روایت محمد عطریانفر از راهاندازی روزنامهای که تاریخ مطبوعات ایران را متحول کرد
روزنامهای که جهانی شد
مهرداد رسولی
اگر تولد همشهری را اتفاقی مهم در تاریخ پر فراز و نشیب مطبوعات کشور بدانیم باید از محمد عطریانفر بهعنوان معمار این روزنامه و کسی که نقش بهسزایی در پایهگذاری پرتیراژترین روزنامه دوره معاصر را گذاشت یاد کنیم. عطریانفر از نخستین ماههای انتشار روزنامه همشهری تا بدلشدن آن به غول رسانهای که 11سال به طول انجامید مغز متفکر این روزنامه بود. قرار بر این بود که فقط 2ماه-به قول خودش- برای اینکه کار راه بیفتد در همشهری باشد اما همه اتفاقات دست بهدست هم داد و این مدت را به 132 ماه افزایش داد. روایت او از پیریزی و قوام و دوام روزنامه همشهری خواندنی است. احتمال تعطیلی روزنامه همشهری درنخستین ماههای تولدش، مخالفتها با ایده تاسیس این روزنامه و نزدیکشدن به تیراژ نیم میلیون نسخهای که در تاریخ مطبوعات یک رکورد انحصاری است محورهای اصلی گفتوگوست.
آقای عطریانفر، شما دانشجوی رشته مهندسی نفت در دانشگاه صنعتی شریف بودید که اصلا ارتباطی با روزنامهنگاری نداشت. چطور شد که وارد فعالیتهای رسانهای شدید؟
سالهای جوانی نسل ما همزمان بود با اوج تحولات سیاسی که منجر به پیروزی انقلاب در سال1357 شد و افرادی مثل من نتوانستند علاقه و نوع فعالیتهای اجتماعی مطلوب خود را انتخاب کنند. بنا به ضرورتهای انقلاب هر کسی از سنخ ما جوانان انقلابی ماموریتی برعهده داشت. رشته تخصصی و تحصیلیام مهندسی نفت است اما به اعتبار همین ضرورت، زمانی که آقای سیدمحمد خاتمی، نماینده حضرت امام(ره) در روزنامه کیهان شد به اعتبار تجربه چندماه حضور در مسئولیت خبر صدا و سیما، توسط برخی دوستان بهویژه آقای حاج سیداحمد آقایخمینی به ایشان معرفی شدم تا در کیهان دستیار ایشان باشم. یکی دو سال بهعنوان عضو شورای سردبیری و دستیار اول آقای خاتمی در کیهان فعالیت کردم و این تنها تجربه روزنامهنگاری و مطبوعاتی من بود که در ذهن دوستان هم ماند.
چطور شد که بهرغم سابقه نه چندان طولانی فعالیت درعرصه مطبوعات بهعنوان سردبیر روزنامه تازه تاسیس همشهری انتخاب شدید؟
در دوره وزارت آقای عبدالله نوری، معاون سیاسی وزیر کشور بودم و آقای کرباسچی در همان مقطع مدیریت شهرداری تهران را عهدهدار شد که حکمش را وزیر کشور بهعنوان قائممقام شوراهای شهر میداد. آقای کرباسچی 3 سال بعد از مسئولیتش بهعنوان شهردار تهران و به واسطه حضور مکررش در شورای معاونین وزارت کشور، یک روز موضوع انتشار روزنامهای برای شهروندان تهران را مطرح کرد. برخی دوستان در شورای معاونین موافق بودند و برخی دیگر نظر خاصی نداشتند. از جمع شورای معاونین فقط من مخالفت کردم اما آقای کرباسچی با توجه بهنظراکثریت نسبت به انتشار روزنامه اقدام کرد.
