«خرس» تنها نیست
این گزارش شامل مرور خطی فیلمهای توقیفی است که سر از بازار درآوردند
مسعود میر- روزنامه نگار
توقیف فیلم؟ پدیده جدیدی نیست. قاچاق در سینما؟ آنقدر پرونده پر و پیمانی دارد که کسی بهعنوان یک اتفاق جدید به آن نگاه نمیکند. قاچاق فیلم توقیفی؟ این دیگر از آن نوبرهایی است که هرچند سال یکبار صنعت سینمای کشور را در بهت فرو میبرد و اصلا بهانه زنجیرکردن کلمات در این متن همین نوبرانههای تأسفانگیز است. آخرین قربانی«خرس» بود و هنوز هم معلوم نیست که بالاخره در نزاع تهیهکننده و پخشکننده و اتهامهایی که به هم روا داشتند حرف کدامیک رنگ واقعیت داشت. خرس توقیفی اما در این مسیر تنها نیست. بیش از سهدهه است که سینمای ایران اسیر این نوبرانههاست و هنوز هم هیچکدام از فیلمهای قاچاقشده از انبار توقیف، یک مقصر واقعی بهخود ندیده است.
شب و عاشقی؛ اول راه قاچاق و توقیف
حرف از سال 1369 است و کارگردانی به نام محسن مخلمباف که آن روزها در اوج محبوبیت بود. «شبهای زایندهرود» و «نوبت عاشقی» 2فیلم از این کارگردان بودند که هر دو به دلایل مختلف توقیف شدند، اما سودای تماشای فیلمهای توقیفی مخلمباف سبب شد تا خیلیها همان روزها از ویدئوکلوپ آشنای خود فیلم ویاچاس بیکیفیت این دو فیلم را اجاره کنند و با تماشای آنها نخستین مهر رؤیت شد را بر آثار سینمایی توقیفی سینمای آن روزهای ایران حککنند. همان روزها هم مثل حالا گروهی گفتند حلقههای فیلم از گنجههای خاکگرفته وزارت ارشاد به بیرون رسیده و گروهی دیگر با قطعیت حکم دادند که فیلم را سازندگان آن پخشکردهاند تا توقیف مانع دیدهنشدن اثر نشود.
آدمبرفی آب شد
داغ نحسی سیزدهمین دوره جشنواره بود یا هراس از نمایش فیلمی چنان هنجارشکن؟ کسی نمیداند، اما توقیف محصول داغ حوزههنری در سال 1373 باعث شده بود تا خیلیها تنشان یخ کند.
وقتی فیلم در شب اختتامیه جشنواره فیلم فجر و طی اقدامی جسورانه در سالن حوزههنری به نمایش درآمد، خیلیها بین شرکت در اختتامیه جشنواره و دیدن تکنمایش فیلم داوود میرباقری، دومی را انتخاب کرده بودند. چندی بعد فیلم را میشد در بازار پیدا و از تماشای آن حظ کرد. تماشاگران این فیلم توقیفی که برخی معتقد بودند بهواسطه تصمیم مدیر وقت حوزههنری و به نشانه اعتراض به تصمیم دولتیها منتشر شده، هرچند کیفیت صدا و تصویر مطلوبی را تجربه نمیکردند اما خشنود بودند، چون«آدم برفی» را میدیدند. چند سال بعد که نسیم گشایشهای فرهنگی دوم خرداد وزیدن گرفت، فیلم توقیفی و البته قاچاقشده به نمایش عمومی درآمد تا آدمبرفی هرچند آبشده اما عاقبت بهخیر شود.
