• یکشنبه 25 آبان 1404
  • الأحَد 25 جمادی الاول 1447
  • 2025 Nov 16
یکشنبه 25 آبان 1404
کد مطلب : 267213
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/yr9PP
+
-

توسل کردم، بیت‌ها آمدند

محمد رسولی، شاعر آیینی جوان در «چارده» از شعرخوانی‌هایش در بزنگاه‌های تاریخی گفت

جامعه امروز
توسل کردم، بیت‌ها آمدند

فاطمه عسگری‌نیا | روزنامه‌نگار 

 شاید باورتان نشود، اما گاهی یک شعر، یک نوحه، یک سرود چنان می‌تواند مردم کشور را متحد و منسجم در برابر لشکر دشمنان به صف آرد که حتی سخت‌ترین رجزخوانی‌ها و به رخ کشیدن قدرت‌های نظامی را هم درمی‌شکند. مصداقش همین نوحه «بپا خیزید ‌ای مردم» است که شعرش را محمد رسولی سروده و مهدی رسولی با یک رجزخوانی بی‌مثال برای دشمنان اجرایش کرده است؛ طوری‌که همه مردم در آن روزهای سخت و پرتنش جنگ 12روزه این ابیات ذکر لبشان شده بود: «اگر دنیا هم ‌آید پشت‌تان، ما پنج‌تن داریم/شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم».  محمد رسولی از شاعران جوان اهل تهران است. علاقه او به شعر به دوران کودکی‌اش بازمی گردد. رسولی را بیشتر با عنوان شاعر آیینی می‌شناسند که بیشتر در عرصه نوحه فعالیت دارد. شعرخوانی او در روز میلاد حضرت زهرا(س) و در حضور رهبر انقلاب هم حسابی مورد توجه قرار گرفته است؛ بالاخص این بیت از شعر او که در مدح حضرت زهرا(س) می‌گوید: «هل‌اَتی و نور و قدر و کوثر است/ دختر نه مادر پیغمبر است».  برنامه تلویزیونی چارده در سومین شب خود باحضور سیدجواد شرافت میزبان این جوان شاعر آیینی بود.

شعری که آدم‌ها را تغییر داد
روزگار عجیبی را سپری می‌کنیم؛ پر از اتفاق و حادثه و وقایع تلخ و شیرین. شما در بزنگاه‌های تاریخی این 2سال شعرهایی را سروده و خوانده‌اید که همه ماندگار شده‌اند؛ شعر خطابه‌های ترکیبی که تأثیرگذار بوده‌اند. درباره‌شان توضیح می‌دهید؟
من نمی‌دانم چه اتفاقی برای بنده در این مدت افتاد که این موارد یکباره در کاسه روزی ما قرار گرفت و باید شکر کرد. در مورد شعر خطابه باید بگویم که قطعا پیشینه تاریخی داشته است. بنیانگذاران شعر خطابه درواقع شاعران بزرگی بودند که در زمان اهل‌بیت(ع) در محضر ائمه(ع) شعر روزشان را می‌خواندند و حتی مورد غضب خلفا هم قرار می‌گرفتند؛ به‌خصوص کسانی که در شعرشان تمجیدی از ائمه(ع) می‌کردند. درواقع با توجه به تأکیدات ائمه(ع) مبنی بر آموزش شعرگویی با توجه به کارکردهای سیاسی‌ای که شعر در آن زمان داشته و ضرباتی که شاعران به واسطه همین شعرشان به دشمنان وارد می‌کردند باید بگوییم شعر کارکردی سیاسی داشته و یک حرکت سیاسی بوده است و نمی‌شود این ویژگی شعر خطابه را منکر شد. پس ما هم اگر لایق باشیم در این مسیر شعر بگوییم جای بسی خوشحالی است. یک‌بار به حرم امام رضا(ع) وارد شدم و گفتم: آقا ما شعر برای شما می‌خوانیم. شما هم ما را بنوازید با این بیت که «بلند آنگونه کن طبع مرا تا در گدایی‌ها / بخواهم از تو جای مزد دعبل شعر دعبل را». درواقع شعر خطابه امروز هم، از اول انقلاب زنده بوده است. مصداقش آثار حمید سبزواری یا در دوره آقاسی، آن زمانی که این قدر رسانه نبود، ایشان به ده‌کوره‌ها و دانشگاه‌ها می‌رفتند و شعرخوانی می‌کردند و سالن دانشگاه به‌خاطر حضور ایشان پر می‌شد.