مخالفت شما با انتشار همشهری به چه دلیل بود؟
24آذرماه1371 نخستین شماره روزنامه همشهری منتشر شد. حدود 2ماه بعد آقای کرباسچی طی تماسی گفت میخواهم شما را ببینم. گفتم به دفتر شما میآیم. یادم هست صبح پنجشنبه روزی بود که آقای کرباسچی آمد دنبال من و بهاتفاق برای بازدید از پروژه درختکاری به منطقه 22 تهران رفتیم و در طول مسیر طرح موضوع کرد. گفت میخواهم بدانم علت مخالفت تو با انتشار همشهری چه بود؟ گفتم کار روزنامهنگاری امری سهل و ممتنع است. بهنظر ساده میآید اما تجربه من در دوران همکاری با آقای خاتمی در روزنامه کیهان میگوید کار بسیار مشکلی است. بعد هم از آقای کرباسچی علت پرسش را جویا شدم ایشان گفت: انتشار روزنامه به احترام نظر رهبری قرار است متوقف شود. البته 24ساعت بعد ایشان خبر دادند روزنامه به شرط تغییر تیم تحریریه میتواند منتشر شود. گفتم خب منظورتان چیست؟ گفت علاقهمندم بهطور موقت مسئولیت اداره روزنامه را برعهده بگیرید تا افراد جدید برای ادامه حیات روزنامه انتخاب شوند.
حضور چه کسانی در تحریریه همشهری با مشکل مواجه شده بود؟
توصیه رهبری دلالت بر فرد خاصی نداشت و به شهردار تهران ماموریت داده شده بود که مدیریت فرهنگی روزنامه اصلاح شود. بعد از طرح پیشنهاد آقای کرباسچی گفتم بهخاطر مسئولیتم در وزارت کشور وقت این کار را ندارم ولی به واسطه اصرار ایشان و با گذاشتن۳ شرط موافقت کردم. نخست اینکه چون رهبری گفتهاند که همشهری اصلاح شود و از بنده شناخت اجمالی دارند؛ شرط اول اینکه ایشان با حضور من در همشهری برای این مسئولیت ولو موقت مخالفتی نداشته باشند. شرط دوم موقت بودن این پست است؛ یعنی برای راهاندازی آن میتوانم مدتی در خدمتتان باشم. سوم اینکه رئیس مستقیم من در وزارت کشور شخص آقای نوری باید موافق باشد. آقایکرباسچی هر سه مورد را پیگیری کرد و با آنها موافقت شد. اینگونه بود که اواخر بهمن 1371و از شماره51 روزنامه به جای دوست خوبم احمد آقایستاری که از چهرههای برجسته مدیریت رسانه در کشور است، به همشهری وارد و با همان تیم تحریریه مشغول بهکار شدم. بعد هم آقایان محمد معزیالدین، مهدی جمالی و مرحوم احمدرضا دریایی به جمع سردبیری ما ملحق شدند. قرار بر این بود بهمدت ۲ماه و برای اینکه کار راه بیفتد در همشهری باشم اما زمان کمی به درازا کشید و 132ماه شد.
