
ادعای عجیب سارق خودرو
سرقت میکردم تا پول دیه جور کنم

مرد جوان از یکی از شهرهای جنوب کشور راهی پایتخت شد که کار کند و بتواند پول دیه برادرش را که در زندان بود جور کند اما در بین راه با یک سارق حرفهای آشنا و تصمیمش برای کار عوض شد.
بهگزارش همشهری، چند شب پیش مأموران گشت پلیس در یکی از خیابانهای شمال تهران به 2مرد که رفتار مرموزی داشتند مشکوک شدند و آنها را زیرنظر گرفتند. آن دو نفر سوار بر یک خودروی پراید بوده و کنار خیابان توقف کرده و بهنظر میرسید که ماشینهای دیگر را زیرنظر گرفتهاند. مأموران به استعلام شماره پلاک خودروی مردان مرموز پرداختند که مشخص شد خودروی پراید 2روز قبل از مقابل خانهای در غرب تهران به سرقت رفته است. در این شرایط مأموران 2مرد جوان را که حالا از ماشین پیاده شده بودند زیرنظر گرفتند و در همین هنگام آنها به سمت خودروی دیگری که کنار خیابان پارک شده بود رفتند و با وسیلهای که در دست داشتند قصد باز کردن در ماشین را داشتند. 2مرد مشکوک در آن نیمهشب قصد سرقت لوازم خودرو را داشتند که در این شرایط مأموران به سمت آنها رفتند تا دستگیرشان کنند. دو سارق که با دیدن پلیس وحشت زده شده بودند شروع به فرار کردند. هردو با پای پیاده میدویدند و مأموران هم بهدنبالشان بودند. عملیات تعقیب و گریز با بازداشت مردی که سنش از همدستش بیشتر بود پایان یافت اما متهمی که جوانتر بود موفق شد در تاریکی شب از دست مأموران فرار کند.
سرقتهای سریالی
متهمی که بازداشت شد 45ساله بود. او اعتراف کرد که با همدست 35سالهاش دست به سرقت خودرو و لوازم آن میزد. با اطلاعاتی که او در اختیار پلیس قرار داد ماموان موفق شدند چند ساعت بعد همدست وی را که طراح نقشه دزدی بود دستگیر کنند.
آنها در بازجوییها به سرقتهای سریالی اقرار کردند و با دستور دادیار شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی شاکیان و سرقتهای احتمالی دیگر در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
پرونده عجیب برادر
سارق 35ساله و طراح نقشه سرقت سابقهدار است اما متهم 45ساله برای نخستین بار است که دست به سرقت زده. او میگوید که پس از آشنایی با همدست سابقهدارش در اتوبوس پایش به دنیای مجرمان باز شده و حالا بهشدت پشیمان است. بهگفته وی، انگیزه او اما برای سرقت جور کردن دیه در پرونده برادرش بود.
برادرت چرا به پرداخت دیه محکوم شده؟
ما ساکن تهران نیستیم؛ در یکی از شهرهای جنوبی کشور زندگی میکنیم. من و برادرم در یک ساختمان زندگی میکنیم. برادرم طبقه دوم و من طبقه اول. اما ماجرای عجیبی برایش رقم خورد که زندگی ما را هم دگرگون کرد. او گلدانهایش را پشت پنجره خانهاش میگذاشت که ما بارها به او تذکر داده بودیم که بردارد اما گوش نمیکرد. از شانس بد او، یک روز که باد وزید گلدانها روی سر یک عابرپیاده افتاد. خوشبختانه او زنده ماند اما آسیب شدیدی به او وارد شد. دادگاه هم برادرم را به پرداخت دیه محکوم کرد. هزینه درمان و جراحی عابرپیاده خیلی زیاد شد و او دیهاش را میخواست. من و برادرم هم هر دو کارگر هستیم و درآمد بالایی نداریم. به هرکسی فکرش را کنید رو زدیم اما پول دیه جور نشد. برای همین برادرم به زندان افتاد. من بهشدت فکرم درگیر برادرم بود که به تازگی پدر شده بود. همسرش خیلی بههم ریخته و افسرده بود. چون برادر بزرگتر هستم باید یک کاری انجام میدادم تا اوضاع زندگی او را آرام کنم. این شد که تصمیم گرفتم برای کار به تهران بیایم اما در بین راه با وحید آشنا شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد. اما وقتی سرقت را شروع کردم حتی یکدرصد هم تصورش را نمیکردم گیر بیفتم. وحید به من اطمینان داد که گیر نمیافتیم اما همه حرفهایش دروغ از آب در آمد.
با وحید چطور آشنا شدی؟
روزی که سوار اتوبوس شدم تا به تهران بیایم از بخت بدم وحید در صندلی کنار من نشسته بود. راه طولانی بود و سر صحبت میان ما باز شد. من هم از شرایط برادرم گفتم و اینکه میخواهم در تهران صبح تا شب کارگری کنم تا بتوانم وام بگیرم. شنیده بودم در تهران حقوقها بالاست. وحید وقتی موضوع را شنید پیشنهاد سرقت داد. گفت ده سال هم کار کنی با حقوق کارگری نمیتوانی پول دیه را جور کنی. اما با سرقت 2 یا 3ماهه به پول زیادی میرسی. وحید یک دزد سابقهدار بود اما من زیربار نرفتم. با این حال تا تهران در گوشم خواند و وسوسهام کرد. من هم که همه فکرم نجات برادرم از این وضعیت بود تصمیم گرفتم ریسک کنم و این شد که شدم سارق.
از سرقتهایتان بگو؟
من که تازهکار بودم و با دنیای دزدان آشنایی نداشتم. وحید پیشنهاد داد تا لوازم خودرو سرقت کنیم. البته وقتی در ماشینها را باز میکردیم طلا هم داخل آن پیدا میشد. این بستگی به شانسمان داشت. وحید در باز کردن درهای ماشین بهخصوص پراید حرفهای بود. البته معمولا برای سرقت یک خودروی پراید هم میدزدید و با آن به محل سرقت میرفتیم تا لوازم خودرو بدزدیم. دو سه روز ماشین زیرپایمان بود و بعد آن را رها میکردیم و یک خودروی دیگر میدزدیدیم.
با وسایل سرقتی چه میکردید؟
وحید آشنا داشت و لوازم را میفروخت. بعد بین ما تقسیم میشد.
چند مورد سرقت کردید؟
نزدیک به 2ماه است که سرقت میکنیم. تعدادش را بهخاطر ندارم. در کل حواس درست و حسابی ندارم و همهچیز را زود فراموش میکنم. همه فکرم این بود که تا 100میلیون پول جور کنم و بعد به شهرستانمان بازگردم. از این وضعیت راضی نبودم، من آبرو دارم و تا به حال در زندگی خلافی مرتکب نشده بودم. گاهی یک اتفاق عجیب رخ میدهد و زندگیت را دگرگون میکند. حالا بار من سنگینتر از برادرم شد. غصه وضعیت برادرم کم بود برای من هم اضافه شد. من بزرگترین اشتباه زندگیام را مرتکب شدهام که جبرانی برایش وجود ندارد.