نگاهی به 5بازی درخشان کمتر دیدهشده از رابین ویلیامز
بازیگری که به مدرسه نیازی نداشت
رابین ویلیامز، پیش از اینکه در میانه دهه70 میلادی فعالیت خود را بهعنوان استندآپکمدین در سانفرانسیسکو آغاز کند، در سال1973 کمکهزینه تحصیلی کامل برای دورهای پیشرفته در مدرسه بازیگری مشهور Juilliard بهدست آورد، اما 3سال بعد، وقتی استادش به او گفت در این مدرسه چیزی برای یاددادن به او نیست، آن را رها کرد. معلم دیگری رابین جوان را نابغه خواند و گفت زمانی که او تصمیم به ترک مدرسه بازیگری گرفت، کسی تعجب نکرد چراکه استعداد او برای آموزشهای محافظهکارانه و کلاسیک مدرسه بسیار رادیکال بود. رابین ویلیامز با اینکه بهعنوان کمدین شناخته میشد، اما خودش دوست داشت نقشهای متفاوتی را امتحان کند. در ادامه 5بازی درخشان اما کمتر مشهور او برای مخاطبان عام سینما را مرور کردهایم.
1ـ مسکو روی هادسن (پل مازورسکی، 1984)
ولادیمیر ایوانف (با بازی ویلیامز) ساکسیفونیست سیرک مسکو است که وقتی همراه با سیرک به نیویورک سیتی میرود، تصمیم به فرار و ترک وطن میگیرد. دیوید دنبی، منتقد سینما، درباره بازی ویلیامز در این فیلم نوشته: «اجرای رابین ویلیامز در این فیلم قرص و محکم است. ولادیمیرِ او در نیویورک جان میگیرد؛ هیاهوی شهر او را معاشرتی، امیدوار و آماده ارتباط برقرارکردن میکند و لحن احساساتی فیلم به بازی شیرین او لطمه نمیزند.»
2ـ صبحبهخیر ویتنام (بری لوینسن، 1987)
ایدریان کرونوئر (با بازی ویلیامز) مجری برنامه صبحگاهی یک شبکه محلی رادیویی برای نیروهای آمریکایی است و وقتی به ویتنام میرود، بهجای اطلاعیههای ارتش و سرودهای نظامی، شوخیهای قبیح و موسیقی راکاندرول پخش میکند. فیلم تمام و کمال متعلق به رابین ویلیامز است که خودش درباره این نقشش گفته بود که ایدریان کرونوئر نزدیکترین شخصیت بهخود واقعی او در میان تمام فیلمهایش بوده است.
3ـ بیداریها (پنیی مارشال، 1990)
فیلم تلاش دکتر مالکوم سایر (با بازی رابین ویلیامز) را برای درمان بیماران «کاتاتونیایی»، ازجمله لِنارد لوو (با بازی رابرت دنیرو)، که فعالیتهای عادی زندگیشان متوقف شده و بقیه پزشکان آنها را مجسمه میخوانند، نشان میدهد. این فیلم براساس کتاب خاطرات اولیور ساکس، پزشک و نویسنده، ساخته شده است. پنی مارشال گفته: «وقتی اولیور برای نخستینبار رابین را دید، از توانایی او در تقلید حیرت کرد. رابین همه حرکات اولیور را تقلید میکرد که این موضوع اولیور را کمی مشوش کرده بود.»
4ـ سلطان ماهیگیر (تری گیلیام، 1991)
یک گوینده رادیو (با بازی جف بریجز) وقتی میفهمد یکی از شنوندگانش تحتتأثیر حرفهای او آدم کشته، دست از کار میکشد و الکلی میشود. او شبی قصد میکند خودش را بکشد که سروکله مرد بیخانمانی به نام «پَری» (با بازی ویلیامز) پیدا میشود و میگوید باید «جام مقدس» را پیدا کند. ویلیامز همانقدر که از دیالوگ استفاده میکند، از حرکات بدنش سود میبرد تا بتواند بین شخصیتی ترسناک و شخصیتی بازیگوش رفتوآمد کند.
5ـ عکس یکساعته (مارک رومنک، 2002)
سای پَریش (با بازی ویلیامز) مردی تنها و میانسال است که در قسمت عکس فوری یک سوپرمارکت محلی مشغول بهکار است و در طول سالیان خانوادهای که مشتری او هستند، به وسواس ذهنی او بدل شدهاند. ویلیامز درباره این نقش متفاوت از نقشهایی که معمولا بازی میکرد، گفته بود: «وقتش بود که مقداری رنگ تیره به پالت اضافه کنم. همیشه چنین چیزی میخواستم، اما چنین پیشنهادی به من نمیشد. هالیوود دنبال چیزی میرود که میفروشد و چیزی که میفروشد، گرم و شاد است... خوب و سرگرمکننده! اما وقتی این شانس گیرم آمد، گفتم: خدایا این عالیه. ممنونم.»