دمکراسی پوشالی و برزخ شاعران و هنرمندان زمانه
اصغر ضرابی ـ منتقد و روزنامهنگار پیشکسوت
هنرمندان و بهویژه شاعران ما پس از دوره مشروطه به 2دسته تقسیم میشوند؛ یک؛ شاعران برزخی و دو؛ شعرای غیر برزخی.
مراد از شاعران برزخی شعرایی هستند که میخواستند و میخواهند هم طرفداران شعر کلاسیک یا کهن را راضی نگهدارند، هم علاقهمندان به شعر امروز را (همواره گفتهام ترکیب وصفی شعر نو غلط است. شعر ماشین لباسشویی یا تایر موتورسیکلت نیست که نو و کهنه داشته باشد. مگر شعر حافظ، بزرگترین شاعر جهان، شعر کهنه است؟) در این عرصه که نرینهسالاری وجه ممیزی آن است، تلاش و پویههای مادینهای نیز زمانی سترون و گاهی پررنگ رخ نموده است و خانم سیمین بهبهانی که خوشبختانه جوانمرگ نشد و عمری طویل و زندگانی نسبتا مرفهی را هم پشت سر گذاشت یکی از چهرهها و مصادیق بارز شاعران برزخی است که درباره شعر او که بهنظر من از شعرهای استیجاری است و گاهی در جغرافیایی شاعران سوپرمارکتی و حتی شعرای ترانزیستوری قرار میگیرد، مبالغه و حتی غلو هم شده است. ازجمله این مبالغهها اینکه خانم بهبهانی در اوزان و حتی زحافات آنها نوعی نوآوری و بداعت و بالمال براعت استهلال داشته است که این موضوع فاقد استدلال و بهطور کلی نادرست است و بحث در این زمینه نیاز به چند مقاله طویل و ذکر امثله و شواهد بسیار دارد و در این یادداشت سر دستی حتی نمیتوان به یک نکته از صد مورد این مسئله اشاره کرد. البته بهعنوان ایجاز اللفظ و اشباع المعنی به یکی دو مثال بسنده میکنم. مثلا شاعر دیروز میگوید:
باز آمد یارم به شادکامی
کی باشم شاد ارکنون نباشم
که این بیت در بحور با اوزان شمس قیص در بحر قریب مسدس اخرم اخرب یعنی مفعولن مفعولن فاعلاتن است. اگر مثلا خانم بهبهانی بخشی از این بحر را در یک بیت بحر مشاکل مثمن مکفوف مقصور (کار جان ز غم عشقات ای نگار بسامان هست چون سر زلفین دلربات پریشان) فاعلات مفاعیل ادغام یا تلفیق و اظهار کند، آیا این امر را میتوان ابداع یا نوآوری تلقی کرد؟ البته خیر. نام این کار را فقط باید تبادر به تدخیل و نوعی استخدام ذوقی گذاشت. اگر فروغ فرخزاد، شاعر بزرگ ایران بر اثر تعلیمات و آموزشهای ابراهیم گلستان، روشنفکر و نویسنده و هنرمند تراز اول ایران، در اواسط یا اواخر ترادف بحور نوعی تسریع و تبسع شمولی درمورد ازاحیف و زحافات ایجاد میکند این امر بر اثر موسیقی کلام و موسیقیایی کمککننده به صور خیال است که بدون وارد کردن لطمه به ارکان وفور صورت میگیرد. در واقع شعر خانم بهبانی جزء شاعران استیجاری است و به کوتاه سخن یعنی اینکه شعر و شبهشعر (که مقوله بسیار مبسوط و مفصلی است) در آثار او جای خود را تعویض میکند به مانند تعویض ادبیات یا اشعار ملی بهجای ادبیات میلی و در واقع از شعرهای گلوسوز و اشعاری که با آرزوهای دیریاب عرصه مجال ظهور میدهند، در آثار وی چه در چلچراغ چه در مرمر و... خبر چندانی نیست. ولی خوشبختانه خانم بهبهانی ابیاتش به مانند پروین اعتصامی برای انتباه و عبرت نیست و گاهی معنییابی او جلوهای رضایتبخش دارد و دمکراسی پوشالی - هنری و شعری که متأسفانه گریبانگیر بسیاری از شاعران ماست که با قیافههای حقبهجانب هزینهزایی را بهجای فایدهمندی همواره غالب ما کردهاند، چندان در شعر خانم بهبهانی جایی ندارد که این خود جای امیدواری است. بهنظرم خانم بهبهانی باید از عوان شاعری به جای کثرت ابیات و اشعار به نقدهای کاونده درون خود بها میداد و مجملگویی را جای سخن طویل جایگزین میکرد. مگر حافظ با اندکی غزل، بزرگترین شاعر جهان نیست.