چه ضرورتی باعث شد تا همشهری بهعنوان یک روزنامه نوپا و نوگرا تاسیس شود؟ یعنی از همان ابتدا سیاست همشهری بر چه مبنایی بود؟
روزنامه اساسا از مولفههای مهم روابط اجتماعی درجامعه مدنی است. یک رکن مهم هم در فعالیتهای سیاسی است؛ به این معنا که احزاب، رسانهای رابهعنوان ارگان سیاسی برای ترویج نظریات حزبی منتشر میکنند تا پل ارتباطیشان با جامعه باشد. موضوع انتشار همشهری به تغییر ماهیت مدیریت در شهرداری تهران برمیگردد. جنگ که پایان یافت و آقایهاشمی رئیسجمهورشد، ایشان ایدههای روشن و توسعهگرایانهای را در ذهن خود میپروراند و بنا بر این بود که روند نوسازی و بازسازی کشور شروع شود. تغییر مدیریت در شهرداری تهران هم تابع چنین شرایطی بود. یکی از محورهایی که میتوانست نمادی از تحول در دوره آقای هاشمی باشد، تغییر نگاه به شهروند و مدیریت شهری درکلانشهر تهران بود. این تغییرات مورد انتظار با حضور آقای کرباسچی رقم خورد و شهرداری تهران که در گذشته نهادی صرفا خدماتی بود، باید ارتقا پیدا میکرد و به نهادی اجتماعی بدل میشد؛ یعنی نهاد اجتماعیای که کار خدماتی هم انجام بدهد. برای این کار نیازمند برقراری ارتباط خوب با شهروندان بود. قرار شد در گام اول این نقش را یک روزنامه بهمثابه پل ارتباطی بر دوش بگیرد؛ روزنامهای که صاحب امتیازش خود شهرداری تهران باشد. آن موقع یک نشریه 16صفحهای بهطور هفتگی و در حد هزار نسخه بهصورت داخلی در شهرداری منتشر میشد که نامش همشهری بود. همین نشریه با تغییرات اساسی به روزنامه همشهری و با گستره ملی تبدیل شد تا پل ارتباطی با مردم باشد. انتشار همشهری پیام، تحول سیاستی نو در نگاه مدیریت شهری در تهران بود.
واکنش روزنامههای غیرمستقل به تاسیس همشهری چگونه بود؟ به هر حال با انتشار همشهری این روزنامهها بخش زیادی از مخاطبان خود را از دست دادند.
آن موقع تعداد روزنامهها زیاد نبود. 6- 5روزنامه سراسری داشتیم و همشهری هفتمین روزنامه سراسری بود. این روزنامهها عموما ماهیت کاملا سیاسی داشتند و نگاهشان انتقادی بود. انتقاد بهمعنای فراگیر که هر جا مشکلی میدیدند آن را به نقد میکشیدند اما نقد ناقص. همشهری بنا به دلایل هویتی با یکسری تحول و تنوع شروع بهکار کرد. نخستین تنوع همشهری این بود که به لحاظ شکلی و جنبههای بصری تغییراتی را مبنا قرارداد؛ چه در قطع روزنامه و چه در نوع چاپ و کیفیت رنگی و زمان انتشار صبحگاهی و نوآوری دربرخی سر فصلهای موضوعی که به آنها پرداخت. به لحاظ محتوایی ملاک همشهری بر این بود که به جای دیدن نیمه خالی لیوان و توجه به نقدهای شکننده، وجه مثبت را هم ببیند. جمعبندی این بود که از منظر رعایت حقوق مدیران خدوم و مسئولان صادق میتوان بخشی از موفقیتها را هم در قالب نیمه پرلیوان به جامعه ارائه داد. این مبنای تحول و تأثیر و جذابیت و افزایش تیراژ همشهری شد تا جایی که روزنامههای دیگرعملا به خاطر فاصلهای که از این نوآوری داشتند، آسیب جدی دیدند. روزنامههای دیگر روزبهروز وضعشان وخیم میشد و ما کمتر از ۲سال از تیراژ 15هزار نسخه به مرز نیم میلیون نسخه در روز رسیدیم. کیهان با مدیریت جناب حسین آقا شریعتمداری، تنها روزنامهای بود که به مخالفت علنی، جدی وتخریبی با ما برخاست و همواره با شعار«ننگ با رنگ پاک نمیشود» به جنگ همشهری آمد و شروع به سمپاشی کرد. آنها برخلاف واقع ادعا میکردند که ما از ظرفیتهای شهرداری بهنفع همشهری استفاده میکنیم.
