طاقت بیار رفیق
حامد فوقانی ـ روزنامهنگار
چند روزی میشود که استوریهای اینستاگرامی برخی را که باز میکنم، عکسی میبینم از صاحب اکانت همراه با دوست و آشنایش؛ عکسی که در اغلب آنها این نوشته سنجاق شده است؛ «طاقت بیار رفیق...» برخی نوشتههایشان را با جملاتی مثل «پاشو و محرم نزدیک است»؛ «زودتر خوب شو که امسال هم میخوایم برای پسر زهرا اشک بریزیم»؛ «بیا و ببین که تیمت دوباره قهرمان شده» و ... تکمیل کردهاند.
امید در لابهلای چنین استوریها و عکسهای صفحات مجازی موج میزند. اما من بعد از پنجشنبه دیگر نمیخواستم اینترنتم را روشن کنم؛ چه برسد به اینکه سری به اینستاگرام، توییتر، تلگرام، واتساپ و... بزنم. امیدواری و پیامهایش را مگر میشود دوست نداشت. اما آن روز امیدم یخ زد؛ تا بخواهد دوباره از انجماد دربیاید زمانی طول میکشد. انگاری سلولهای مغزم توان جنبوجوش ندارند تا گرمای لازم برای زندهکردن امید، تولید کنند. من ماندهام و چشمهای بازه باز؛ خسته و وامانده از رفتار روزگار.
دوستی پنجشنبه، زیر آفتاب بعدازظهر، جلوی بیمارستان امامحسین(ع) بر شانهام زد و گفت: «زندگی جریان دارد و نگذار سرمای ناملایمات، تاب و توانی برایت نگذارد.» درست زمانی او این حرف را زد که همسر دوست و همکار قدیمیام محمود مولایی، راهی دیار باقی شده بود. همدمش 6ماه بود که با بیماری مبارزه میکرد و دست آخر، روزگار چنان کرد که نباید.
مولایی، شخصیت درونگرایی دارد. او سالها پیشتر، بسیار تلاش کرد تا مادرش را همراه داشته باشد اما باز هم بیماری و این دنیا نگذاشت بیشتر پیش هم باشند و سایه مادر بالای سر محمود. رفیقمان روزگار سختی را گذرانده اما در همه این دوران پیچید، تاب آورده است. او تابآور بوده و هست و حالا چهره و رفتارش فریاد میزند که در حضور بیماریها و درگیر با کرونا، ما نیز باید تاب بیاوریم. زمانه ما سختتر از دوران جنگ نیست. پس باید دوستانه، دست در دست هم، با یاریرساندن به دیگری، دورهای توأم با مشکلات نو را پشتسر بگذاریم. باید نسبت به همنوع بامرام بود و گفت: «طاقت بیار ای رفیق.»