این نامه نانوشته
دوست نادیده، درود!
مجید روانجو
نویسنده و روزنامهنگار
فکر میکنم حق دارم گلایه داشته باشم از تو و بیپرده شکوه کنم که چرا، نه مدتهای مدید که سالیان سال است نامه نمیدهی و لطف قدیمی دستخط و بوی صمیمی کلماتت بر کاغذ را از من دریغ میداری. آیا مانند رویدادها و اتفاقهای پیرامون تو هم مرعوب سرعت شدهای و میخواهی از روز خود و روزگار دیگران عقب نمانی؟ یا شاید حوصله و رمقت تحلیل رفته و با خود میگویی نرمافزارهای الکترونیکی مثل تلگرام، واتساپ، اینستا و توییتر کجا و یک صفحه کاغذ خطدار، یک قلم و پاکت نامه و تمبر پستی و دفتر پستخانه کجا!!
نوشتن نامه به اعضای خانواده، دوست، رفیق یا هر انسان دیگر، فرصت و محملی برای تمرکز اندیشه، برای ابراز مکنونات قلبی و رونمایی احساسات پنهان مانده، برای صیقل دادن و تلطیف روان و جریان ذهنی که ناخودآگاه سربرآورده، برای ممارست و نرمش چند باره دست و ذهن و گوش به فرمان کردن آن دو، برای گسترش دادن دایره واژگان نوشتاری و گفتاری، برای ثبت تاریخی پیشامدی که شاید مهم و سرنوشتساز باشد و برای... .چه حاجت به تذکر و یادآوری؟ حتما نامههای قائممقام فراهانی، علیاکبر دهخدا و اعتصامالملک و نیز معاصران فرزانهای چون نیما یوشیج ، هدایت و فروغ فرخزاد را خواندهای و نیز نامههای به جا مانده از داستایوسکی و چخوف و دیگران و دیگران. اگر نخواندهای، حتما بخوان! خواهی دید جهانی است همواره و همیشه در حال زایش و نوآوری. میتوان و میشود امروز نیز نامه نوشت و با این کار طرفه، خود را آزمود و سنجید. میتوان با نامه، شئون اخلاقی و اعتقادی خود را ترویج داد برای هرچه بارورتر کردن سجایای انسانی. هر گزینهای میشود مدنظر نامهنگار باشد، از سیاست ، فرهنگ و اجتماع باشد تا مسائل اقتصادی ، روانشناسی ، پزشکی ، کشاورزی و...
نمیخواهم حوصلهات را به سر آورم. شاید بیش از این هر چه بگویم، یا خود بیشتر و بهتر میدانی، یا به تعبیری آب در هاون کوبیدن است.
پس باقی بقای تو!