عطریانفر در روزنامه همشهری - سال 1373
این ادعای درستی بود؟ یعنی همشهری ردیف بودجه داشت و خرج و مخارجش را از شهرداری تهران دریافت میکرد؟
البته که نه. روزنامه همشهری در دوره راهاندازی یک ساختمان و مقداری تجهیزات و کاغذ و در یک بازه زمانی 15ماهه جمعا به میزان3میلیارد تومان ازمنابع شرکتهای شهرداری تهران پول گرفت. با سپریشدن دوره 15ماهه از لحاظ اقتصادی به نقطه سر به سر رسیده و از آن تاریخ بدون دریافت هیچگونه کمکی از شهرداری، روزنامه را منتشر کردیم. از ماه پانزدهم به سودآوری رسیدیم و با موافقت هیأت مدیره تصمیم گرفتیم 3میلیارد تومانی که شهرداری در اختیارمان گذاشته بود را وام تلقی کنیم و با بهره 25تا 30درصد برگردانیم. لذا بعد از سه سال و اندی این کار را انجام دادیم و در ابتدای سال چهارم از حساب همشهری 5میلیارد و 200میلیون تومان به شهرداری تهران اصل و فرع وام دریافتی را برگرداندیم؛ یعنی اصل پول به علاوه ۲میلیارد و 200میلیون تومان سود. پس عملا همشهری با ظرفیتهای مالی خود و مدیریت اقتصادی و مهندسی فرهنگی مستقل کار را پیش برد و موفق هم بود. در بحث جذب آگهی واعلانات از ظرفیت 100درصدی آگهی روزنامه فقط 3درصد به شهرداری تعلق داشت و به نقطهای رسیدیم که نیازی به تلاش بهمعنای ویزیتوری برای جذب آگهی احساس نمیشد. صاحبان آگهی چه بسا تا5روز در صف نوبت درج آگهی خود میایستادند چون اجازه نمیدادیم بیش از 35درصد از حجم صفحات روزنامه به آگهی اختصاص پیدا کند. اینگونه بود که همشهری به یک بنگاه موفق فرهنگی و اقتصادی بدل شد و شهرتش از مرزهای ایران فراتر رفت. پشت دیواربلند شهرداری پاریس یک سازه فلزی به ارتفاع 40متر وجود دارد که روی نمادکروی زمین که روی همین سازه نصب شده لوگوی 20روزنامه معروف دنیا را چسباندهاند. در سفری که به فرانسه داشتم لوگوی همشهری را روی این سازه و بین لوگوی روزنامههای معروف دنیا دیدم. ما هیچ وقت برای همشهری تبلیغ نکردیم و آنها خودشان به این نتیجه رسیده بودند که همشهری با نیم میلیون تیراژ در میان مشهورترینها یک رسانه جهانی است. این نشان میدهد تحریریه و مدیریت فعلی روزنامه همشهری چه مسئولیت خطیری دارند و باید از اعتبار تاریخی نهاد متبوع خود صیانت کنند.
وقتی بهعنوان سردبیر انتخاب شدید تیراژ همشهری ۱۰ هزار نسخه در روز بود. همشهری چگونه به یک روزنامه جهانی بدل شد؟
کلیدیترین سؤال همین است. ریشه این موفقیتها بر میگردد به نیت، اراده و تفکر جمعی که در همشهری حاکم شد. اندیشه ما این بود که رسانه باید بازتابدهنده افکارعمومی جامعه باشد نه فقط ارائهدهنده گرایشهای یک حزب یا گروه سیاسی. ذهنیت حاکم بر روزنامه این بود که مطالبات بر حق مردم در رسانهای که به جامعه مدنی تعلق دارد، خوب منعکس شود. این مهمترین رکن توفیق همشهری بود. ثبات مدیریت، دومین عامل موفقیت همشهری بود. من برای 2ماه به همشهری آمده بودم اما بعد از مدتی همه کارها و مسئولیتهای پیشروی خود را کنار گذاشتم تا موفقیتم در همشهری تثبیت شود. آقای عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت آقای خاتمی در ابتدای کار خود، پیشنهاد معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را به من مطرح کرد اما از ایشان عذرخواهی کردم و براین باور بودم که جایگاه همشهری بالاتر از معاونت مطبوعاتی است. مدتی بعد پیشنهاد مدیرعاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی را داد اما باز هم قبول نکردم. همشهری رسانهای رفیع و بسیار تأثیرگذار شده بود.
