• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
چهار شنبه 29 مرداد 1399
کد مطلب : 108131
+
-

تقلب شیرین

تلنگر
تقلب شیرین


خلیل کاظم‌نیا ـ دستیار تخصصی جراحی عمومی

شعر زندگی است. شعر نَفَس است. شعر آرامش جان است؛ این را مادر‌بزرگ حمیده به من یاد داده بود، آن وقت که هفت‌ساله بودم و در آن شب‌های جنگ و بمب و اضطراب و ویرانی، دوره چهل‌سُرو(چهل سرود) می‌گرفت و به نیت پایان خوش جنگ چهل شعر لری را آنچنان پیاپی می‌خواند که شعر آخر خوشایند همه ایران‌زمین باشد.
جنگ تمام شد و مادر حمیده هم برای همیشه رفت ولی آتش شعرش در جانم ماند، مثل همه آن روزها. روزگار چرخید و ما هم چرخیدیم و لابه‌لای این گردش نامراد، حمیده‌ها یکی‌یکی رفتند و شعر هم به کلی از دایره‌مان بیرون افتاد، شتابان‌تر از آنچه فکرش را می‌کردیم. آدم‌هایی شدیم نوگرا و غرق در دنیای «عدد». همه همت‌مان این شد که در دنیای رقابتی عدد از قافله عقب نمانیم و عددی باشیم بین عددها.
چشم که باز کردیم، جز چند عدد بی‌مصرف هیچ برایمان نمانده بود. نه خبری از شعر بود و نه شب‌های داغ چهل‌سرو. سهراب و سیاوش و تهمینه شعرشان بازاری ندارد. بوستان و گلستان بی‌رونق شد. شمس و مولانا غریبه‌اند و غزل حافظ پشت چراغ قرمزهای شهر در دستان بی‌عددِ کودک کار بی‌مشتری مانده، شاعران نو هم اگر اِستوری‌خورشان خوب نباشد، سال تا سال کسی سراغشان را نمی‌گیرد. ما زندگی‌مان را به عدد باختیم و این واقعیت دارد!
در این روزهای پر عدد سکه و دلار و بورس، دورهمی مهران مدیری چراغ شب‌های چهل سُرو را دوباره گُرانده است؛ وقتی برای خواندن شعری حتی کوتاه، حتی جابه‌جا هم به میهمانش جایزه می‌دهد. حاضران دورهمی از شب قبل‌تر سراغ قفسه‌های عنکبوت‌بسته زندگی می‌روند، شعر از بَر می‌کنند و استرس فراموش‌کردن شعر می‌گیردشان. 
در یکی از شب‌ها میهمانی که حافظه عدد‌گرفته‌اش یاری بازخوانی شعر نمی‌کرد، کاغذ کوچکی از جیب بیرون کشید و شعرش را با طمأنینه از روی تکه تا خورده تقلب خواند و جایزه‌اش را گرفت.
اضطراب و رقابت و تقلب آن هم برای شعر در این روزهای نفس‌بُر بی‌مادر‌بزرگ به دور از ویرانگری طغیان عدد، حال‌مان را خوب می‌کند، حتی زیر ماسک‌های هویت‌کش کرونا.

این خبر را به اشتراک بگذارید