شناسنامه برای افغانستانی -ایرانیها
آرش نصر اصفهانی _ پژوهشگر اجتماعی
سلسلهای از رویدادها در ماههای اخیر سبب شده وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران و شرایط زندگیشان مورد توجه بیشتری قرار گیرد. عموما مصایب این بخش از ساکنان این کشور در میان انبوه مسائل روزمره توجهی جلب نمیکند و ازهمینرو چنین فرصتهای محدودی را باید غنیمت دانست و از آن برای بهبود وضعیت مهاجران و خصوصا پیش بردن برنامههای ادغام ساختاری بهره گرفت. بعد از بهثمر نشستن تلاشهای تحسینبرانگیز بخشی از سیاستگذاران و فعالان مدنی برای شناسنامهدار شدن کودکان حاصل از ازدواج مادران ایرانی و پدران خارجی از هماکنون باید به گامهای بعدی در این مسیر اندیشید. گرچه هنوز باید منتظر چگونگی اجرای این قانون در عمل ماند اما همین الگو را میتوان این بار برای آن دسته از مهاجرانی پیگرفت که دهههاست ساکن ایراناند اما هنوز وضعیت تابعیت آنها تغییر نکرده است. جوانان و کودکانی از نسلهای دوم و سوم مهاجران افغانستانی که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شدهاند و امروز گرچه در عمل ایرانیاند اما مدارک هویتیشان غیر از این میگوید.
خودسوزی فرزند «نجیب مایل هروی»، پژوهشگر ادبیات فارسی در روزهای گذشته بیان اعتراض همین نسل از مهاجران نسبت به شرایط زندگیشان در ایران است. آنها خواهان بهرسمیت شناختهشدن در این سرزمین، حقوق برابر و برخورداری از همه فرصتهایی هستند که یک جوان ایرانی از آن بهرهمند است.
بهدنبال این حادثه اعطای اقامت به مایل هروی بهدرستی به پاس خدماتش به سرعت انجام گرفت اما این حق میتواند شامل بسیاری از کارگران مهاجر نیز باشد که طی این سالها در بخشهای مختلف اقتصاد ایران در کشاورزی، دامداری، ساختمان، عمران و مانند آن خدمات شایانی به این کشور داشتهاند. وقت آن رسیده که وضعیت معلق و موقت بسیاری از آنها و خانوادههایشان که دهههاست در ایران زندگی میکنند پایان پذیرد و از حق اقامت دائم و شناسنامه ایرانی برخوردار شوند.
ایران اگرچه در زمره پناهندهپذیرترین کشورهاست اما از جهت اعطای شهروندی و تغییر وضعیت پناهنده به شهروند کارنامه درخشانی ندارد. تخمین زده میشود بیش از 2میلیون افغانستانی در ایران زندگی میکنند که حدود یک میلیون نفر از آنها از سوی دولت ایران بهعنوان پناهنده به رسمیت شناخته میشوند. این گروه غالبا بیش از 2دهه است در ایران ساکن هستند و مجوز اقامت آنهابهطور سالانه تمدید میشود. گرچه قانون مدنی در ایران ظرفیتهای فوقالعادهای برای اعطای تابعیت به این جمعیت دارد اما در دهههای اخیر اعطای تابعیت ایرانی به یک مهاجر خارجی بسیار نادر بوده است. شرایط کنونی اعطای اقامت دائم و بلندمدت نیز بهگونهای تدوین شده که تنها برای ثروتمندان قابل استفاده است و خانواده کارگری که سالهاست در این کشور زندگی میکند بهرهای از آن نمیبرد.موضوعات و مناقشات بسیار زیادی وجود دارد که با گفتوگو و توافق میان مسئولان 2کشور ایران و افغانستان قابل حل است و میتواند از مشکلات مردم هر 2کشور بکاهد. اما به این نکته باید توجه کرد که موضوع تابعیت مرد و زنی که در ایران به دنیا آمدهاند، در ایران تحصیل کردهاند، در ایران شاغل هستند و فرزندانشان در ایران به دنیا آمدهاند، موضوع داخلی ماست. پذیرفتن این خانواده بهعنوان یک خانواده ایرانی بیش از آنکه به سیاست خارجی و روابط ما با افغانستان مرتبط باشد، به تلقی ما از ایرانی بودن، تعهد به برابری و احترام به حقوق انسانی بازمیگردد. نتایج یک نظرسنجی از مردم تهران که اخیرا بخشی از آن بهصورت عمومی در روزنامه شرق منتشر شد نشان داد 57درصد مردم تهران با شناسنامه دادن به فرزندان مهاجرانی که 40- 30 سال است ساکن ایرانند موافق و تنها 27درصد مخالفند. همین همدلی مردم با رنج حاصل از بلاتکلیفی و عدمپذیرش در جامعه، بهترین پشتوانه برای گام نهادن در این مسیر است.