عید جایی نرفتیم، مارمولک هم نیامد
سازندگان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در بیستودومین جشنواره فیلم فجر، بیلبوردهای فیلم را هم در شهر نصبکردند و روی آنها نوشتند: «عید جایی نروید، مارمولک میآید». خیلیها عید جایی نرفتند، اما «مارمولک» نیامد و چند ماه بعد هم وقتی فیلم در یک دوره کوتاه، نمایش عمومی را تجربه کرد خیلی زود صدای معترضان دوباره بلند شد و فیلم از پرده سینماها پایین کشیده شد. نسخه قاچاق این فیلم توقیفی را تقریبا همه ایرانیها دیدند، ولی پولی نصیب سازندگان نشد و حتی همین امسال هم که خبر آمد مساعدت وزیر فرهنگ و ارشاد برای عرضه گسترده فیلمهای مخاطبپسند برای پخش در شبکه نمایشخانگی و فضایمجازی بهخاطر شیوع کرونا شامل حال این فیلم هم میشود، باز خبری از مارمولک نشد. ایرانیها این مارمولک باکیفیت را همچنان از روی همان نسخه کمکیفیت قاچاق میبینند و میخندند و کیف میکنند، اما کسی برای تماشای این لحظات درخشان پولی نمیپردازد.
طمع به 85محبوب
«سنتوری» و «اخراجیها» هر دو در سال 1385تولید شدند. اولی را داریوشمهرجویی، فیلمساز محبوب سینمای روشنفکری ساخته بود و دومی در حقیقت نخستین فیلم بلند روزنامهنگاری بود که تا پیش از آن علاوه بر روزنامه نگاری، سوابقی جنجالی در سیاست هم داشت. اولی زندگی سراسر تباهی و عاشقی علی سنتوری بود و دومی روایت روزگار لاتی بیسروپا به نام مجیدسوزوکی که احوالات جبهه و جنگ، حالش را منقلب کرد و او را به رستگاری رساند. اولی در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بازیگری هم برد و بعد توقیف شد و دومی در اکران عمومی مثل بمبی خوشهای گیشهها را منفجر کرد. اما سرنوشت هر دو خیلی به هم شبیه است. هر دو سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره را در پرونده داشتند و هر دو دست آخر، با سیدیهای قاچاق به مهمانی چشمهای تماشاگران رفتند. البته فراموش نکنید که سنتوری یک فیلم توقیفی و قاچاقشده بود و اخراجیها یک فیلم اکرانشده و قاچاقشده...
امان از جشنواره سیودوم
2فیلم توقیفی «عصبانی نیستم» و «رستاخیز» هر دو در سیودومین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند. رستاخیز بعد از همان نمایش جشنواره توقیف شد و بعدتر هم یک روز تجربه نمایش عمومی را تجربه کرد، ولی دوباره به محاق توقیف رفت تا سال گذشته که نسخه قاچاق آن سر از یوتیوب درآورد تا فیلم احمدرضا درویش همچنان بهعنوان یکی از پرحاشیهترین فیلمهای سینمایی توقیفی و البته قاچاقشده سینمای ایران مطرح باشد. عصبانی نیستم ساخته رضا درمیشیان در جشنواره همان سال با سانسور پخش شد و بعد هم که توقیف شد با افتضاح آقازاده یکی از وزرا که فیلم را از وزیر وقت ارشاد برای تماشا در منزل امانت گرفته بود، سر از بازار قاچاق درآورد. عصبانی نیستم هرچند بعد از چند سال به اکران عمومی درآمد، اما عصبانیت سازندگان فیلم از آن توقیف و بعد هم قاچاق نسخه بازبینی فیلم، هیچگاه فروکش نکرد.
و قاچاق خرس...
قصه نورالدین و گلی سال 1390 توسط خسرو معصومی ساخته شد. کهنهسرباز به خانه بازمیگردد و میبیند همسرش ازدواج کرده و از اینجاست که قصههای «خرس» آغاز میشود. فیلم توقیفی بعد از اینهمه سال، چند روز پیش در فضای مجازی بهصورت قاچاق منتشر شده است. حالا دیگر نهتنها قاچاق فیلمهای روی پرده به موضوعی همیشگی و بدون مدافع بدل شده بلکه فیلمهای توقیفی هم در راه قاچاق از بین میروند. این هشدار را اگر جدی نگیریم فردای سینمای ایران تاریکتر از امروز خواهد بود.