ابرهای تیره و تار
سعید مروتی _ روزنامهنگار
فرض کنید داستان کرونا همین فردا به پایان میرسد و همهچیز به شرایط روزهای قبل از کرونا بازمیگردد. پایان همه تشویشها، نگرانیها، خانهنشینیها و تعطیلیها. پایان مرگهای کرونایی، بیمارستانهای شلوغ و خستگی و فرسودگی کادر درمانی. با این اقتصاد به بنبست رسیده، با این کسبوکارهای ویران و این لشگر بیکارشدگان چه باید کرد؟ بودجه سال۹۹ که قبل از ماجرای کرونا تدوین شده و تازه قیمت نفت هم در این فاصله سقوط وحشتناکی کرده، چقدر ضمانت اجرایی خواهد داشت؟ تحریمهای همهجانبه آمریکا، فروش همین نفت ارزانقیمت را هم به حداقل رسانده و تمهیدات دولت برای صادرات هم در همین یکی دوماه با موانع جدی که حاصل بحران کروناست، مواجه شده. صنعت گردشگری هم که عملا وجود نداشته. میماند درآمدهای مالیاتی که دولت پیشبینی کرده بوده. با این وضعیت اقتصادی و بازار خراب آخر سال و تعطیلی و رکود ابتدای سال۹۹، گرفتن مالیات به ماموریتی غیرممکن میماند. به اینها معوقات بانکی بنگاهداران را هم اضافه کنید. قبل از کرونا برخی کارشناسان ۵۰درصد کسری بودجه برای سال۹۹ پیشبینی کرده بودند، حالا با این بلایی که نازل شده و درآمدهایی که محقق شدنش بسیار دشوار است و هزینههای سنگین پیشبینی نشده چه باید کرد؟ سؤال کلیدی این است: کشور در سال۹۹ قرار است چگونه اداره شود؟ کرونا مشکلی جهانی است و این بلای آخرالزمانی تقریبا بر همه جای دنیا نازل شده. اقتصاد کشورهای بزرگ صنعتی هم آسیبهای جدی دیدهاند و میبینند. مثلا میزان خسارتی که تا امروز به اقتصاد کشورهای چین و آمریکا وارد شده، سر به فلک گذاشته و این تازه از نتایج سحر است. برای کشور ما که از تحریم آسیبهای جدی خورده و دشمن غدار در همین روزهای کرونایی از لزوم بیشترکردن فشار تحریمها میگوید، چه چشماندازی را میشود متصور شد؟ الان همه چشمانتظار قطع زنجیره ابتلا هستیم و همه هست و نیستمان در پایان کرونا خلاصه شده؛ فردا که برسد این زخمهای عمیقی که بر پیکر اقتصاد کشور و معیشت شهروندان وارد آمده را چگونه ترمیم کنیم؟ نهادهای مسئول و مشخصا دولت روحانی چه نقشه راهی برای عبور از این مسیر دشوار و پرالتهاب دارد؟ عجالتا همین الان چه تدبیری برای مردمی که روزیشان را بهسختی از همین خیابانها و پیادهروها درمیآوردند، اندیشیده شده و این تدابیر چقدر میتواند کارآمد باشد؟ وزارت کار چقدر آمادگی پرداخت بیمه بیکاری به کارگرانی که شغلشان را در همین یکی دوماه از دست دادند، دارد؟ کارگران روزمزد چه؟ آدمهای پیادهرو، دستفروشها و... چه؟ کاسبان خرد که بازار شب عید را هم از دست دادند، چه باید کنند؟ تعلل دولت در اعلام قرنطینه از همین نگرانیها میآمد. تأکید بر اینکه کسبوکارها نباید تعطیل شود هم محصول تامل و نگاه به خزانهای بود که همه میدانیم چه وضعیتی دارد. و مسئله اینجاست که هیچکس نمیداند بحران کرونا کی تمام خواهد شد و این شرایط غیرعادی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. فعلا همه به زندهماندن فکر میکنیم ولی فقط این کرونا نیست که ما را از پا درمیآورد. فقر ما را در برابر هر مشکلی آسیبپذیرتر میکند. سرپرست خانوادهای که درآمدش متصل به حضور در کوچه و خیابان و کارخانه و رستوران و... بوده، از کجا بیاورد و شکم زن و بچهاش را سیر کند؟ آنها که در این روزهای تلخ ستون خانهشان را از دست دادهاند، چه باید بکنند؟ کشور برای خروج از بحران و بیرون آمدن از بنبستی که دچارش شده، نیازمند اتخاذ تصمیمات بزرگ است؛ تصمیماتی که فقط اقتصادی هم نیستند و صرفا با انضباط مالی و صرفهجویی و... نمیتوان این ابرهای تیره و تار را کنار زد. باید پیش از آنکه دیر شود، کاری کرد.