از همان ابتدای کار، تفکر مبارزه با اشرافیگری و سرمایهداری بیش از حد نیاز پررنگ بود. تمرکز همه ارگانها و نهادها و مردم بر این بود که نکند شرایط برای متمولان تسهیل شود.
«روزانه 8میلیون جابهجایی در سطح تهران انجام میگیرد که 70درصد آن با وسایل نقلیه عمومی انجام میشود.»؛ حتما با خواندن این جمله حس تعجبتان برانگیخته شده اما این آمارترافیکی مربوط به تهران سال 63 است.
مرکز هنرهای نمایشی با مدیریت علی منتظری در سال ۱۳۶۳ فعالتر از گذشته است و پس از مدتها درگیری، بار دیگر جلسات نقد و بررسی نمایشها در مجموعه تئاترشهر برگزار میشود. ا
«ما شریک همه مردم هستیم. برای ما ملیت و نژاد مطرح نیست. فقط برای ما این مهم است که چه کسانی دوست ما هستند و چه کسانی دشمن ما. تمام کارگران دوست ما و تمام پولدارها و تمام آن کسانی که بر ما حکومت میکنند دشمن ما هستند.»
بلیت درجه یک - اگر شما در سال63، 9هزارتومان در جیبتان پول داشتید میتوانستید هزار بار به سینما بروید و فیلم تماشا کنید. با همین پول اما در حاضر یک فیلم را هم به زور میتوان تماشا کرد.
طبیعی است که هر انسانی، نیاز به خوراک و پوشاک و سقفی برای استقرار و... دارد. اینها جزو بدیهیات است. اما وقتیکه بخشی از این رویکردهای بدیهی، رنگ مد و رنگ زمانه را بهخود میگیرند، کمی قصه عوض میشود.
در میان گشتوگذار لای کتابها به سال63 که میرسم تعداد کتابهایی که یادم میآید بیشتر میشود؛ از «دو منظره» غزاله علیزاده گرفته تا «ثریا در اغمای» اسماعیل فصیح. اما پرسهای که قرار است امروز میان صفحات یک کتاب بزنم.
گمان نمیکنم برای اهل موسیقی دهه60، دورانی برای ستایش باشد. من آن دوره را به یاد ندارم و در نیمهاش به دنیا آمدهام، اما تاریخ به من دهه شصتی هم این پیام روشن را میرساند که آن روزها، آن سالها و آن ساعات برای کمتر کسی یادآور خوشیهای اصیل است.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .