• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 5 شهریور 1399
کد مطلب : 108638
+
-

خانه درختی من

خانه درختی من

اسماعیل کهرم_استاد محیط‌زیست

  اهالی محل خانه بنده را «خونه‌درختی» می‌خوانند. به لطف طبیعت، بوته‌ها و درخت‌ها، هر سانتی‌متر از خاک آن ‌را پوشانده‌اند و رهگذران... امان از این رهگذران. هموطنان من، از سایه درختان استفاده می‌کنند، ناهار خود را میل می‌کنند و هرکدام چندکیلو زباله به‌جای می‌گذارند و می‌روند. حدودا هفته‌ای 20کیلو! در سایه درختان ماشین‌های خود را پارک می‌کنند و پی ‌کار خود می‌روند و وقتی برمی‌گردند ماجرا هم درست می‌کنند. چندی پیش یک جوان عصبانی ایستاده بود کنار ماشینش. گفتم بفرمایید، فرمودند آقا من این ماشین را دیشب شستم و تو (تو را با شدت ادا کرد) باز هم خرج روی دست من گذاشتی. نگاه کردم، دیدم هنگام آب‌دادن به باغچه چند قطره آب روی ماشین ایشان پاشیده! عذرخواهی کردم، در خانه را بستم. بعد دیدم خیلی زور دارد. لباس مناسب پوشیدم و رفتم بیرون. به‌طرف جوان رفتم و گفتم حضرت آقا، شما و بقیه اینجا پارک می‌کنید، چون زیر سایه درختان است. آقا با دهان باز به من نگاه می‌کرد. گفتم این درخت‌ها به آب نیاز دارند، والا خشک می‌شوند. شما اعتراض می‌فرمایید که چرا من اینها را زنده نگه ‌می‌دارم، آن هم با سعی و هزینه خودم؟ الحق که بی‌انصافین! شما شاکی چندتا لکه روی ماشینتان هستید ولی بضاعت سایه درختان را نمی‌بینید؟ شما باید به‌خاطر این درختان از من تشکر کنید! 
 وقتی دانشجویانم به دیدارم می‌آیند، درختان باغچه خانه‌ام را به آنها نشان می‌دهم، می‌بینند که هر درخت از چند محل شکسته... همان عابران و رهگذران بدون اراده و (شاید ناخواسته) و ندانسته شاخه را می‌شکنند و می‌روند. در یک فیلم تلویزیونی، هنرپیشه مشهوری در صحنه‌ای برای نشان دادن عصبانیت خود شاخه‌ای از یک بید مجنون را کند و به ‌زمین انداخت! حتما آقای کارگردان از آن صحنه تعریف هم کرد!
بنده دلیل این بی‌مهری به گیاهان را در مملکتی که در منطقه خشک و نیمه‌خشک قرار گرفته، نمی‌دانم. زیرا از نظر فرهنگی و تاریخی گیاهان همیشه مقدس و دارای ارزش بوده‌اند. خشایارشاه تمام لشکر خود را زیر سایه یک درخت پناه داد و دستور داد که از درخت همیشه حفاظت شود! پیغمبر ما می‌گویند شکستن شاخه درختان همانا شکستن بال فرشتگان است. شاید ما در انعکاس این انگیزه‌ها کوتاهی کرده‌ایم. شاید مادران ما در تربیتشان تکیه کافی بر حفظ محیط‌زیست، گیاهان و جانداران اعمال نمی‌کنند. شاید پدران ما در تهیه کتاب‌های اطلاع‌رسانی در زمینه محیط‌زیست کمی کوتاهی می‌کنند.
   از پنجره اتاق نشیمن، می‌توانم محوطه بیرون را ببینم. تاکسی‌هایی را دیده‌ام که زیر سایه درختان پارک می‌کنند. راننده وسیله‌ای مانند پیپ را به دهان می‌گذارد و دودی از دهان خارج می‌شود و فضای داخل تاکسی را پر می‌کند. ماشین را روشن می‌کند و می‌رود. شاید این فضای خنک آنها را تشویق به مصرف بیشتر می‌کند و مثلا حین عبور، وقتی سایه‌سار مقابل منزل من را می‌بینند به فکر مصرف می‌افتند! گاه احساس گناه می‌کنم! 
 پریروز از خانه خارج شدم. راننده‌ای پارک کرده بود. درهای ماشین باز بودند. روی زمین، ده‌ها دستمال‌کاغذی، کاغذ، پوست‌میوه و... زمین را پوشانده بود. راننده مشغول خانه‌تکانی اتومبیل خود بود. طاقت نیاوردم. گفتم خسته نباشی برادر. او همچنان به بیرون ریختن آت‌وآشغال از ماشین ادامه داد. گفتم اینجا خانه من است. دوست داری آشغال‌های ماشینم را مقابل خانه شما بیرون بریزم؟ دید سنبه پرزور است، گفت بعدا جمع می‌کنم. محکم گفتم همین الان! گفتم این‌همه جا، چرا اینجا آشغال می‌ریزی؟ گفت اینجا خنک و خوشگل است.
 با یک خارجیِ همکار از جاده چالوس می‌گذشتیم. هرجا سایه‌سار یا چشمه‌ای بود و مردم مشغول صرف غذا یا چای بودند، تلی از زباله روی زمین انبار شده بود. همکارم گفت شما ایرانی‌ها برای زباله‌تان هم ارزش قائل هستید؛ آنها را هرجا رها نمی‌کنید. زباله‌تان را در مناطق زیبا، سایه‌سار و چشمه‌سار و اطراف آبشارها به‌جا می‌گذارید. راست می‌گفت.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید