انتقام خونین از خواستگار فراری
وقتی خواستگار قلابی غیبش زد، دختر جوان همه جا را بهدنبالش گشت و وقتی توانست ردی از وی بهدست آورد، نقشه آدمربایی کشید و خواستگار فراری را تا پرتگاه مرگ پیش برد.
به گزارش همشهری، چند روز پیش رهگذران در یکی از خیابانهای غرب تهران خودروی پژویی را دیدند که 2دختر و یک پسر در داخل ماشین بهجان پسر جوانی افتاده و او را کتک میزدند. لحظاتی بعد آنها پسر جوان را که خونآلود بود از ماشین به بیرون پرت کرده و متواری شدند. پسر زخمی به بیمارستان منتقل شد و پس از بهبودی با حضور در دادسرای جنایی تهران به شکایت از ضاربان پرداخت و به بازپرس شعبه چهارم دادسرا گفت: برای انجام کاری به حوالی فرودگاه مهرآباد رفته بودم. وقتی کارم انجام شد و در حال خروج از فرودگاه بودم ناگهان خودروی پژویی مقابلم ترمز کرد. پسری جوان پشت فرمان بود به همراه 2دختر دیگر. 2نفر از آنها از ماشین پیاده شدند و با تهدید و زور مرا سوار ماشین کردند. وی ادامه داد: آنها چند ساعتی در خیابان چرخیدند و در این مدت مدام مرا کتک میزدند. تا حدی که از شدت درد و خونریزی بیحال شدم. آنها وقتی وضعیتم را دیدند توقف کردند و مرا به بیرون پرت کردند و متواری شدند. پسر جوان ادامه داد: آدمربایان را به خوبی میشناسم، یکی از دخترها مرضیه نام دارد که مدتی قبل با او در فضای مجازی دوست شدم و قصد داشتیم ازدواج کنیم. اما دچار اختلاف شدیم و رهایش کردم. آدمربای دیگر راضیه خواهر مرضیه و پسر جوان نیز نامزد راضیه است. من حدس میزنم که آنها بهدلیل اینکه من به خواستگاری مرضیه نرفتهام این بلا را سرم آوردهاند.
روایتی دیگر
با این شکایت، تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس دادسرای جنایی راهی محل زندگی گروگانگیران شدند و آنها را دستگیر کردند. مرضیه دختر جوانی که نقشه گروگانگیری را طراحی کرده بود وقتی مقابل قاضی جنایی قرار گرفت گفت: یکسال و نیم قبل با محمد(شاکی) در تلگرام آشنا شدم. مدتی بعد قرار ملاقات گذاشتیم و او در همان قرار اول از من خواستگاری کرد و گفت قصدش ازدواج است. اما در حقیقت قصد فریب مرا داشت. چرا که هر بار بهانهای میآورد برای اینکه خواستگاری را به تعویق بیندازد. با این حال من به او اعتماد داشتم و تصور میکردم که عاشقم است. او با چرب زبانی فریبم داد و ماشینم را از چنگم در آورد. در آن زمان خلافی ماشینم زیاد بود و محمد میگفت که آشنایی دارد که میتواند خلافیام را کم کند و به این بهانه ماشینم را که به تازگی خریده بودم به همراه مدارکش از من گرفت و رفت و دیگر او را ندیدم. مدتی بعد شنیدم که او با سندسازی ماشین را فروخته است. در همه این مدت بهدنبال او بودم تا اینکه چند روز قبل از یکی از دوستان مشترکمان شنیدم که محمد روز حادثه قصد دارد برای انجام کاری به فرودگاه مهرآباد برود. برای همین همراه خواهرم و نامزد او به فرودگاه رفتیم و او را با زور سوار ماشین کردیم. قبول داریم که او را کتک زدیم اما از شدت عصبانیت بود چون او خیلی در حق من بدی کرده بود. میخواستم هرطور شده به پولم برسم اما ناگهان محمد نیمهجان شد. خون زیادی از او میرفت و باعث شد که ما وحشت کنیم. به همین دلیل ترسیدیم و محمد را حوالی میدان آزادی به بیرون از ماشین پرتاب کردیم تا مردم او را به بیمارستان ببرند و نجات پیدا کند.
پس از اعترافات متهمان، قاضی جنایی برای آنها قرار قانونی صادر کرده و آنها برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.