزوله) و ناپیوستهکردن مکان، نوعی «خلوت» بهوجود آورده است؛ خلوتی که دیگر کووید-۱۹ در آن راهی ندارد. شاید در شرایط عادی هیچگاه بهدنبال ایزولهکردن مکان یا ایزولهکردن خود در مکان نباشیم، اما مفهوم «در کرونا بودن»، حتی ادراک تازهای از لباس، لباس پوشیدن و لباس عوض کردن بهدست داده است؛ در این ادراک تازه لباس ما نیز، به پیوستاری از مکانهایی که در آنها بودهایم تبدیل میشویم، یعنی در ذهن ما این پندار شکل میگیرد که ممکن است لباس ما هم آلوده به ویروسی شده باشد که در مکانهایی که در آن بودهایم، چون مرگ منتشر بوده است. بنابراین لباس خود یک مکان تازه است که ما در بیرون از خانه، در «آن» بودهایم و حالا به محض رسیدن به خانه بهتر است برای صیانت از خود، این «مکان» (لباس) را از خود جدا (ایزوله) کنیم تا مکانِ امن ما یعنی خانه، احتمالا به ویروس نیالاید. فراتر از این، اگر خوب بنگریم، انتشار و سرعت این ویروس چنان گسترده و زیاد است که بعید نیست که نه حتی به معنیِ استعاری، بلکه به معنی واقعی، کرونا را ویروس-مکانی بپنداریم که از حیث اینکه «در آن» واقع شدهایم، محیطِ ما شده است و ما محاط آن، به مکان- فضای تازهای تبدیل شده که زندگی ما را عمیقا تحت سیطره خود گرفته و آن را در خود فشرده است.