در شعرهای محمد رسولی مصرع‌های درخشان زیادی وجود دارد؛ مثل این مصرع که می‌گوید: شما سنگرشکن دارید / ما خیبر شکن داریم! این شعر را قبل از جنگ گفته بودید؛ درست است؟
بله. من این شعر را در نمازجمعه نصر سرودم. آنچه درباره این چند شعر که در این 2سال اتفاق افتاد و خواندم من‌را به وجد می‌آورد، برخی بازخوردهایی است که به من می‌رسید و باعث قوت قلبم می‌شد؛ مثلا در همین شعر «ما خیبرشکن داریم»، بیت قبلی‌اش می‌گوید «کجایید ‌ای بزدل‌ها دلیل معرکه ماییم / که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم اینجاییم» یک عزیزی از بچه‌های مجاهدی که سال‌هاست در دوران دفاع از حرم در سوریه بوده، تعریف می‌کرد زمانی که اتفاقات اخیر برای سوریه رخ داد و ما رزمنده‌ها عده اندکی در آنجا مانده بودیم، وقتی راه می‌رفتیم در کوچه‌پس‌کوچه‌هایی که در محاصره نظامی‌ها بود، دائم در ذهنمان این را مرور می‌کردیم که «کجایید ‌ای بزدل‌ها دلیل معرکه ماییم / که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم اینجاییم». 

به همان اندازه که شعر تو برای آن مجاهد قوت‌قلب بوده، برای تو جذاب است وقتی می‌شنوی شعرت کارکرد عمیقی دارد و مؤثر است... .
بله. درست است. من ابیات زیادی را برای حاج‌قاسم دارم. جالب بود برایم که افرادی می‌آمدند و می‌گفتند: من مثل تو بچه حزب‌اللهی نیستم؛ حتی طیف سیاسی‌مان هم با هم فرق می‌کند، اما تو با این شعرت ما را حزب‌اللهی می‌کنی. عزیز دیگری می‌گفت یکی از رفقایش که خیلی اعتقادی به ظواهر شرعی ندارد، دوست دارد مرا ببیند؛ چون این شعر من‌را در گوشی داشت و آنقدر به قول این دوستمان شنیده بود و تکرارش می‌کرد که ناخودآگاه تغییراتی در او ایجاد شده بود. من وقتی اینها را می‌شنوم به خدا می‌گویم مگر من دیگر چه می‌خواستم از شعرم.

رمز زندگی‌ام استغاثه به مادرم زهرا(س)
محمد رسولی پشت تریبون روز تولد حضرت زهرا(س) سال1401 مقابل رهبری و مداحان تنها کسی است که شعر می‌خواند؛ هم شعرت را می‌شناسم و هم شعرخوانی‌ات را. آن روز جلوه دیگری داشت؛ از آن روز برایمان بگو و شعری که سرودی. البته شما همیشه شعرخوانی‌هایت را با نام حضرت زهرا(س) شروع می‌کنی؛ درسته؟
بله، درست است. «یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی» را همیشه در خاطرات شهدا و کتاب‌های شهدا دیده و خوانده بودم. علاقه‌مندی زیادی داشتم؛ مخصوصا آنجا که می‌دیدم همه گره‌ها به‌دست مادری حضرت زهرا(س) باز می‌شود. سال 1401بود، قرار شد در روز ولادت حضرت زهرا(س) در محضر رهبری شعرخوانی کنم؛ البته از 2ماه قبل از این موضوع خبر داشتم. نزدیک ایام فاطمیه بود و مشغول نوحه‌های فاطمیه بودم و بین شهادت خانم تا ولادت ایشان فاصله بود. فاطمیه تمام ‌شده بود و هنوز هیچ کاری نکرده بودم. تنها تصمیمی که گرفتم این بود که فکر نکنم. شب شهادت حضرت زهرا(س) داشتم به وزن شعر فکر می‌کردم که چند تمرین هم به نتیجه نرسیده بود. روضه خانگی یکی از دوستان ما بود و من به این مجلس می‌رفتم؛ یک مجلس ساده و خودمانی و من در همان روضه این چند بیت را زمزمه می‌کردم «کربلا شهری کنار رود نیست / کربلا در مرزها محدود نیست» به دلم افتاد از این ابیات استفاده کنم و از فاطمه زهرا(س) به اینها برسم و بعد حاج قاسم؛ شعری که در شب روضه شروع شد و بعد از توسلم به حضرت زهرا(س) بیت‌ها همینطور می‌آمد به ذهنم؛ به‌طوری‌که من تا شب آخر بیت اضافه می‌کردم. 3،2شب مانده به ولادت بود، شهید سیدرضی موسوی که گنجینه‌ای بودند در جبهه مقاومت به شهادت رسیدند. بعد از تکمیل شعر با یکی دوتا از دوستانم شعر را خواندم.
قبل از شب اجرا آن ‌را در هیئتی نخواندی؟
من حتی شعر را حفظ نبودم و شما می‌دانید وقتی شاعر شعر را حفظ نباشد چه ممکن است پیش‌بیاید. فقط یک شب قبل از دیدار در هیئت دوستم آن را خواندم. شب دیدار هم ساعت 11شب با خانواده رفته بودم بستنی بخوریم که سیدحمید تماس گرفتند. حقیقتا می‌ترسیدم بخواهد در شعر تغییری ایجاد کند، ایشان هم که برای من قله‌ای در شعر هستند، اما از ایجاد تغییر در شعر هراس داشتم که خوشبختانه بعد از شنیدن شعر خیلی تعریف کرد و این تعریف ایشان باعث دلگرمی من شد؛ آن هم 8-7ساعت قبل از دیدار. فردا که برای اجرا به محضر رهبر رفتم دوستان هوایم را داشتند. آقا صابر خراسانی قوت قلبی داد و آموزش‌هایی را یادآور شد و بعد هم صلوات امام رضایی را در گوشم خواند. رفتم پشت میکروفن و بعد از گرفتن اجازه از آقا، مولا و توسل به حضرت زهرا(س) شعر را خواندم. راستش را بخواهید من معتقدم به‌راحتی همین شعر با همین شعرخوانی می‌توانست هیچ اتفاقی برایش نیفتد، اگر افتاد به‌خاطر توسل به حضرت زهرا(س) بود. استغاثه به حضرت زهرا(س) جواب داد و گفتم: یا حضرت زهرا(س) من فاطمیه هم مشغول عرض ادب به شما بودم و در ایام فاطمیه داشتم تلاش می‌کردم. روزی من کنید که این کار خوب اجرا شود و نمکش را هم بدهید. باور دارم که دیگر رمز را یاد گرفته‌ام؛ اینکه در زندگی‌ام استغاثه کنم به حضرت زهرا(س). مراسم تشییع شهدای خدمت و شهید هنیه یکباره اتفاق افتاد، نمازجمعه نصر هم بدون برنامه قبلی که اعلام شود مشخص شد رهبری حضور خواهند یافت. وقتی به من خبر رسید که آقا تشریف می‌آورند رفتم حرم حضرت معصومه(س) نماز استغاثه خواندم و گفتم: دستم خالی است و... همان لحظه‌های آخر این ابیات ماندگار به ذهنم آمد و ثبت شد «شما سنگرشکن دارید ما خیبرشکن داریم» ابیاتی که خیلی بیشتر از همه ابیات دیگر به دل‌ها نشست.

