• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 23 مرداد 1399
کد مطلب : 107516
+
-

روز نوجوان و ماهى‌هاى خویشتن‌خوار

طوبا ویسه:
اول، روز نوجوان

 پریروز، روز جهانی نوجوان بود. دوچرخه‌ی همیشه نوجوان هم که دلش برای این‌‌جور روزها می‌تپد. اصلاً سر ما برای این‌جور کارها درد می‌کند. شاید بپرسی روز نوجوان چه روزی است؟
12 آگوست، یعنی21مرداد، روز جهانی نوجوان است. امسال موضوع روز جهانی نوجوان، «‌مشارکت نوجوانان برای اقدام جهانی»  نام گرفت. در سایت کتابک درباره‌ی تاریخچه‌ی این روز می‌خوانیم: «همه‌چیز از سال ١٩٦٥ در یکی از جلسه‌های مجمع عمومی سازمان ملل آغاز شد. در این زمان، نمایندگان کشورها در سازمان ملل به اهمیت نقش نیروها و باورهای نوجوانان در توسعه‌ی جامعه‌های انسانی پی برده بودند و به همین سبب، بیانیه‌ای به‌نام «بیانیه‌ی ترویج مفاهیم صلح، احترام متقابل و پذیرش دیدگاه‌های دیگر انسان‌ها برای نوجوانان»، منتشر کردند.» سعی کردیم  در  روز جهانی نوجوان به شماره‌ی1002 رنگ بیش‌تری از  نوجوانی بدهیم. این‌روزها که تابستان است و کرونا هست و شبیه تابستان‌های دیگر نیست. این مشکل همه‌ی نوجوان‌های دنیاست که مثل قبل نمی‌توانند ورزش کنند. با دوستانشان بیرون بروند. این تابستان را باید در تقویم‌ها با رنگ فسفری ثبت کرد.
دوم، خواب‌های بیداری
بعضی‌ روزها که حوصله‌ام از ایکس‌باکس و فضای مجازی سر می‌رود، بعضی روزها که حوصله‌ی‌ ورزش و کارهای دیگر را ندارم، به پنجره‌ خیره می‌شوم. روزهای گرم مرداد است و چهره‌ی خیلی از آدم‌ها زیر ماسک پنهان، خنده‌هایشان، غم‌هایشان و... همین‌طور به آسفالت داغ رو‌به‌رو خیره می‌شوم. که می‌بینم در فضایی که شبیه سراب است، تعدادی موجود زنده بالا و پایین می‌پرند. فکر می‌کنم خیالاتی شده‌ام. زود از خانه بیرون می‌زنم به سمت سراب می‌روم... یک عالم ماهی زیبا که بدنی شیشه‌ای و رنگی‌رنگی دارند بالا و پایین می‌پرند و یک کیسه‌ی پلاستیکی پاره گوشه‌ای افتاده است. به خانه بر می‌گردم و یک ظرف آب بر می‌دارم. ماهی‌ها را در ظرف می‌ریزم. زیبا و رنگین‌کمانی هستند. انگار خواب دیده‌ام؛ مگر می‌شود آدم در بیداری هم خواب ببیند؟  عکس ماهی‌ها را می‌گیرم. صبح از خواب بیدار می‌شوم. تعدادشان خیلی کم شده است. شال و کلاه می‌کنم. ماسک می‌زنم با یک شیشه مواد ضدعفونی‌کننده در دست به فروشگاه ماهی‌های آکواریومی می‌روم. عکس ماهی‌‌ها را نشان فروشنده می‌دهم.  او می‌گوید: «این ماهی نامش«گوپی» است. ماهی مناطق گرمسیر.» مقداری غذای ماهی می‌خرم و به خانه بر می‌گردم. باز هم تعدادشان کم‌تر شده است. خواب می‌بینم یا بیدارم. فردا چیزی از ماهی‌های باقی نمانده... ماهی‌ها هم‌دیگر را خورده‌اند. ماهی‌های رنگین‌کمانی زیبا؛ اما نامهربان! انگار واقعاً آن‌ها را خواب دیده‌ام.

این خبر را به اشتراک بگذارید