گرامیداشت کارگر در عصر سوداگری
فرامرز توفیقی _ نماینده کارگران در شورایعالی کار
مناسبت بامسمای «روز جهانی کارگر» در روز نخستماه می(11اردیبهشت) پاسداشت واژه کار است و هیچگاه در واقعیت از حد شعار فراتر نرفته است. در بنگاههای اقتصادی همواره شعار میدهند که ارزشمندترین سرمایه آنها نیروی انسانی است اما عمدتاً ارزشی برای نیروی انسانی و کارگر قائل نمیشوند. ماجرا سخت ساده است؛ شما به بازار میروی و یک گلدان برای خانه میخرید. اگر ارزش گلدان کم باشد، ممکن است آن را بدون اینکه هراسی از شکستنش داشته باشید، هرجایی بگذارید؛ اما اگر آن گلدان فاخر و گرانقیمت و ازنظر شما ارزشمند باشد آن را جایی میگذارید که هم جلوه بیشتری داشته باشد و هم کمترین خطری آن را تهدید نکند. ماجرای اهمیت دادن به کارگران در بنگاههای اقتصادی نیز همین است. اگر همانگونه که شعار میدهیم، کارگر، ارزشمندترین دارایی بنگاه اقتصادی و کارفرماست، پس باید دغدغه و مشکل کارگر، دغدغه و مشکل کارفرما باشد و اگر کارگر از مشکل مسکن و معیشت و نبود آرامش و امنیت شغلی و بینشاطی رنج میبرد، این کارفرماست که باید مقدمات رفع این مشکلات را فراهم آورد. درحالیکه بنگاههای اقتصادی ما هیچگاه از شعار فراتر نمیروند؛ زیرا امور بهجای صنعتگران در دست سوداگران است. اتاق بازرگانی در اختیار سوداگران است. سازمان صنعت و معدن را سوداگران اداره میکنند و حوزه دانشبنیان را نیز سوداگران گرفتهاند. در این وضع طبیعی است که کسی به کارگر و ارزشمندی نیروی کار فکر نمیکند که اگر غیراین بود کمیت معیشت کارگر همیشه لنگ نمیزد و برای گذران زندگی، تأمین مایحتاج، تهیه مسکن، امنیت شغلی و تمدید قرارداد، یک سر و هزار سودا نداشت. همه این مسائل باعث شده سهم کارگر و زندگی او از تولید و قیمت تمامشده کالا تقریباً هیچ باشد. در سال رونق تولید کارگران سهمی از تولید نداشتند و در سال جهش تولید نیز گویی وضع به همین منوال است؛ درحالیکه وقتی صحبت از تولید و ارکان تولید اعم از رونق، جهش یا حمایت از تولید به میان میآید، تحقق همه این مسائل منوط به انجام کار است که عجین شده با کارگر است. اگر قرار باشد اتفاقی در حوزه رونق و جهش رخ دهد بهدست کارگر رخ میدهد و برای تحقق آن باید مسائل حوزه کارگری و مشکلات این قشر بهدقت بررسی و با راهکارهای مناسب رفع شود. وقتی پیرو فرموده رهبر انقلاب، درباره جهش تولید صحبت میکنیم و از تلاش برای تحقق این شعار دم میزنیم، حواسمان باشد که باید تولید را بالا ببریم، افزایش عرضه ایجاد کنیم، برای جذب تقاضا قادر به رقابت در بازار باشیم و برای رقابت، قیمت تمامشده را کاهش دهیم. اما دمدستیترین سناریویی که متأسفانه از سوی بنگاههای اقتصادی مطرح میشود این است که برای تحقق جهش تولید باید هزینه کارگر کاهش پیدا کند درحالیکه این سناریوی اشتباه دقیقاً همان چیزی است که هر تلاشی را برای جهش تولید خنثی میکند. اگر در اقتصاد ایران قرار است جهش تولید اتفاق بیفتد، بهدلیل محدودیتهایی که وجود دارد باید نگاهها به بازار داخل باشد و با افزایش تیراژ تولید، قیمت تمامشده کاهش پیدا کند. البته در این بازار هم باید کسانی باشند که بهعنوان مصرفکننده قدرت خرید داشته باشند و این کالاها را خریداری کنند. در این روند تولید مستمر و یکپارچه، سرنوشت همه امور را کارگر تعیین میکند که باید بیشتر تلاش کند تا تولید بالا برود، بهتر کار کند تا کیفیت افزایش یابد و قدرت خرید داشته باشد تا آن کالا را از بازار بخرد. بهعبارتدیگر با کارگری که نه امنیت شغلی و نه آرامش روان دارد، نه معیشتش تأمین میشود و نه قدرت خرید. جهش تولید هم در حد شعار باقی میماند. براساس آمارها، هزینه دستمزد در قیمت تمامشده کالا و خدمات بهصورت میانگین در رشتههای مختلف بین 6تا 13درصد قیمت نهایی است، اگر تیراژ تولید افزایش پیدا کند؛ هزینه دستمزد بهطور چشمگیری کاهش مییابد و درصورت تحریک تقاضا میتواند به جهش جدی در تولید منجر شود. حالا باید کمی عاقلانه به این مسئله نگاه کرد که کارگران بزرگترین بخش از جمعیت ایران را تشکیل میدهند و باید یکی از اهداف اصلی تحریک تقاضا باشند؛ اما آیا وقتی هزینه معیشت یک خانوار کارگری براساس توافق شرکای اجتماعی 4میلیون و 940هزار تومان تعیین شده و در چانهزنیهای مزدی، افزایش حداقل دستمزد به 2.8میلیون تومان مورد مخالفت قرار گرفته، بازهم مجالی برای تحریک تقاضا در بازار باقی میماند؟