خروج از ایستگاه برلین
تصمیم دولت آلمان برای ممنوعیت کامل فعالیتهای حزبالله در این کشور بهمعنای پایان بخش مهمی از روابط خارجی حزبالله است
سیاوش فلاحپور ـ خبرنگار
سرانجام مقاومت دولت آلمان در برابر بوندستاگ (پارلمان فدرال این کشور) به پایان رسید و حزبالله رسما در لیست گروههای تروریستی قرار گرفت که مجوز فعالیت در خاک آلمان را ندارند. بر این اساس، حزبالله لبنان دیگر حق تنظیم هیچگونه کنش اجتماعی، نظیر راهپیمایی، تبلیغات عمومی و... در داخل آلمان را ندارد چرا که پلیس این کشور میتواند صرفا با مشاهده سادهترین نمادهای متعلق به حزبالله، ازجمله پرچم، تصاویر رهبران این گروه یا... وارد عمل شود و افراد مرتبط با این نمادها را دستگیر کند؛ دستگیریهایی که ممکن است مجازات زندان تا سقف یک سال را بهدنبال داشته باشد. همچنین به نوشته روزنامه بیلد آلمان، پلیس این کشور میتواند درصورت اثبات رابطه سازمانی افراد با حزبالله، داراییهای آنان را مصادره کند.
این حادثه، نقطه عطفی مهم در تاریخ روابط خارجی حزبالله بهشمار میآید و نمیتوان آن را با فشارهای دیگر کشورهای غربی علیه حزبالله مقایسه کرد، چراکه آلمان و مشخصا شهر برلین، اصلیترین پایگاه حزبالله لبنان در اروپا بهحساب میآید؛ پایگاهی که عوامل مختلفی از بدنه انسانی (کادر و هوادار) تا شبکه اقتصادی-تجاری را شامل میشود. ریشه وجود چنین پایگاه قابل توجهی در قلب اروپا، علاوه بر رویکرد نسبتا متفاوت سازمان اطلاعات آلمان به حضور صدها هزار مهاجر لبنانی در این کشور برمیگردد؛ مهاجرانی که از اواخر دهه70 و درپی جنگ داخلی لبنان کشورشان را به مقصد آلمان ترک کرده و حالا به بخشی جداییناپذیر از جامعه و اقتصاد این کشور تبدیل شدهاند. همراهی این بدنه اجتماعی- اقتصادی با حزبالله، تا حد زیادی راه را برای افزایش نفوذ نرم این گروه لبنانی در اروپا طی 3دهه گذشته فراهم کرد؛ نفوذی که بهنظر میرسد سهم مهمی در قدرت اطلاعاتی و تامین منابع مالی حزبالله در خارج از مرزهای لبنان داشته است.
پیش از این اتحادیه اروپا در سال2013 شاخه نظامی حزبالله لبنان را بهعنوان گروه تروریستی اعلام و هرگونه حضور یا فعالیت این شاخه را در تمام کشورهای عضو اتحادیه ممنوع کرده بود. با این حال کشورهایی نظیر آلمان طی 6سال گذشته با استفاده از ظرفیت دوگانه نظامی-سیاسی در برابر فشارهای آمریکا، اسرائیل و انگلیس برای ممنوعیت کامل فعالیتهای حزبالله مقاومت میکردند. اما تحولات اخیر که از یک سال قبل شروع شده و در پنجشنبه هفته گذشته با حمله پلیس آلمان به مراکز دینی-فرهنگی حزبالله در برلین به اوج خود رسید، نشان میدهد دیگر عمر این بازی به پایان رسیده است.
پیشینه روابط حزبالله آلمان؛ پای تهران در میان است
ریشههای ارتباط آلمان با حزبالله به دهه80 میلادی بر میگردد. لورین هریسون، تحلیلگر امور امنیتی در مقالهای مفصل در سایت نونپست که در سال2015 منتشر شده در اینباره مینویسد: نقطه آغاز تماس میان طرفین به ربودن یک تاجر آلمانی در بیروت در اواخر دهه80 برمیگردد؛ وقتی سازمان اطلاعات آلمان با استفاده از نفوذ و دسترسیهای منطقهای خود، بدون رجوع به آمریکا یا اسرائیل مستقیما با حزبالله، سوریه و ایران وارد مذاکره شد. موفقیت این مذاکره راه را برای افزایش تماسهای دوجانبه بهمنظور حل پروندههایی که عمدتا با آدمربایی یا آزادی اسرا مربوط بوده است باز میکند.