به موازات افزایش تیراژ و مخاطب، همشهری چقدر در جریانهای فرهنگی و سیاسی تأثیرگذار بود؟ مسئولان مملکتی با افکار عمومی همسو بودند و بهکار نویی که همشهری در آن سالها انجام میداد اعتنا میکردند؟
بسیاری از مسئولان عالیرتبه کشور چنان وجاهتی برای همشهری قائل بودند که هر گاه پیشنهاد مصاحبهای میدادیم یا میخواستیم برایمان یادداشتی بنویسند در اختیارمان بودند. ما یک ارزیابی هم در حوزه اقتصادی و فرهنگی روزنامه داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که روزنامه همشهری با تیراژ نیم میلیونی و با ضریب نفوذ ۳/۵ در سبد یک میلیون و 700هزار مخاطب یا خانوار ایرانی قرار دارد و عملا همشهری، ۸میلیون نفر زن و مرد و جوان و نوجوان و البته با ضمائمی برای کودکان در خانوادهها مطالعه میکنند. صاحبان آگهی هم مدام از تأثیر آگهیهای روزنامه در کسب و کارشان میگفتند و اگر همشهری تأثیرگذار نبود این چنین مورد اقبال صاحبان آگهی قرار نمیگرفت.
همشهری در دورهای به الگوی موفق روزنامهنگاری مدرن هم بدل شد. آیا وجود روزنامه نگاران شناختهشده در این ماجرا تأثیر داشت یا مدیریت صحیح، همشهری را به غولرسانهای و برندی معتبر در حوزه رسانههای مکتوب بدل کرد؟
من در مقام ارزیابی معتقدم 70درصد سهم توفیق را باید برای جامعه مخاطب و استقبالکنندگان همشهری قائل باشیم. مخاطب زیاد بود که ما را سر ذوق میآورد. سهم 30درصدی هم متعلق به همه نیروهای انسانی شاغل در همشهری بوده است؛ از تحریریه گرفته تا بخشهای فنی، اداری، توزیع و بازرگانی. ما کار تیمی و آرمانی میکردیم. همیشه میگفتم اگر محبوبیت شخصی من بین مجموعه همشهری از 50درصد کمتر شود استعفا میکنم. ما همه برای رشد و بالندگی مجموعه زحمت میکشیدیم و به محض اینکه آثار افت در تیراژ را حس میکردیم، رقابت ایجاد میکردیم. این مجموعه عواملی بود که به رشد و پیشرفت همشهری کمک کرد.
شما بیش از یک دهه بهعنوان سردبیر و مدیرمسئول و مدیرعامل همشهری فعالیت کردید. مهمترین دستاورد شما در این مدت چه بود. فکر میکنید چه چیزی از خودتان در همشهری به یادگار گذاشتهاید؟
در تاریخ ۱۵۰ساله رسانه در ایران، شاهد ۳تحول و نقطه عطف رسانه مکتوب بودهایم. نخستین تحول به سالهای پیش از مشروطه برمیگردد که رسانه منبر بود و هیئت و چیزی به نام رسانه مدرن در فرایند فعالیتهای شهری و جامعه مدنی ایران وجود نداشت و با روزنامه کاغذ اخبار یا صوراسرافیل این آغاز باشکوه و ورود ایران بهاین عرصه مدرن آغاز شد. تحول دوم با راهاندازی روزنامه کیهان و اطلاعات در دوره پهلویها رقم خورد. بهرغم همه انتقادهایی که نسبت به رژیم شاهنشاهی میشود، رسانه نوین با پوستاندازی متناسب زمان در دوره رضا شاه متولد شد. افرادی در این رسانهها کار میکردند که کوچکترین آنها در عصر پهلوی دوم امثال مسعود بهنود است. فراموش نکنیم وقتی فشار رژیم شاه از روی کیهان و اطلاعات برداشته شد آنها چه نقش مهمی در پیشبرد وقوع انقلاب و روزهای بعد از آن ایفا کردند. سومین تحول تاریخی با تولد همشهری رقم خورد و بسیاری از روزنامهها از همشهری تأثیر گرفتند. همشهری میدان مین فضای بسته اجتماعی پس از جنگ را برای بقیه باز کرد. ما شبروهایی بودیم که میدان مین بر سر راه و عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را که منقبض بود باز کردیم و دیگران هم آمدند. این مهمترین دستاورد است.
