در عین بلا
حمیدرضا اسلامی؛ روزنامهنگار
ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
در باب خاستگاه و زمینه پیدایش موسیقی، سخن بسیار گفتهاند؛ ازجمله این سخن گفته شده که موسیقی با سخن گفتن آغاز شد و بین تاریخ موسیقی و تاریخ ایجاد ارتباط کلامی فاصلهای نیست. جز آن نغمههای همنوا و به تبع آن موسیقی را کشف مردمان کهن برای هماهنگ کردن فعالیتهای جمعی و انرژی و نیرو دادن به یکدیگر در زمان شکار، کشت و کار و قایقرانی دانستهاند. در کنار اینها البته 2نظر دیگر هم هست که وجوه دیگری از کارکرد موسیقی را بیان میکند و با حال و هوای این روزهای ما تناسب بیشتری دارد.
ممکن است نخستین نواهای موسیقی محصول تلاش بشر برای هشدار به همنوعان خود باشد درباره خطری که در راه است. این نظریه طرفداران بسیاری دارد که نخستین صداهای هارمونیک موقعی ابداع و تولید شد که خطری جمع انسانی را تهدید میکرد و از این نواها برای اعلام خطر به سایرین استفاده شد؛ ضربههایی با چوب بر درخت و نظایر آن؛ نغمههایی که کمکم با تغییراتی در ملودی، نوع خطر یا هشدار را هم مشخص میکرد.
محققینی هم گفتهاند که نخستین نواهای موسیقی هنگام ترس انسانها و برای غلبه بر آن شکل گرفت. انسان شکارچی و بیپناه در دل تاریکی با زمزمه نواهایی هماهنگ با دلگرمی از حمایت و همراهی همنوعانش بر ترس از تنهایی و بیپناهی و خشونت طبیعت فائق آمده است.
از این مقدمه کوتاه پیداست که موسیقی حداقل 3کارکرد مرتبط با وضعیت اینروزهای بشر در بسیاری کشورها دارد؛ هشداردهنده است، برای غلبه بر ترس به کار میرود و انگیزاننده و هماهنگکننده مردمان است برای تلاش بیشتر و پیروزی بر هیولای مشکلات.
اینها کارکردهای ابتدایی موسیقی بهعنوان هنر است موسیقی کارکردهای ثانوی ازجمله ایجاد حس مشترک با ابنای بشر، ایجاد فضای قهرمانی و حماسی، ایجاد شادی لحظهای و... نیز دارد که همه، این روزها به کار میآید.
بیراه نیست که موسیقی را برترین هنر دانستهاند. اغلب هنرها بدون آنکه مبانی آن را بدانیم چندان قابل فهم نیستند اما موسیقی بیآنکه بدانیم و بخواهیم بر ما تاثیر میگذارد؛ نیرو میدهد و پرتوان میسازد.
انتشار قطعات اجرای آواز، ترانه، موسیقی و رقص که در فضاهای احتمالا تلخ وتار بیمارستانی اجرا شدهاند، در نگاه اول شگفت مینماید اما واقع این است که از منظر روان و رفتار بشری این طبیعیترین عکسالعمل برای غلبه بر اضطراب، ترس و ناامیدی است. آدمها در شرایط سخت به طبیعیترین رفتارهای بشری بازمیگردند. این موضوع گاهی خوب است ازجمله پناه بردن به موسیقی و حرکات هماهنگ و موزون جمعی و گاهی هم ناخوب (مثلا احساس عدمامنیت و هجوم به فروشگاهها و خرید بیشاز حد).
صحنهای از فیلم تایتانیک جیمز کامرون در سالهای پس از نمایش آن بارها مورد بحث علاقهمندان این فیلم قرار گرفته است؛ صحنهای که کشتی در حال غرقشدن است و ارکستر آن همچنان در حال نواختن بی آنکه پروای جان داشته باشند. این صحنه در واقع بهترین تمثیل برای نقش موسیقی در هنگامه اضطراب است. حتی در هنگامه نبرد و تلاش برای رهایی از مرگ به موسیقی نیاز داریم تا به ما کمک کند.
غرض از این نوشته تاکید بر نقش و ستایش موسیقی در هنگامههایی اینچنین رنجآور و دشوار نیست چراکه چنین امر واضحی نیاز به برهانهای چون منی ندارد. تاریخ بشر از موسیقی و رقص جداییناپذیر است؛ کما اینکه منشا رقص هم کار گروهی مردمان کهن از طرفی و نگه داشتن تواناییهای روحی و جسمی فرد و مهارتهای آن میتواند باشد. غرض این نوشته 2نکته دیگر است که از این مقدمه میتوان نتیجه گرفت. نخست اینکه بها دادن به آموزش موسیقی و توسعه آن در انواع مختلف و در محیطی تشویق شده امری تفننی و برای روزگار شادی و مختص مرفهین نیست. هر جامعه و ملتی روزهای سخت و دشواری دارد که تاب آوردن در مقابل صدمات روحی و تالمات عمیق آن نیاز به تقویتکنندههایی از جنس هنر و بهویژه موسیقی دارد. جامعه ما متأسفانه در برخی موارد دیر به صرافت انجام اموری میافتد که جوامع دیگر یا ملت خودمان در طول تاریخ تجربه کرده و آن را دریافتهاند. به زبان سادهتر برای ما زیاد اتفاق میافتد که چرخ را دوباره اختراع میکنیم. پر و بال دادن به موسیقی خوب در طول زمان و امکان ارائه و اجرا برای آن فراهم کردن، علاوه بر دهها فایده که دارد و میدانیم در اوقات سخت و روزگار اندوه و بلا میتواند ملتی را گردهم جمع کند، به آنها روحیه مبارزه و ماندن دهد و برای آنچه صلاح آنهاست آنها را همدل کند. شک ندارم که موسیقی میتوانست و میتواند جادهها را از مسافرین تفننی خالی کند، مردمان را به رعایت بهداشت فرا بخواند و حرص و آز را در خریدن کالاهایی که همه به آن نیاز داریم کاهش دهد.
نکته دوم و آخر اینکه موقعیتی که در آن قرار گرفتهایم موقعیت فعال شدن و تحرک اهالی موسیقی است؛ مثل پزشک و پرستار، مثل درمانگاه. اکنون جامعه ما به هنر و خاصه موسیقی نیاز دارد.
بحرانی که از سر میگذرانیم کوه یخی است که کمتر آن پیداست و بیشتر آن که فشارهای روانی ناشی از ایزوله شدن و تنگنای اقتصادی و کاهش درآمدهاست ناپیداست. میتوان پیشبینی کرد که جامعه ایرانی در ماههای آینده با تلخیهای عمیقتری روبهرو خواهد بود. آمادگی برای چنین وضعیتی ضروری است ازجمله از جانب هنرمندان.