
جانم برایت بگویدکرونا...

هوشنگ صدفی ـ روزنامهنگار
تصدقت گردم، تمام امور مملکت محروسه ایران را بهدست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که بررعیت بیچاره و بیپناه اتفاق افتد، میدانیم. زیارتتان در هرکوی و برزن و بر هر رعیت و اربابی هویدا نیست، اما بر تمامی مصدر کشور حکم میرانید.
عالیجناب کرونا! فدایت شوم. به عدالت و حسن رفتار شما با انس و جنس اعم از رعیت، ارباب، وکلا، سیاستبازان، فقرا و ثروتمندان وثوق داریم. بعد از استقرار عدلیه در ممالک محروسه، تا این حد به عدالت با رعیت رفتار نکردهاید. با نزول اجلال جنابعالی، رعیت و ارباب از حقوق مساوی برخوردارند. فقیر و غنی، سیاستمدار، روحانی، پیشهور، بازاری، جریدهنویس، وکلا و مکلا، سفیر و وزیر همه در مریضخانه کنار هم روزهای آرام را سپری میکنند. این دستخط را نوشتم تا بدانید با تشریففرمایی شما، ارج و اعتبار طبیبان عیانتر شده؛ خدایشان تندرست بدارد. صدالبته بازار حکیمان علفی گرم شده و رعیت و ارباب در سودای سلامت، از عنبرنسارا بگیر تا روغن بنفشه، دارچین، زنجبیل، سیر، افشرده شاهدانه، نعناع و علفهای دیده و ناشنیده را به اقسام مخرج و منافذ میمالند تا نفسی چاق کنند.
به خدا قسم هرچه مینویسم حقیقت است و فوقالعاده از شما، ویروس پیدا و ناپیدا، هم هراس دارم و هم پرهیز، خدا مرا بکشد اگر بخواهم دروغ بگویم. چند روزی است با اهل و عیال در محبس خانه گرفتار شدهایم و چشم به ارباب دولت دوختهایم تا رعیت را از کنج قرنطینه اجباری به درآرد یا لقمه نانی برای ضعیفه و بچههای قد و نیمقد از بودجه همایونی به کف آریم. رعیت و دولتمردان مملکت محروسه، از ترس فسقلی غضبناک، خدایش بگویم چه کند، خستهشده، قهوهخانهها، بازار، ادارهجات، حوزهها، مساجد، مکتبخانهها، زیارتگاهها و اماکن متبرکه تعطیل شده و زبانم لال دیگر هیچ گورستانی پذیرای قبضروحشدهها نیست. صدای هیچ امام جماعتی بر له یا علیه دولت جاری و ساری نیست و اعلانهای وزارت صحیه، برکوس ترس و بینوایی ارباب و رعیت بیچاره میدمند.
کرونای عزیز! جانم برایت بگوید مملکت، از ترس مرض وارداتی خراب و رعیت، پریشان و گدا گشتهاند و مردم بینوا در هرکوی و برزن از ترس حضور حضرت عزرائیل، خالی و خلوت شده... تمام مال و خزینه رعیت بیچاره و خزانه مملکت باید برای درمان و شفاخانهها صرف شود.
تصدق شاخکهایریز و بنفش کروناییات بشوم، هزارها رعیت ایران از جور و ستم جنابعالی، به شهرهای دوردست و روستاهای بیپناه، پناه بردهاند. البته رعیت مهماننواز، با بیل و کلنگ به پیشواز مسافران پناهبرده آمده و خدا میداند اگر از دست شما قسر در روند، از دست رعیت خشمگین و عصبانی مرضنگرفته خلاصی نخواهندیافت. خدا میداند تا از این مملکت خروج اجلال بفرمایید چقدر باید رعیت تاوان پس بدهد و چندده قبر ریز و درشت در گورستانها آباد شوند. عالیجناب کرونا! حالا رعیت فرق آزادی و محبس را به خوبی میداند حتی قضات شریف، این روزها بدون حکم و دوسیه، در محبسند، این چند روز حبس در خانه شاید بتواند احکام محبس را برای قضات شریف ملتفط نماید که بدون دوسیه بیگناه و باگناه را نفرستند محبس خانه. اما رعیت محبوس معلوم نیست در محبس خانه هم در امان است یا نه؟
دولتمردان و سیاستبازان و بعضا آقازادهها با اعلام تمارض کرونایی در خانهها محبوسند. چه حکمتی است کرونای آقازادهها خندان و کرونای رعیت مظلوم گریان است. هرچه هست، دولتمردان، علما، فضلا، سخنوران و منتقدان، بایست کارها را به کاردان بسپارند تا جنابعالی، دست از رعیت بیچاره بردارید. عرضی نیست به جز دعاگویی اطبا و تیمارداران که با جنابعالی نرد عشق میبازند. تصدقت شوم اگر قلم تیزتر کنم، از محبس خانه به محبس خواهم رفت.
بعد از تحریر: اگر ویروس فسقلی کرونا، در دوره قاجاریه جلوس اجلال میفرمود، چه میشد؟!