الان مشغول چه کاری هستید؟
من کارمند بازنشسته وزارت نفت هستم و مسئولیت خاصی ندارم. بخشی از وقتم صرف کمک به انتشار برخی هفتهنامه و ماهنامهها و فصلنامهها میشود و بخشی دیگر به مشاورههای عمومی در سطح مدیران رسانهای اختصاص دارد.
17سال از خداحافظی شما با مؤسسه همشهری گذشته. به همشهری تعلقخاطر دارید یا طور دیگری به این آمدنها و رفتنها نگاه میکنید؟
مگر میشود به همشهری تعلقخاطر نداشته باشم. من در سال 1371و در۳۹سالگی وارد همشهری شدم و تا۵۰ سالگی در این روزنامه حضور داشتم. بنابراین، بخشی از دوران پختگی حیات سیاسی- اجتماعی خود را در همشهری سپری کردم. من یکی از خاطرات بکری که تا به حال نقل نشده را برای شما تعریف کنم. دوستی داشتم به نام آقای مهندس همدانی که مدیر روابط عمومی بیت رهبری بود و میگفت اول صبح برای مقام معظم رهبری روزنامه همشهری میخواهیم. اما روزنامه ساعت8:30 روی دکه میرفت. برای همین ما تدارک دیده بودیم که روزنامه هر روز قبل از ساعت۷ از چاپخانه به دفتر رهبری ارسال میشد. برخی دیگر از دوستان منسوب به رهبری، نقل میکردند که ایشان هر روز صفحه اول روزنامهها را نگاه میکنند، اما همشهری را کنار میگذاشتند تا وقتی نگاه اجمالی به دیگر رسانهها تمام میشد دقایقی را برای خواندن همشهری وقت صرف میکردند. من طی دوران حضورم در همشهری 8-7پیام نقد وتمجید از مقام معظم رهبری دریافت کردم که معمولا بهواسطه آقای وحید حقانیان منتقل میشد. ما همشهری را ساختیم و همشهری این خاطرات را برای ما ساخت.
محمدمهدی کرباسچی، مدیرعامل اسبق همشهری
همشهری از ابتدا برای مخاطب عام هدفگذاری شد
محمدمهدی کرباسچی، یکی از مدیرعاملان اسبق روزنامه است که در 2دوره، سکان هدایت روزنامه مؤسسه همشهری را بهدست داشت. او از سال۱۳۷۱ بهمدت ۵ سال و از ابتدای آذر سال ۹۷ تا ۱۰دی سال ۱۳۹۷ برای مدت کوتاهی در این مؤسسه فعالیت داشته است.
