ما هم آجری از دیوار بودیم
جایگاه آلن پارکر در فرهنگ زیرزمینی دهه 60 ایران
علیرضا محمودی-دبیر گروه ادب و هنر
من و خیلیهای دیگر قبل از گوشهامان، چشمهامان به «دیوار» خورده بود. موزیکبازان کاردرست و راکبازان به روز در دورهای که با نوارهای پرشده غیررسمی که رویشان با خودکار نوشته میشد، ارتباط خود را با جهان پرتلاطم موسیقی راک حفظ کرده بودند، تحفهای به نام دیوار از گروه پینک فلوید در قفسه نوارهای خود داشتند.
پینک بازی و عشق به گروه پراکریسویرراک از جنوب تا شمال در جریان بود. راجر واترز، نیک میسن، دیوید گیلمور، باب کلوز، ریچارد رایت و سیدبرت در ایران مانند همه جا خیلیها را شیفته کارهای خود کرده بودند. در ایران طرفداران راک به جز گروه اندکی نگرش رادیکالتری به راک و موسیقی روز دنیا داشتند، اغلب جوانان یک دل نه صد دل عاشق پینک فلوید بودند. اشعار و موسیقی گروه در تهران همه را مسحور کرده بود. در میان خیل عظیم طرفداران ایرانی پینک، گروهی راه خود را سوا کردند و با طرفداری مطلق از دیوید گیلمور، راجر واترز را بهعنوان کسی که گروه را از نخبگی به سمت عام بودن میبرد، متهم میکردند. پینکبازان خفن ایرانی، گیلمور را بر واترز ترجیح میدادند. درحالیکه بعید است که در جهان کسی این نگاه را به پینک فلوید داشته باشد، اما در ارتباط غیررسمی و زیرزمینی که ایرانیان با پدیدههای فرهنگی جهان در سالهای دهه 60برقرار میکردند، چنین جریانهای غیرطبیعی، خیلی هم طبیعی بود.
پیدا کردن آلبومی مثل دیوار که جهان را فراگرفته بود، کار سادهای نبود. حوالی میدان انقلاب و یا میدان امام خمینی(ره) مکان رایج پیدا کردن نوار و محصولات فرهنگی غیرمجاز بود، اما یافتن آلبوم موسیقی راک که شنوندگان کمتری داشت، ارتباطات با شبکه کوچکی از کسانی را میخواست که کسانی در خارج از ایران داشتند و محصولات فرهنگی را داخل بار مسافران جاسازی و وارد کشور میکردند. ضبطهای دو کاسته نوارهای رسیده را تکثیر و اطلاعات آلبوم با خودکار روی لیبل نوارها منتقل میشد. برای داشتن آلبوم موسیقی راک، دو راه وجود داشت. داشتن یک ضبط دوکاسته که نوارهای ضبط شده را برای خود تکثیر کرد یا دوستی و رفاقت با نوارفروشانی که محصولات خاص جهان موسیقی را عرضه میکردند. این نوارفروشها را میشد در شهرک قدس ، خیابان یوسفآباد و خیابان ولیعصر پیدا کرد. بدون شک اگر کسی شما را معرفی میکرد راحتتر با فروشنده سر اصل مطلب میرفتید و گرنه اعتماد فروشندگان که زخمخورده کمیته و اماکن بودند، کار آسانی نبود.
در چنین فضایی، دیوار در ایران بهعنوان گل سرسبد آثار پینک فلوید در ایران طرفدار داشت. اما تعداد طرفداران اینآلبوم تاریخساز وقتی بیشتر شد که در بازار محدود نوار ویدئو، پنجمین فیلم بلند آلن پارکر با فیلمنامهای از راجر واترز براساس آلبوم دیوار گروه پینکفلوید تکثیر شد. برای فیلمبازان که محدوده انتخاب فیلمهایشان از فیلمهای فارسی قدیمی و اکشنهای آمریکایی جدید و ملودرامهای ترکی فراتر نمیرفت، تماشای دیوار یک تصادف منکوبکننده بود. موسیقی و تصاویری که بدون وقفه به اعصاب بینایی فشار وارد میکرد همچون پتکی فرود میآمد. در ذهن مصلوب آن نسل همهچیز برای خرد کردن منگی و گنگی نسل محصورشده در دیوارهای فرهنگی مهیا بود. دیوار پارکر سراسر فریاد بود. چیزی که نسل ما بهآن احتیاج داشت.
همه جا حرف فیلمی بود که برای توصیفش نخستین کلمه اعتراض بود. اعتراض به خانواده، اعتراض به سیستم آموزشی، اعتراض به روابط عاطفی یکطرفه، اعتراض به انزوای فرهنگی، اعتراض به فرهنگ مصرف، اعتراض به سرنوشت از پیش تعیینشده، اعتراض به مرزبندیهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی. دیوار نمایشگاهی از چشماندازهای کابوسگونه نسل دهه 70میلادی در سراسر جهان بود. این چشماندازها وقتی به ایران رسید با تب تند رایج نسلها که دنبال از خود کردن پدیدههای جهانی هستند، در هم آمیخت.
شبهای تماشای مخفیانه نوارهای کرایهای با بوی تند سیگار و حرفهای تند، سمت و سویی جهانی گرفته بود. حالا ما هم میدانستیم که مثل همه آجری در یک دیوار هستیم. تابستان 30سال پیش، سومین شماره مجله تازه تاسیس «گزارش فیلم» به سردبیری ابراهیم نبوی، به فیلم دیوار اختصاص داده شده بود. نبوی که خود از شیفتگان آلبوم و فیلم بود، مجموعهای از اشعار ترانهها را به همراه مجموعه مطالبی درباره فیلم گردآوری کرده بود، نگاه معترض غیررسمی در آخرین سال دهه 60 در تیرماه سال 1369با عکس باب گلداف در یکی از همان کابوسهای فیلم دیوار کنار نشریات دیگر، روی پیشخوان مطبوعات کشور آمده بود. اتفاق بزرگی در وانفسای همهچیز. مجله تا غروب روز توزیع نایاب شد. حالا دیگر آدمهایی که کمتر زبان میدانستند، میتوانستند به زبان فارسی بخوانند که پینک وقتی فریاد میزند ای معلم، در ادامه چه میگوید. آلن پارکر در ایران بهخاطر دستاوردی که با همین فیلم برای نسلی که با جهان از کوچک ترین روزنههای ممکن ارتباط داشت، عزیز شد. نوارهای وی.اچ.اس به خاطره تبدیل شدند، نوارهای موسیقی در موزهها چیده شدند، دیوار درمیان انبوه دیوانهوار موزیکویدئو به نقد کشیده شد و همهچیز در توفان دیجیتال در فراوانی ارتباطات شکل دیگری بهخود گرفت. اما برای آن نسل که امروز خود را برای بازنشستگی آماده میکند، هنوز آن کابوسها زنده است. آلن پارکر دیروز درگذشت. راجر واترز هنوز زنده است و دیوارها و آجرها زندهتر از همیشه.