میخواهم از یکنسبت بگویم؛ نسبتی میان یکشخص و یکشهر با اهالیاش؛ نسبتی که فصل مشترکش، شعر است و موسیقی که «خیامخوانی» نامش نهادهاند.
میدانی قصه چیست؛ اینکه ساحتهای مختلف، نقشها و وظیفههای مختلفی برای آدمی تعریف و تبیین میکند. اما اینها که گفتم یعنی چه؟
موزه، تنها جای نسخههای اصل
اول آخر
در دنیایی که در ابعاد مختلف جای بدلیجات است از رفتارهای ساختگی گرفته تا پروفایل بزککرده در شبکههای اجتماعی و نسخههای کپی شده در سینما و حتی معماری، «موزه» تنها جای باقی مانده برای نسخههای اصل است.