نوحه‌ای که دفتر  رهبری توییتش کرد
درباره نوحه بی‌مردم هم برایمان بگویید؛ نوحه‌ای که مهدی رسولی با زبان بدن عجیب و غریبش آن را اجرا و همه را حیرت‌زده کرد. 
یک‌ماه قبل از ایام فاطمیه این ایده در ذهن آقا مهدی شکل گرفت. زنگ زد و خیلی هم ارتباط قلبی و دلی با هم داریم. همین مصرع را از استاد معلم گفت: «علی آری، علی حتی، علی تنهاست ‌ای مردم!» گفت با این یک کاری کنیم و صحبت کردیم که وجهش این باشد که سرنوشت جامعه با مردم است از آن طرف هم امت بدون امام و امام بدون امت چه می‌شود، با هم صحبت کردیم و شعر اتفاق افتاد. شاکله‌اش در ذهنم شکل گرفته بود؛ از میدان فردوسی تا چهارراه استانبول که می‌رفتم بند اولش و بند دومش در گیلان پشت فرمان کامل شد: «حتی اگر که حق / حتی اگر که نور / چشمی نبیندش / محروم می‌شود/ حتی اگر امام / حتی اگر علی/ امت جفا کند/ مظلوم می‌شود/ علی آری علی حتی، علی تنهاست بی‌مردم/ ولی در خواب گمراهی بماند بی‌علی مردم /‌ای نهضت بیداری / یا فاطمه الزهرا/...» آقا مهدی این را محضر آقا خواندند و همان شب دفتر رهبری توییت کردند که این من‌را به وجد آورد.

 در آرزوی سرودن یک شعرم...
نباید مخاطب را دست‌کم بگیریم؛ در خیلی از موضوعات و گفتمان‌ها می‌توانیم با توسل به شعر کار تأثیرگذاری انجام دهیم. من الان یکی از آرزوهایم گفتن شعری درباره عفاف و حجاب است، اما هنوز موفق نشده‌ام. دوست دارم اگر قرار است شعری دراین باره سروده شود آنقدر قوی و تأثیرگذار باشد که نتیجه‌اش را در جامعه ببینیم.








 

این خبر را به اشتراک بگذارید