در نتیجه این فرایند، آلمان بهتدریج در قامت بازیگری فعال برای میانجیگری و حل پروندههای مربوط به آدمربایی و اسرا در سطح خاورمیانه شناخته میشود؛ الگویی که حتی محدود به حزبالله نمانده و در روابط میان حماس و اسرائیل نیز با موفقیت بهکار گرفته شد. به ادعای لورین هریسون، اگرچه اسرائیل در ابتدا از نقش میانجیگری آلمان بهدلیل نتایج مثبت آن (آزادی اسرایی که به هیچ وجه امکان دسترسی به آنها را نداشت) استقبال میکرد، اما بهتدریج در اینباره تغییر موضع داد. علت این تغییر موضع، افزایش حضور حزبالله در آلمان و البته تعمیق روابط تهران-برلین عنوان شده است.
در مقاله منتشر شده در نونپست به نقل از یک افسر امنیتی اسرائیلی که نخواسته نامش فاش شود آمده: ما فهمیدیم که آلمان در پوشش میانجیگری برای حزبالله بهدنبال افزایش روابط همه جانبهخود با ایران است، برنامهای که بهطور جدی از جانب ایران بعد از جنگ با عراق نیز مدیریت میشد. این فرایند علاوه بر آنکه با اصل انزوای بینالمللی ایران در تعارض بود تهدیدات دیگری را هم در سطح منطقه و اروپا متوجه منافع اسرائیل میکرد.
نگاهی به روابط خارجی ایران بعد از جنگ در دهه70 البته افزایش چشمگیر روابط تهران و برلین را تأیید میکند؛ افزایشی که با روند رو به بهبود ارتباط ایران و سایر کشورهای اروپایی تفاوتهای قابلتوجهی داشت. سیدحسین موسویان، سفیر وقت ایران در آلمان، در کتاب بررسی روابط ایران و آلمان مینویسد: روابط دیپلماتیک بین 2کشور آنچنان قوتی یافت که در سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵ بیش از ۳۰۰هیأت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و پارلمانی ایرانی و آلمانی در سطوح مختلف، بین 2کشور مبادله شدند.
ریشه افزایش چشمگیر روابط ایران-آلمان از منظر تهران به تئوری حاکم بر سیاست خارجی در دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی برمیگردد؛ تئوریای که با عنوان «بهبود روابط با غرب منهای آمریکا» شناخته میشد. موسویان در همان کتاب مدعی است نیازهای استراتژیک آلمان برای رقابت با شرکای غربیاش باعث شد این کشور از منظر تهران به گزینهای مطلوب برای سرمایهگذاری سیاسی و افزایش رابطه تبدیل شود. لورین هریسون نیز به نقل از منابع غربی میگوید که این روابط در دولت هاشمی رفسنجانی با محوریت چهرههایی نظیر علی فلاحیان و علی اکبر ولایتی به شکل قابلتوجهی توسعه یافت و منجر به شکلگیری شبکهای از ارتباطات و همکاریهای مقامات دیپلماتیک، اطلاعاتی و اقتصادی میان 2طرف شد.
به این ترتیب در سایه افزایش روابط تهران و برلین، موقعیت حزبالله در آلمان قویتر میشود، تا جایی که حتی بعد از وقوع تنش میان ایران و آلمان بر سر پروندههایی نظیر میکونوس، مسیر روابط حزبالله و آلمان همچنان ادامه مییابد. جالب آنکه طی سالهای گذشته نیز ظهور تهدیدهای امنیتی جدیدی نظیر داعش، روابط دوجانبه حزبالله-آلمان را بیش از پیش تقویت کرد، چرا که سازمان اطلاعات آلمان برای شناسایی شبکههای تروریستی داعش در اروپا و مقابله با آن به کمک حزبالله نیاز داشت. با این حال اما تحولات یک سال گذشته
بیانگر سیر نزولی این روابط است؛ تحولی که بیشک ریشه در فشارهای مستقیم دولت ترامپ و البته لابیهای اسرائیل و عربستان در آلمان دارد.
نگاهی به تحولات 3دهه گذشته نشان میدهد قطار روابط حزبالله و آلمان مسیر طول و درازی را پشت سر گذشته است؛ از بحرانهای گروگانگیری دهه80 تا مذاکرات سهجانبه با اسرائیل، تقویت همکاریهای تجاری، نبرد مشترک با داعش و... اگرچه حالا دیگر بهنظر میرسد این قطار بعد از سفری طولانی به ایستگاه پایانی خود نزدیک شده است.