مردی با عیار بالا
مسعود میر
این حرفها دیگر گفتن و نوشتن ندارد. مگر کسی هست که او را از بر نباشد؟ مگر چند نفر مثل او هستند که برای رفاقت و ناموس و عشق و قاچاق و غیرت و وطن و فقر و لوطیگری و زخم، یک فیلم ساخته باشند؟ اصلا هستند چنین آدمهایی؟ پس نوشتن از مسعودخان فیلمساز، به گمانم برای من و خیلیهای دیگر مثل من که هنوز برای آن خنده تهخطی قیصر حین کاردیکردن هممحلی نامرد، اشک و لبخند ترکیبی بار میزنیم چندان مناسبتی ندارد. برای ما مسعود کیمیایی یک صدای نامیراست؛ یک اعتراض بلند، یک بغض تصویری و یک دمتگرم سینمایی. کیمیایی را سالهاست با بالا و پایین رفتن شاخص کیفیت روی نمودار فیلمسازیاش قضاوت کردهاند، اما اگر این دودوتا چهارتای سلیقه را کنار بگذاریم با مردی مواجه میشویم که عیارش بالاست. گذشته را بیخیال، من از کیمیایی بهعنوان شهروندی مینویسم که همین چندماه پیش نشانداد بدون اینستاگرام و لایو و شیرجهزدنهای هدفمند در دریای مجازی، کنار مردم میایستد. و هنوز خیلی قبل از اینکه در همین صنف سینما، کسی به مخیلهاش خطور کند که بهخاطر شرایط تلخ روزگار، اعتراضی هرچند سمبلیک بروز دهد، بیهیچ ادا و اطواری پیه حملات دشمنان و تندروها را به جان خرید و گفت: دوست ندارم حالا که حال مردم خوب نیست فیلم من تنور جشنوارهای را گرم کند. از کیمیایی بهعنوان شهروندی یاد میکنم که همیشه در تمام فیلمهایش، حتی آنها که برایشان تب نکردیم، چند خشاب دیالوگ و حرفدل ردیف کرد تا برایشان لرز کنیم و یادمان بماند که یک فیلم از مسعودکیمیایی دیدهایم. نوشتههای اینچنینی را باید با سلامت باشید و برایمان بمانید و تبریک مکتوب به پایان برد، اما میخواهم خامی و شجاعت را با هم روی کاغذ ممزوج کنم و بنویسم اگر مسعود کیمیایی همین فردا دیگر، پاشنه رفتن و نبودن را وربکشد بازهم تا همیشه ماندگار است و فراموش ناشدنی.