حزبی بهنام توده
سلیمان میرزا اسکندری از رهبران حزب اجتماعیون و عامیون، بهعنوان رهبر افتخاری حزب معرفی شد
مصطفی شوقی
38روز بعد از اشغال ایران درحالیکه رضاشاه به تبعید فرستاده شده بود، در 10مهر 1320، گروهی از 53نفر کمونیست زندانی شده در دوران او، دور هم جمع شدند و حزبی با مرام اشتراکی را که طبق قانون سال1310 جرم بود تشکیل دادند. حزبی که از ابتدا مثل دیگر احزاب سوسیالیستی در جهان با عنوان «حزب کمونیست» نامگذاری نشد و نام آن را «حزب توده» ایران گذاشتند که در نام و نشان شاید از کمونیست مبرا باشد. ایران تحت اشغال وارد دوره جدیدی در تاریخ سیاسی خود میشد که روزی یک روزنامه و حزب اعلام موجودیت میکرد و قوای متفقین نیز در چنین شرایطی دست به تاسیس نهادهای سیاسی مرتبط با خود میزدند، حزب توده با توجه به خاستگاه سوسیالیستی خود تحت قیادت شورویها قرار گرفت اما در ابتدا بسیار محتاط بود. حزب، سلیمان میرزا اسکندری از رهبران حزب اجتماعیون و عامیون در دوران قاجار و از بازیگران مهم تاسیس سلسله پهلوی که مثل بسیاری به حاشیه رانده شده بود را بهعنوان رهبر افتخاری برگزید. او عموی ایرج اسکندری از رهبران اصلی 53نفر و رهبر بعدی حزب توده ایران بود. سلیمان میرزا که بهعنوان یکی از پایهگذاران سوسیالیسم کلاسیک در ایران میدانستند، حزب را بسیار محافظهکارانه تاسیس کرد و با توجه به اتحاد متفقین در برابر آلمانها حزب دست به یک همکاری استراتژیک با دیگر احزاب با عنوان «مبارزه با فاشیسم» یعنی آلمانیها زد. بعدها که جنگ جهانی دوم به پایان رسید و جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب شکل گرفت، حزب توده در بلوک شرق بهعنوان یک هدف در برابر نیروهای غربی در معرکه سیاست ایران در دهه20 قرار گرفت و در مقابل نیز حزب توده با ادبیات انقلابی بهشدت با نیروهای طرفدار انگلیس و آمریکا در ایران در منازعه و مجادله بود.
ترکیب حزب توده با توجه به خاستگاه روشنفکری که برگرفته از گروه 53نفر بود در جذب نیروهای روشنفکر، دانشگاهیان، محصلان و مدرسان دبیرستانها و اهالی فرهنگ در حوزههای مختلف ادبیات، شعرا، داستاننویسان، هنرمندان و روزنامهنویسان، بسیار موفق عمل کرد بهصورتی که در دهههای بعدی بسیاری از اهالی فرهنگ در حوزههای مختلف ریشههایی در حزب توده بهعنوان سمپات و عضو داشتند. این مسئله تا جایی پیش رفت که در دهههای 40 و 50 عملا بسیاری از فعالین حوزه فرهنگ در گذشته سابقه تودهای بودن داشتند یا اینکه برخی از وزرا و مدیران پهلوی در دولتهای اسدالله علم، هویدا و...در جوانی عضو حزب توده بودند.
حزب توده در دهه 20 بهصورت علنی علاوه بر عضویت و نمایندگی در مجلس شورای ملی، در دولت نخستوزیری احمد قوام نیز 3وزیر را وارد کابینه کرد. اما پس از پایان جنگ جهانی دوم رفته رفته حزب در برابر حکومت قرار گرفت و با غائله فرقه پیشهوری و جداییطلبی آذربایجان از ایران ضربه سختی در میان روشنفکران ملی خورد و با ماجرای ترور شاه در 1327 در دانشگاه تهران رسما توسط حکومت از فعالیت رسمی منع شد و بسیاری از اعضای آن زیر ضربه قرار گرفتند و به شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی رفتند. حزب در ماجرای ملی شدن صنعت نفت با توجه به اینکه از سیاست امتیاز نفتی به شوروی حمایت میکرد، خیلی فعال نبود. ضمن اینکه از نظر تشکیلاتی با توجه به خروج رهبرانش از ایران نیز قدرت خاصی نداشت وبهشدت ضعیف شده بود؛ برای همین و در 3روز 25تا 28مرداد 32اعضایش بدون هدف و نداشتن رویهای منسجم، با شعارهای تند باعث شدند کسانی که نظارهگر یا تماشاچی ماجرای کودتا بودند از هراس کمونیست شدن ایران با کودتاگران ائتلاف کنند و همین شاید یکی از دلایل اصلی برگشتن ورق و پیروز شدن کودتاگران بود.
در این میان اما حزب پیش از مخفی شدن با تشکیل سازمان افسران حزب توده که به صورت مخفی و محرمانه تشکیل شده بود به نوعی شاخه نظامیاش را نیز بهموازات کار سیاسی و تشکیلاتیاش پیش برد. گرچه در بزنگاه کودتای 28مرداد این سازمان که در ارتش بسیار گسترده بود تنها نظارهگر اعمال افسران کودتاچی بود یا اینکه تنها به مصدق هشدار داد اما از نظر عملیاتی کار خاصی نکرد. در 1333سازمان افسران لو رفت و بسیاری از نظامیان در یگانهای رزمی دستگیر و برخی از آنها اعدام یا اینکه به زندانهای طویلالمدت محکوم شدند.
یرواند آبراهامیان، پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر میگوید بعد از کودتای 28مرداد رژیم شاه با آنکه پس از کودتا با رهبران جبهه ملی با مدارا رفتار کرد و بیشتر آنها به زندان های کمتر از 5سال محکوم شدند اما رفتار با تودهایها خشن و شدیدتر بود. طی 4سال بعدی که مخفیگاههای حزب توده بهتدریج کشف میشد، نیروهای امنیتی 40مقام حزبی را اعدام کردند، ۱۴نفر دیگر را زیر شکنجه کشتند، ۲۰۰ نفر را به حبس ابد محکوم و بیش از 3هزار تن از اعضای عادی حزب را دستگیر کردند».
حزب توده پس از آن در شوروی و مدتی بعد در آلمان شرقی به فعالیت در تبعید ادامه داد تا پیروزی انقلاب که رهبران آن به ایران بازگشتند و فصل جدیدی را در تاریخ معاصر حزب تشکیل دادند.