بهعنوان یک مسئول باتجربه در مطبوعات ایران، برای رسانهای همچون همشهری چه راههای برونرفتی از این شرایط و مشکلات پیشنهاد میکنید؟
برای یک روزنامه چند چیز حیاتی و ضروری است. نخست هدفگذاری موضوعی و واقعی نه ظاهری. دوم هدفگذاری مخاطب و سوم طراحی، ایجاد و انتخاب روشها و امکانات مورد نیاز برای رسیدن به اهداف پیشین. در سال شروع، یعنی سال۱۳۷۱ هدفگذاری موضوعی ما 2بخش بود. در وهله اول هدف ما ایجاد روحیه شاداب و بانشاط برای مردم با توجه به اتمام ۸سال جنگ تحمیلی بود. هدف دیگر ما آشناکردن شهروندان با مسائل روز شهری و نحوه بهرهبرداری و استفاده بهینه از خدمات شهری نوین بود. در جامعه ما رسم شده اهداف ظاهرا بیان میشود، ولی درواقع هدفهای دیگری دنبال میشود؛ مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما بعد از انتشار موفقیتآمیز همشهری، برای اینکه از شهرداری عقب نمانند بهترتیب روزنامههای ایران و جامجم را با الگوبرداری از همشهری منتشر کردند. در زمینه هدفگذاری مخاطب هم ما مخاطب را عامه مردم و قشر متوسط و حتی پایین جامعه از نظر تحصیلات و امکانات مالی درنظر گرفتیم نه اندیشمندان و فرهیختگان که اکثریت جامعه را دربر میگیرند. برای رسیدن به اهداف فوق مواردی را اجرا کردیم: خلاصهنویسی مطالب بهطور جدی و کم سابقه، حذف صفحه حوادث از روزنامه، تغییر سایز روزنامه نسبت به روزنامههای موجود آن زمان، عرضه رنگی روزنامه و شروع فروش با قیمت تکفروشی روزنامه با حداقل ممکن یعنی ۲۰ریال. البته موارد دیگری در روش و مدل آگهیها و تحولاتی در نیازمندیها و تغییر روش توزیع و موارد دیگر اعمال شد. هماکنون با توجه به موارد فوق باید دید اصلا هدف انتشار چیست و مخاطب کیست؟
سالها پیش همشهری فضای مرده مطبوعات را زنده کرد و خون تازه در رگهای مطبوعات ایران جاری کرد. آیا همشهری باز هم میتواند به روزهای اوج خود بازگردد؟
الان هم همشهری به شرط خارج شدن از دست دولت پنهان، میتواند همچنان پیشتاز باشد.
در شرایطی که فضای مجازی و رسانه دیجیتال گوی سبقت را از روزنامهها ربودهاند، شما چه پیشنهادی برای استمرار روزنامهها، بهویژه همشهری دارید؟
فضای مجازی مانع حرکت مطبوعات نیست، به شرطی که بدانیم میخواهیم چه کنیم.
طی سالها فعالیت در همشهری، خاطرهای از همشهری و فعالیت در این مؤسسه دارید؟
یکی از خاطرات من به سال۱۳۷۳ بازمیگردد؛ زمانی که در شهر پاریس، المانی برای نشاندادن تأثیر مطبوعات در کره زمین به شکل گوی بسیار بزرگی بر پایه بلند ساخته شده بود. لوگوی مطبوعات معتبر و مطرح جهانی در آن عرضه شد که از منطقه خاورمیانه تنها لوگوی همشهری را ارائه کرده بود. خاطره دیگر من به سال۱۳۸۲ برمیگردد که آقای احمدینژاد شهردار شدند و در نخستین انتخاب مدیرعامل و هیأت مدیره همشهری را تعیین کردند. مدیرعامل جدید که اتفاقا از دوستان قدیمی من بود برای مشورت چندین جلسه دعوت کرد و در خدمتشان بودیم. در آخرین جلسه به ایشان عرض کردم هماکنون ما ۱۷میلیارد تومان در حساب پسانداز بانکی داریم که از محل سود ماهانه آن کل حقوق پرسنل را پرداخت میکنیم. شما کاری کنید که وقتی همشهری را ترک کردید این رقم دوچندان شده باشد.
اندیشه ما این بود که رسانه باید بازتابدهنده افکارعمومی جامعه باشد نه فقط ارائهدهنده گرایشهای یک حــزب یا گروه سیاسی. ذهنیت حاکم بر روزنامه این بود که مطالبات بر حق مردم در رسانهای که به جامعه مدنی تعلق دارد خوب منعکس شود